student.sh86
عضو جدید
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد.......هر دلی از حلقه در ذکر یارب یاربست
تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
(مولانا)
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد.......هر دلی از حلقه در ذکر یارب یاربست
میابم از خود حسرتی بازاز فراغ کیست اینتلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
(مولانا)
میابم از خود حسرتی بازاز فراغ کیست این
آماده صدگریه ام از اشتیاق کیست این.......
نفس دیویست فریبنده از او بگریز | سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش | |
حلهی دل نشود اطلس و دیبایش | یارهی جان نشود لل و مرجانش | |
نامهی دیو تباهیست همان بهتر | که نه این نامه بخوانیم و نه عنوانش | |
گفتگوهاست بهر کوی ز تاراجش | داستانهاست بهر گوشه ز دستانش |
نفس دیویست فریبنده از او بگریز سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش حلهی دل نشود اطلس و دیبایش یارهی جان نشود لل و مرجانش نامهی دیو تباهیست همان بهتر که نه این نامه بخوانیم و نه عنوانش گفتگوهاست بهر کوی ز تاراجش داستانهاست بهر گوشه ز دستانش
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورشهریارا بجز آن مه که بری گشته ز من//پری اینگونه ندیدیم ز دیوانه بری
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من استروزها فکر من این است و همه شب سخنم//که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
salam,,,,mishe too in topic sheraaye shakhsi ro ham gozasht???
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
مشتاقی ومهجوری دور از تو چنانم کرد............کز دست بخواهد شد پایاب شکیباییتو خانقاه و خرابات در میانه مبین//خدا گواه که هر جا که هست با اویم
مشتاقی ومهجوری دور از تو چنانم کرد............کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو.....پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگویاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم//در میان لاله و گل آشیانی داشتم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو.....پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
مى فكن بر صف رندان نظرى بهتر ازين.............بر در ميكده مى كن گذرى بهتر ازينولوله در خانقاه افتاد دوش//مشک پر شد خانقاه از بوی تو
مى فكن بر صف رندان نظرى بهتر ازين.............بر در ميكده مى كن گذرى بهتر ازين
ياران همنشين همه از هم جدا شدند.......مائيم و آستانه دولت پناه توجان؟
میگریست از غبن کودک های های//کای مرا بشکسته بودی هر دو پای
ياران همنشين همه از هم جدا شدند.......مائيم و آستانه دولت پناه تو
عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيست.......راز كس مخفى نماند با فروغ راى تووامداران گرد او بنشسته جمع//شیخ بر خود خوش گدازان همچو شمع
عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيست.......راز كس مخفى نماند با فروغ راى تو
شب و سحر ، به نام تو ، ترانه می خوانند........به شوق یک سلام تو ، همیشه می مانندوامداران گشته نومید و ترش//درد دلها یار شد با درد شش
شب و سحر ، به نام تو ، ترانه می خوانند........به شوق یک سلام تو ، همیشه می مانند
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگودر خبر خیر الامور اوساطها//نافع آمد ز اعتدال اخلاطها
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
يغماى عقل و دين را بيرون خرام سرمست...........در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردانور نمیتوانی که کل عریان شوی//جامه کم کن تا ره اوسط روی
ور نمیتوانی که کل عریان شوی//جامه کم کن تا ره اوسط روی
هر سو ، هر جا ، روی من به سوی تو.......دردا ! دردا ! کی رسم به کوی تو ؟وصال او زعمر جاودان به......خداوندا مرا ان ده که ان به
يغماى عقل و دين را بيرون خرام سرمست...........در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردان
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |