در مذهب ما باده حلال است وليكن....بي روي تو اي سرو گل اندام حرام استدر دل مردان کدامين مهر جاويد است؟
نه دگر هرگزنمي ايدبه ديدارم
پيکري گم مي شود در ظلمت دهليز
باد در را با صدايي خشک مي بندد
مردهاي گويي درون حفره گوري
بر اميدي سست وبي بنياد مي خندد
(د ممنوعه)
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک..........باور مکن که دست ز دامن بدارمتدر مذهب ما باده حلال است وليكن....بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک..........باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک..........باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم//روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
چ یهو!
من عاشق آن دمم ک ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
منم که شعر و تغزل پناهگاه من است//چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است
تمام سهم من از روشنی همان نوریست
که از چراغ شما در اتاق می افتد...
دارد متاع عفت از چار سو خریدار//بازار خودفروشی این چار سو ندارد
دارد متاع عفت از چار سو خریدار//بازار خودفروشی این چار سو ندارد
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شدیا رب مباد کز پا جانان من بیفتد//درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
دل خوش از آنیم که حج میرویممن مست می عشقم هشیارنخواهم شد
وزخواب خوش مستی بیدارنخواهم شد....
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست//درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
می شود پرده ی چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی
می شود پرده ی چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زندمن چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست//درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
لازمه ی عاشقی ست رفتن و دیدن ز دوریا رب این اتش که در جان من است .......سرد کن زانسان که کردی بر خلیل
لازمه ی عاشقی ست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
تو را در دل درختی مهربانی .....به چه ماند به گلزار خزانی
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاستتو را در دل درختی مهربانی .....به چه ماند به گلزار خزانی
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش // میسپارم به تو از دست حسود چمنش
اخییییی من با این بیت خیلی خاطره دارم
شاها اگر بعرش رسانم سریر فضل........ مملوک این جنابم و مسکین این درم
اخییییی من با این بیت خیلی خاطره دارم
شاها اگر بعرش رسانم سریر فضل........ مملوک این جنابم و مسکین این درم
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی//که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |