مشاعرۀ سنّتی

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت//مسکین دل رنجور من از درد گداخت
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زان می خوردم که روح پیمانهٔ اوست//زان مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواهشا زود تر پاسخ گویید!!

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست//درد تو بجان خسته داریم ای دوست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواهشا زود تر پاسخ گویید!!

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست//درد تو بجان خسته داریم ای دوست


تا طلوع انگور چند ساعت باید امشب بروم

باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
وبه سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست.........

سهراب
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت
نازآفرین من به نگاهم نگاه کن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا صد سخن به نیم نگه باز گویمت
نازآفرین من به نگاهم نگاه کن

نام را باز ستانیم از ابر
ازچنارو از پشه از تابستان
روی پای باران به بلندای محبت برویم
در به روی بشر ونور و گیاه وحشره باز کنیم
کار من شاید این است
که میان گل نیلوفر وقرن
پی آوازحقیقت بدویم.
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من چیستم؟ حکایت از یاد رفته ای
تصویری از جوانی بر باد رفته ای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من چیستم؟ حکایت از یاد رفته ای
تصویری از جوانی بر باد رفته ای

یعنی از طایفه بیمرگان
یعنی از سلسله قاف نشینان بودی
ازتو درخواب شبی طعنه زنان پرسیدم
راستی خانه سهراب کجاست
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها نه کاسه ی سر ما کوزه میشود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها نه کاسه ی سر ما کوزه میشود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است

تا چند قطره خون زخنجره ی مرغ حق چکید
شادی پرنده ای شد واز سینه ها پرید
سهراب درچهار راه بوم در رصد واژه ها نشست
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود

در دهان گس تابستان بود
وان قطاری که زاقلیم سحر می امد
تخم نیلوفروآواز قناری ها را
تا کران ابدیت می برد
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت نیز به آدم دروغ می گوید
چگونه کرد به او اعتماد يکطرفه...

کجاست حضرت آدم و سیبِ تریاکش
سزای ماست همین "اعتیاد" يکطرفه...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر نا پیدایی است
که رسولان همه از تابش ان خیره شدند
پی گوهر باشید
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز


درسکوت ِ من
سگی به زنجیر بسته
پارس می‌کند
جراحت ِ گردن او
از تسمه‌ی ِ قلاده نیست
صاحبش دور می‌شود

دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت .... مارا چو دود بر سر آتش نشاند و رفت​
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا