suki
عضو جدید
ناخناشو با انبر دست میکشم.میذاشتمش تو آفتاب خوزستان تا یه خورده برشته شه بعد میخوردمش
ناخناشو با انبر دست میکشم.میذاشتمش تو آفتاب خوزستان تا یه خورده برشته شه بعد میخوردمش
سامان بابامه آخهناخناشو با انبر دست میکشم.
ای دختر بدددددددسامان بابامه آخه
اشکال نداره فقط ناخوناشو میکشم که مراعات بابام بودنشو بکنم:دی
بابایی؟؟؟؟ای دختر بددددددد
باهاش منطقی صحبت میکنم راضی بشه..گفتگوی تمدن هااون قد صب میکنم تا خودش اعتراف کنه
ناخناشو با انبر دست میکشم.
بچه ی خوبیه صبر میکنم تا خودش به حرف بیاد....
آآآآآآآ یادش بخیر این تاپیکه.
مجبورش میکنم با سیانور مسواک بزنه:دی
زنده زنده تشریحش میکنم
سلام
منم بیام؟؟؟؟؟
- با شمشیر نصفش میکنم
میندازمش زیر توربین اب سد کرج
..........
آب جوش روش میریزم:دی
ناخناشو با انبر دست میکشم
با اسید موهاشو میشورم.
میندازمش جلو مار هام