گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

[mahz]

سلام بالاخره یکی پیداش شد

 

[شهرام 59]

چه شب سرد دل انگیزی

 

[mahz]

چه شب سرد دل انگیزی

داداشی سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اره سرده برفم میاد

 

[شهرام 59]

ای نازنین ای نازنین در ایینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در ایینه افتاده چین

 

[شهرام 59]

داداشی سلام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اره سرده برفم میاد

سلام سالار خوبم

نه ملایر برف نمیاد

 

[شهرام 59]

گاهى خدا درها را میبندد و پنجره ها را قفل میکند؛
زیباست که فکر کنیم شاید بیرون طوفان مى آید و خدا میخواهد از ما محافظت کند..

زیبا بود ممنون
تشکرام ته کشیده شرمنده

 

[arman.hsh]

معلومه خیلی ذوق زده شدی بپا جیگر اینقدرشم برات خوب نیست

 

[شهرام 59]

اینجا بجز درد و دروغ هم خانه ای با ما نبود
در غربت من مثل من هرگز کسی تنها نبود

عشق شعور اعتبار کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست
برنارفیقان شرم باد


هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هرکس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت اینجا مرا تنها گذاشت.

 

[seabride]

زیبا بود ممنون
تشکرام ته کشیده شرمنده

سلام دوستان
سخته درکش.....

 

[شهرام 59]

معلومه خیلی ذوق زده شدی بپا جیگر اینقدرشم برات خوب نیست

جان

 

[mahz]

ای نازنین ای نازنین در ایینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در ایینه افتاده چین

شهرام مشکوک میزنیااااااااااااااااااااااااا

 

[شهرام 59]

سلام دوستان
سخته درکش.....

اره والا من که نتونستم درک کنم هیچ وقت
وقتی درک می کنم که دیگه فایده نداره

 

[seabride]

اره والا من که نتونستم درک کنم هیچ وقت
وقتی درک می کنم که دیگه فایده نداره

...

 

[شهرام 59]

شهرام مشکوک میزنیااااااااااااااااااااااااا

اخرین سنگر سکوته

 

[mahz]

اخرین سنگر سکوته

داداشی وضعت وخیمه

 

[شهرام 59]

[FONT=&quot]خدا [/FONT]

[FONT=&quot]روزي توي يه دانشگاه دانشجويي به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من [/FONT]
[FONT=&quot]نشان بدهيد عبادتش مي کنم تا وقتي خدا را نبينم اورا عبادت نمي کنم. استاد به [/FONT]
[FONT=&quot]انتهاي کلاس رفت وبه آن دانشجو گفت : آيا مرا مي بيني؟ دانشجو پاسخ داد[/FONT]:
[FONT=&quot]نه استاد وقتي پشت من به شما باشيد مسلما شما را نمي بينم. استاد کنار[/FONT]
[FONT=&quot]او رفت نگاهي به او کرد وگفت: تا وقتي به خدا پشت کرده باشي او را نخواهي ديد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[seabride]

خدا روزي توي يه دانشگاه دانشجويي به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من
نشان بدهيد عبادتش مي کنم تا وقتي خدا را نبينم اورا عبادت نمي کنم. استاد به
انتهاي کلاس رفت وبه آن دانشجو گفت : آيا مرا مي بيني؟ دانشجو پاسخ داد:
نه استاد وقتي پشت من به شما باشيد مسلما شما را نمي بينم. استاد کنار
او رفت نگاهي به او کرد وگفت: تا وقتي به خدا پشت کرده باشي او را نخواهي ديد

..

 

[شهرام 59]

عجب

دوستان ما بریم شبتون خوش
التماس دعا

به امید روزای بهتر

 

[mahz]

عجب

دوستان ما بریم شبتون خوش
التماس دعا

به امید روزای بهتر

داداشی شبت خوش
ازدستم ناراحت که نیستی

 

[شهرام 59]

داداشی شبت خوش
ازدستم ناراحت که نیستی

من کوچیکتم از دست تو چرا ناراحت باشم

اصلا ناراحت نیستم به خدا

 

[seabride]

''آرامش" یعنی تو زندگیت به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشی، اینطوری دیگه نه حسرت به دست اوردنشو میخوری نه غصه از دست دادنشو!

 

[شهرام 59]

''آرامش" یعنی تو زندگیت به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشی، اینطوری دیگه نه حسرت به دست اوردنشو میخوری نه غصه از دست دادنشو!

اره ولی مگه میشه انسان تو زندگیش به هیچ چیز وابسته نباشه

 

[seabride]

اره ولی مگه میشه انسان تو زندگیش به هیچ چیز وابسته نباشه

کاش که میشد

 

[seabride]

چشمام باغبان های خوبی هستند برای جوان ماندن غمی که در فراقت بر چهره من جا خوش کرده ...
​

 

[panjareh_hossein]

اره ولی مگه میشه انسان تو زندگیش به هیچ چیز وابسته نباشه

سلام بچه ها چی شده امشب سوالای عرفانی میپرسین؟

 

[malina]

سلام بزرگواران
شبتون بخیر
خوبین؟

 

[شهرام 59]

سلام بچه ها چی شده امشب سوالای عرفانی میپرسین؟

به به داش حسین
داداش قدم رنجه فرمودید منور کردی تالارو

هیچی همینجوری امشب عرفانی شدیم

 

[شهرام 59]

سلام مریم خانوم (ملینا)

 

[mahz]

سلام بزرگواران
شبتون بخیر
خوبین؟

سلام
خوبید
شبتون نلقی نباتی
منم میرم اگه اجازه بدید

 

[panjareh_hossein]

مردی می ره پیش کشیش تا اعتراف کنه. می گه: من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خودم پناه دادم.

کشیش می گه: خوب این که گناه نیست!

مرد می گه: ولی من بهش گفتم برای هر یک هفته ای که در خانه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه.
... ...
کشیش می گه: درسته که کارت خوب نبوده، ولی تو با نیت خوبی این کار رو انجام دادی.

مرد می گه: اوه! متشکرم! خیالم راحت شد. فقط یه سوال دیگه…

کشیش می گه: بگو فرزندم.

مرد می گه: آیا باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟