رد پای احساس ...

arnak

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیب

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز ...
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!

و اما جواب قصه از زبان دختر قصه :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
ونمی دانستی
باغبان
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک ...
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم
و هنوز
سال هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض نگاه تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ؟!!!
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]از کجاا آغاز کنم ؟بيان عشقي که گويای يک عشق و عظمت آن باشد .قصه ي عشقي را که از دريا کهنسالتر و از اقيانوس ژرف تر و از آسمان زيباتر.
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] از کجاا بنويسم ؟[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]داستان شيرين دوستی اي را که مالامال صداقت است و اکنون به سپيدی اشک،اشکی چون شمع ،شمعی چو نور، نوری چون ماه ، ماهی چون تو است.[/FONT]​
[/FONT]
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
راز عاشقی

از چشمانت شنیدم
آنچه را
لبت سکوت کرد و
قلبت با طپش فریاد کرد
...............
رمز ورود به قلبت چیست ؟
می خواهم
تا ابد
ساکن باشم

..............
کلید قلبت را به من ببخش
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی زیباست ای زیبا پسند[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زنده اندیشان به زیبایی رسند[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زندگی چیست؟[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زندگی سوختن و ساختن است [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زندگی تجربه آموختن است[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زندگی قمار است قمار[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] پس این چه قمار است[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] که همه اش باختن است؟[/FONT]​
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز

درد دل هایم تو را آزرده خواهد کرد ،

چهره ات با




لبخند دلنشین تر است .



این روزها پر است از دلتنگی ها و پریشانی ها



این روزها پر است از تپش های مداوم قلبی که دارد از



پا می افتد انگار .....



این روزها همه اش تنهاییست ! همه اش بارانیست !



آرزوها همیشه طرح کمرنگی هستندازامیدها



ازانتظار ِشدن ها



آرزوها همیشه با امید می آیند و با امید می میرند ...



این روزها آرزوهای من نیز دارند رنگ پاییز میگیرند ؟



آیا میدانی که این روزها بیش هر چیز به تو محتاجم ؟



به بودنت ، به گفتنت ، به شنیدنت ، به گریه ات ، به



خنده ات ، به عشق ورزیدنت ،



به دعاهای فراموش شده ات حتی .....



این روزها مشتی خروار همین روزهاست ...



اما چرا این روزها همه اش زمستانیست ؟



چه شد که این روزها همه اش کابوسی شد به چشم خواب ما؟



این روزها دلم گرفته



بسان آدمی که همیشه در خواب بوده است !



این روزها دلم می خواهد بدانم



کجای پهنای نگاهت ایستاده ام ؟



"این روزها بیش از هر لحظه دوستت دارم"



اما دلم می خواهد بدانم



چرا " دوستت دارم " ها گفتنی نیست ؟



دلم می خواهد بدانم این روزها چرا این روزهاست ...؟







 
آخرین ویرایش:

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را به مهمانی گل های باغ می آورد

و گیسوان بلندش را به باد می داد

و دست های سپیدش را به آب می بخشید


دلم برای کسی تنگ است



که همچو کودکی معصوم دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی را نثار من می کرد.


دلم برای کسی تنگ است

که
تا شمالی ترین شمال و جنوبی ترین جنوب

همیشه و همه جا

-آه با که توان گفت



که بود با من



- و پیوسته نیز بی من بود


و کار من ز فراقش فغان بود و شیون

کسی که بی من ماند کسی که با من نیست ....


کسی که .........


آه دگر کافیست !


دگر از من تا خاک شدن راهی نيست

از این بام صحرا

این دریا پر خواهم زد خواهم مرد


غم تو ، اين غم شيرين را با خود خواهم برد .

 

فلفل نمکی

عضو جدید
سیـــر نمــــــی شود دلم ، هرچه نظر به تو کنم
دور مشــــو ز منظـــــرم ، جز تو چه آرزو کنم
روی تو را چو دیده ام ، بوی خوشت شنیده ام
از همـــه دل بــریــده ام، جـــز تو چه آرزو کنم
گرچه زمن گسسته ای،عهد و وفا شکسته ای
عشق مرا زدل برون ،دل به خسان تو بسته ای
تیــــغ جفـــا بر دل من ، پشت مـرا تو خسته ی
بــا تـــن زار و خستــه ام، جز تو چه آرزو کنم
در طلبت چـــه شادمان ، بی سر و پا شدم دوان
سینـــه سپــر مقــــابـــــل تیـــر و کمان دشمنان
آه چـــرا تــــو بسته ای ، راه بــه یارخسته جان
از تــــــو نشان ندیده ام ، جــز تـو چه آرزو کنم
ای مــــه بــــا وفای من ، دلبـــر خوش ادای من
خود تو بگو چه کرده ام ،چیست گنه خطای من
گـــر گنهم شــــد عاشقی ، ایـــن نبود سزای من
از تـــــــو به جان رسیده ام جز تو چه آرزو کنم
دیـر تـــــو را گـــزیده ام همچـو کمان خمیده ام
گوش کشـــــان بــه راه تو در شب تار و تیره ام
هرچه نشـــانـــه شد مرا گــــم شده بی نشانه ام
نــــور دو چشـــم و دیده ام ، جز تو چه آرزو کنم
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه رفتنی ست وخاطره ماندنی. تمام ادبیات عشق رابه یک نگاه میفروختم اگر: لحظه ماندنی بودوخاطره رفتنی......................
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
و تو رفتی و زمین با همه وسعت خود خالی شد.
اکنون من و خیال تو و بارانی
که فقط به یاد تو می بارد.
با نبودنت نخواهم ساخت که هنوز
باور دارم آن بالا خدایی است
که به این بازی زیبای ما با خنده می نگرد.
چون باور دارم تو خواهی آمد
و باز جشن سه نفره ما بر پا خواهد شد.
من ، تو و باران،
همچنان منتظرم ،
باور کن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خانه ام را ....



در چشمان تو پیدا کرده ام !



چشمانت را ...



به هم نزن ..!



خانه خراب میشوم !!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلم یک کوچه پاییز می خواهد
و گردش با تو را
صدای خش خش برگهای خزان دیده را
و شر شر باران جانفزا
می دانی گلم
دلم برای تو تنگ است
اینها همه بهانه!
 

f_azar1365

عضو جدید
هیچ تنها و غریبی..طاقت غربت چشماتو نداره....
هر چی دریا رو زمینه..قدر چشمات نمیتونه ابر بارونی بیاره....
وقتی دلگیری و تنها...
غربته..تموم دنیا..از دریچه ی قشنگت..چشم روشنت میباره..
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید هرگز غوغای درونم را
ارام بخش نباشی
روح پریشانم؟
بگو با این بالهای شکسته
چگونه میشود پرواز کرد؟
...
شاید بیهوده بدنبال
مفهومی میگردم
نا اشنا
تا مدفون کند
بلند پروازیهای
بی منطق و مصیبت بارم را
براستی که ره گم کرده ام
در سیل خروشان انسانها
به من نشان ده؟
مسیر رود ارام را
میخواهم قایق کاغذی
خود را در اب بیاندازم
 

heshmat khan

عضو جدید
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که با هرنگه تو
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
 

f_azar1365

عضو جدید
برام هیچ هسی شبیه تو نیست ...
کنار تو درگیر آرامشم ...
همین از تمام جهان کافیه..
همین که کنارت نفس میکشم...
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پیراهن بنفش تو را تا میزنم

و چمدان خاطره ام را بر یاد تو می بندم

نه ، نگران مباش

خط و خطوط ِ یاد تو

در چین و چروک پیراهنت گم نمی شود !

تا نمازت قضا نشده

من کفشهایم را واکس بزنم

قطار زندگی در انتظار برق کفش من و

دعای پس از باران چشمان تو نمی ماند!
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از اوج احساس ،
به مرز بی احساسی رسیدم ...
از کنار من آرام بگذرید ...
کارگران در دلم ، مشغول کارند ...!

 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز


عبور سایه ی بلند تو
غروب خورشید طالع را
نجوا کنان
می گذرد .
پرندگان ِ بی سرود
چون افسردگان مهر
بی رمق
هفت می شوند در افق !
من نشسته در آخرین ایستگاه
رد ممتد آرزو هامان را

در تصور بیدار آسمان
قلب می کشم . . .
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نمی دانم پس از مرگم جه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ بازیگوش
واو یکریز وپی درپی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد
وخواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را…
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نمی دانم پس از مرگم جه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ بازیگوش
واو یکریز وپی درپی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد
وخواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را…

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


بي نگاهي آشنا قد مي کشد دلتنگي ام

ساکن ده کوره ي تنديس هاي سنگی ام

هيچ ابري سايبان ما نشد باران بگو!

کي تلنگر مي زني بر شيشه ي دلتنگي ام؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا