سکوت نکردم که فراموشت کنمگــــاهي خيـــــال بـــــــوده ام
گــــــــاهي توهــــــــــم
گـــاهي تجردي تنهــــــــا
ميان آدم هـــا
ســايه اي از خــــودم
که دنبـــال تـــــــو مي گشته
من که تسبيح نبودم ، تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهايی من پيچاندی
مهر دستان تو دنبال دعايی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود خنديدی
از همين نغمه ی تاريک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود،خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی!
دست ويرانگر تو عادت چرخيدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ايمان خواندی
قلب صدپاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و اين گمشده را لرزاندی
جمع کن، رشته ايمان دلم پاره شدست
من که تسبيح نبودم، تو چرا چرخاندی؟
این روزها زیادی ساکت شده ام ،
نمی دانم چرا حرفهایم، به جای گلو
از چشمهایم بیرون...........می آیند............!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | ||
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | ||
دل نوشتههاي عرفاني | ادبیات | 430 | ||
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | ||
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |