کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

گلابتون

مدیر بازنشسته
می دانستم زود می روی !

بی تو ...

بهشت خدا خیلی سوت و کور بود ...

...

حالا

دیدن تو

بهانه خوبی است

برای همه خوبی ها !

به خدا می سپارمت ...

...

تا روزی که باران ببارد ...

تا روزی که گندم... جوانه بزند

بر سفره های خالی کودکان سرزمین داغ ...

تا روزی که آفتاب نسوزاند

و ابر بهانه ای نباشد برای گریستن ...

...

تا روزی که هیچکس

سیاه نباشد ... سفید نباشد ...

...

تا تو ...!
 

ha_23

عضو جدید
[h=6]بعضی ادمها یهو میان ... یهو زندگیتو قشنگ میکنن... یهو میشن همه ی دلخوشیت ....... یهو میشن دلیل خنده هات... یهو میشن دلیل نفس کشیدنت.... بعد همینجوری یهو میرن.... یهو گند میزنن به آرزوهات... یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات . . . یهو همچی خراب میشه...[/h]
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
و باز هم پنجشنبه ای دلگیر ....

شب من پنجره ای بی فردا
روز من ، قصه ی تنهایی ها
ماهی ام ، ماهی دور از دریا
هیچ کس با دل آواره ی من
لحظه ای همدم و همراه نبود

هیچ شهری به من سرگردان
در دروازه ی خود را نگشود
کولی ام ، خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم
کولی ام ، خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم
پای من خسته از این رفتن بود
قصه ام قصه ی دل کندن بود
دل به هر کس که سپردم دیدم
راهش افسوس جدا از من بود
صخره ویران نشود از باران
گریه هم عقده ی ما را نگشود
آخر قصه ی من مثل همه
گم شدن در نفس باد نبود
روح آواره ی من بعد از من
کولی در به در صحراهاست
می رود بی خبر از آخر راه
همچنان مثل همیشه تنهاست

کولی ام خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم
کولی ام خسته و سرگردانم
ابر دلتنگ پر از بارانم

اردلان سرافراز

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو ساده ترین چشم ها را داری ...

و من چه ساده

به سادگی چشمانت دل بستم ...

ولی تو

ساده از من گسستی !

می بینی ...

زندگی درست به اندازه ی چشمان تو و دل من

ساده است ...!


 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حرف بی ربطیست که

مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری

که فقط باید مرد باشی

تا بتوانی گریه کنی...

 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی یعنی اشک و یعنی لحظه
تنهایی یعنی شعری که پر شده از غصه

تنهایی یعنی سایه، یعنی تردید
تنهایی یعنی عشقی که از تو چشات می دید

تنهایی یعنی گیتار، یعنی یه دله تبدار
تنهایی یعنی قلبی که میشکنه از تکرار

تنهایی یعنی بی تو، یعنی بیمار
تنهایی یعنی من باز، موندم با همین غمهام

تنهایی یعنی پاییز، یعنی یه دله لبریز
یعنی چشم من بازم، شد از اشک غم سرریز

تنهایی یعنی تیک تاک،یعنی خطای زیک زاک
تنهایی یعنی دنیا!دیدمت!بیا!ساک ساک!!

تنهایی یعنی قصه، یعنی غصه
تنهایی یعنی دستا باز به هم نمی رسه

تنهایی یعنی بی تو، یعنی بی تو
تنهایی یعنی قلبم میشکنه بدون تو

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلّ ِ دنیا را هم که داشته باشی.. باز هم دلت میخواهد ، بعضی وقتها.. فقط بعضی وقتها.. اصلا" برای ِ یک لحظه هم که شده ، همه ی دنیای ِ یک "نفــر" باشی...
 

لاوي

عضو جدید
چقدر سخته وقتی توی شعرت با تمام احساس کسی رو که دوست داری، میپرستی..
اونوقت اون با دلسنگی وخونسردی فقط میگه "شعرت قشنگ بود"..
اونوقته که احساس میکنی الان دارن احساست رو سنگسار میکنن..
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ کودکیم ! یادش بخیر.......

قهر می کردیم تا قیامت و لحظه ای بعد قیامت می شد !!!!!!!!!!

روزگار خوبی بود ...نه؟
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
بــــــاور کـــن ..!

کــــار من نــیـســتـــــــــ ..

کـــــار ِ دِل اســـتــــــ ..

- دِلَــــــــم - جــــــایـــــــے مــیــان ِ- نَـفَــس هــایَـــتــــــــ ..

گــــیـر کـــرده اســتـــــــ ... / .


 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
از چشم یا آسمان فرقی نمی‌کند
باران وقتی بر زمین افتاد
دیگر باران نیست
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشاط دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند
به رقص می آیند
سرود میخوانند!
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،
چه زجری میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است،
خداوندا تو تنهایی و من تنها ، تو یکتایی و بی همتا ،
ولیکن من نه یکتایم نه بی همتا فقط تنهای تنهایم.......
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو آرامش یافته ام

که هیچ گناهی با

آرامش مانوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو امنیت

را احساس کرده ام

که در هیچ گناهی امنیت

محسوس نیست

آغوش تو گناه نیست



 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی‌کنی؟چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی‌کنی؟نشسته‌ام به راه تو٬ به عشق يک نگاه توز پيش چشم خسته‌ام چرا گذر نميکنی؟
 
آخرین ویرایش:

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته
به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم آنقدر نازک شده
که با کو چکترین تلنگری می شکند
دلم می خواهد فر یاد بزنم
ولی واژه ای نمی یابم
که عمق دردم را در فریاد منعکس کند
فریادی در اوج سکوت
که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید
وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد پرواز کنم
پروازی بی انتها تا رسیدن به ابدییت ...
کاش می شد
در میان هجوم بی رحمانه
درد خودم را پیدا کنم
نفرین به بودن
وقتی با درد همراه است
بغض گلویم را می
فشارد
به گوش هایم پناه می برم
کاش این بار هم کسی اشک هایم را نبیند ...
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه وقتایی لازمه یکی کنارت باشه
کاری نکنه‌ و حرفی نزنه ها….
فقط باشه………!
 

K.K.J

عضو جدید
از گفتنش بر نمی آید

شاعری که در تو جا مانده .......

موهایت که نیست / دستش به هیچ قلمی نمی رود
...
شعر بماند برای روز های آفتابی ............

خوابت که از بیداری ام برد / یادت بماند

گریه ات که میگیرد / از باران بدم می آید

حالا تو از چتر های جادویی بگو که زیرش

تمام ِ قهوه ها / عاشقانه می شود ........

من به عصیان ِ سیگارم و یک جیب ِ تو خالی

دست هایم را / سر به زیر می کنم

این میز ها / بویی از تو نبرده اند

که تنها با صرف ِ تو

بتوان قهوه هایش را تلخ خورد ....
 

saeide71

عضو جدید
دیرگاهی ست بالهایمان را آویخته ایم به جالباسی...
عادت کرده ایم به زمین
زمین جای گرم و نرمی ست
چه خیال اگر چشمانمان را خواب؛
چه خیال اگر دلهایمان را آب برده است...
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها چقدر دلم برایت تنگ می شود ...
کسی نمی داند چرا ...
کسی نمی پرسد چرا ...
اما من سخت آشفته ام ... و چقدر بی تاب ...
می گویند این روزها عاشقی هم پیشه ای است نو ...
... ... ... اما من عاشقی پیشه نکرده ام ...
من پیشه ام عاشقی است ...
از آن روز که ابتدایی نداشت ...
من سال هاست که عاشق تو هستم ...
یادت می آید آن روزهای سرشار از شادی را ...
آه که چقدر خسته ام ...
و کسی نمی فهمد ... و نمی خواهد که بفهمد ...
مدتی است که می خواهم عاشقت نباشم ...
مگر می گذارد دل ...
چقدر دلم برایت تنگ است
 

تارا پارسا

عضو جدید
گویا زمین در فراقت،بی قراری میکند؛بی قراری زمین،خبر از ندیدن ماه میکند.چه روزگاری و چه دورانی؟ماه برای تسکین دلتنگی خود؛دلتنگی زمین را نادیده گرفت...وای برماه،که رخ خود را چند صباحی از زمین دریغ نمودوزمین در غم نبودش،سیاهی شب را مرهم آغوش خالی اش کرد تا؛در آن سیاهی گم شود،و جاده ی گونه هایش سیلاب چشمانش رابه سیاهی شب بسپاردو محو گردد.وای برماه و بی عدالتی اشنیمی از رخ خود را به نیمی از زمین مینمایانداما نیم دیگر آن در فراقش بایدناله شبانه سر دهد.و باز قصه انتظار...گویا ماه به حکم زمین اسیر غم دوران گشت وخود را بدست دلتنگی سپرد...اما باز جانب عدالت را برقرار نکرد.آیا صبر تسکین جدایی است؟صبر را در فراق آموختم،اما گویی با ندای معشوقه؛به یکباره ،پنبه صبرم را رشته کرد...کاش ندایش هیچگاه به گوش دلم نمی رسید ومرا غرق دلتنگی نمی کرد...آه و حسرت را برایم به ارمغان نمی آوردحسرت ندیدن وسردادن ندا.وباز قصه صبوری وشمردن لحظه ها...​
 

تارا پارسا

عضو جدید
سنگینی دوران رابر شانه هایم احساس میکنمنفس هایی که،از گرمگاه سینه بیرون می آیدودر برابرت،مثل کوه قد علم میکند.فرازو نشیب،پستی و بلندی..خدای من...بگذار پایم را فراتر از بودنم بگذارم.امشب خواب بادیدگان من بیگانه است.ثانیه،دقیقه،ساعت،روز،ماه،سال را،پشت سر گذاشتمبه امید فردایی،بهتر از امروزاما گویی فردا خوابیستبس دست نیافتنیکه باید در خواب،خوش بودباخیالشخیال...چه رویای شیرینی،...وگاه بس هولناک و تکان دهنده.پاییز بود،صدای خش خشو خرد شدن برگ ها زیر پایمتداعی لحظه های سپری شدهگذشته ام را برایم زنده میکرد.چه حس عجیبی...پاییز بود اما،دلم سرشار از بوی بهار بودزمستان شد و باز دلم از زمانه عقب افتاده بودباز هوای بهار را سر میدادبا آمدن بهار،دلم بهاری بود و بهاری تر شدتابستان دیگر بهار نبود،زمستان بود.زیر گرمای سوزان تابستان،کولاکی بس هولناک مرا در بر گرفته بود.اما دریغ،که کسی قادر به درکش نبود،چون جای من نبود.چون مثل من اسیر تقویم سردرگم خویش نبود.تقویم من در زمستان ماندستگویی هیچ فصل دیگری در تقویم من جای ندارد.من در انتظار بهارم، بیایدو جوانی را​
به دل پیر من باز گرداند.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
و من همچنان در امتداد تنهاييم..
در اين گورستان سرد كورمال كورمال
به دنبال حرم تن تو ميگردم.
آرامش دستانت را به لمس دستانم بسپار
من از اين تنهايي در هراسم.


سايه
 

mehravehoath

عضو جدید
چی شد سیگاری شدی؟
یه شب تنها بودم!
چی شد ترک کردی سیگار رو؟
یه شب بارون میومد دیگه تنها نبودم.
چی شد دوباره سیگار رو شروع کردی افتادی تو الکل؟
یه شب بارون میومد دویاره تنها شدم.
چی شد اوردنت اینجا بستریت کردن؟
یه شب بارون میومد تنها بودم دیدمش ولی تنها نبود.....
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این شعر خیلی دوست دارم وقتایی که خودم تنهایی مسیر خونه رو خسته ودل شکسته طی می کنم زمزمه میکنم

بی تو، مهتاب شبی، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم،

شدم آن عاشقِ دیوانه كه بودم.
در نهانخانهٔ جانم، گلِ یادِ تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید.
یادم آید كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوتِ دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو همه؛ راز جهان ریخته در چشم سیاهت،
من همه؛ محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت؛ خندان و زمان؛ رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
- « از این عشق حذر كن
!
لحظه ای چند بر این آب نظر كن،
آب، آیینهٔ عشق گذران است،

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!»
با تو گفتم: « حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...»
باز گفتم كه : « تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو دراُفتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق" ندانم، سفر از پیش تو هرگز نتوانم! نتوانم! »
اشكی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالهٔ تلخی زد و بگریخت ...
اشك در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم ...
بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا