رد پای احساس ...

Saman007Spy

عضو جدید
تو ؛

خاطراتت ؛

دستهایت..

نگاهت..

نفسهایت..
.
.
.
من../

چند نفر به یک نفر ؟!

نه ! من تنها نیستم ، با اشک میشویم 2 نفر..
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز

[h=6]ﮔﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﺁﺏ ﭼﻪ ﻟﺬﺕ
ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ،ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ
ﺍﺷﮏ،
ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺏ،ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ...ﺗﻮ
ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺏ
[/h]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
و من در پشت پنجره تنهاييم تو را ميخوانم و خاطراتت را
خواهم ماند تنها در انتظار تو...
چرا نوشتم در برگ تنهاييم برايت . نميدانم...
روزي خواهي آمد . ميدانم
گريان نميمانم .
خندانم براي ورودت ا ي عشق
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم می رفتم که تو را دیدم..........داشتم مینوشتم که تورا خواندم........داشتم نفس می کشیدم که بوی عطر تو امد........مرا رها کن ای خیال
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم.......
به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم.........
اتش حسرت دیدا ر تو را پایان نیست.......
اشتیاقیست که هر لحظه و ساعت دارم............
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصدك! هان، چه خبر آوردي؟
از كجا وز كه خبر آوردي؟

خوش خبر باشي، اما، ‌اما
گرد بام و در من
بي‌ثمر مي‌گردي

انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند

قاصدك
در دل من همه كورند و كرند

دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي‌گويد
كه دروغي تو، دروغ
كه فريبي تو، فريب

قاصدك هان،
ولي... آخر... اي واي
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام، آي! كجا رفتي؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمي، جايي؟
در اجاقي طمع شعله نمي‌بندم...
خردك شرري هست هنوز؟

قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي‌گريند
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهاتر از يک برگ

با بار شاديهاي مهجورم
در آبهاي سبز تابستان

آرام مي رانم
تا سرزمين مرگ
تا ساحل غمهاي پائيزي
در سايه اي خود را رها کردم
در سايهء بي اعتبار عشق
در سايهء فرّار خوشبختي
در سايهء نا پايداريها

شبها که مي چرخد نسيمي گيج
در آسمان کوته دلتنگ
شبها که مي پيچد مهي خونين
در کوچه هاي آبي رگها
شبها که تنهائيم
با رعشه هاي روحمان، تنها-
در ضربه هاي نبض مي جوشد
احساس هستي، هستي بيمار

«در انتظار دره ها رازيست»
اين را به روي قله هاي کوه
بر سنگهاي سهمگين کندند
آنها که در خط سقوط خويش
يک شب سکوت کوهساران را
از التماسي تلخ آکندند

«در اضطراب دستهاي پر،
آرامش دستان خالي نيست
خاموشي ويرانه ها زيباست»
اين را زني در آبها مي خواند
در آبهاي سبز تابستان
گوئي که در ويرانه ها مي زيست

 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی به من آموخت، همیشه آماده دفاع از حمله احتمالیِ کسی باشم، که بهش محبت.....کرده ام.!!!
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اتش تن زدو رفت تا من اینجا نسوزم

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چتر چرا بر دارم

این باران بی امان

همه را خواهد شست

مرا

دلم

و این زخم تازه را
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]نباید کسی که دوستش داری و


به اسمه اینکه خوشبختیت رو می خوام


تنها بذاری چون این از خودگذشتگی نیست


نهایت ظلم و نامردیه
[/h]
 

noom

عضو جدید
آقا گمانم من شما را دوست...


حسی غریب و آشنا را دوست...

نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟

منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...

ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

حس عجیب پیشتان بودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...

از دور می آید صدای پا

حتا همین پا و صدا را دوست...

این بار دیگر حرف خواهم زد

آقا گمانم من شما را دوست...
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهان، درختی است که میوه اش انسان است؛

انسان، درختی است که میوه اش نفس،

نفس درختی است که میوه اش خرد

و خرد درختی است که میوه اش لقای خداست.

باباافضل کاشانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با من بگو از عشق،ای آخرین معشوق
که برای رسوایی دنبال بهونم
با بوسه ای آروم خوابم رو دزدیدی
تو شدی تعبیر رویای شبونم
من تو نگاه تو دنیامو میبینم
فردای شیرینم نازنین من
چشمای تو افسانه نیست که تموم خواب و خیالم بود
تقدیر من عشق تو شد که همیشه فکر محالم بود

شب های تنهایی همرنگ گیسوته
آغوشت رو واکن بانوی مهتابی
دلواپسی هامو با خنده ای کم کن
که تویی پایان تردید و بیتابی
من تو نگاه تو دنیامو میبینم
فردای شیرینم نازنین من
چشمای تو افسانه نیست که تموم خواب و خیالم بود
تقدیر من عشق تو شد که همیشه فکر محالم بود

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
...
...
...
[FONT=courier new, courier, mono]حتی وقتی میدانم نمی آیی !![/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]پشت همان میز دو نفره [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono] می نشینم و [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]به در خیره می شوم ....[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]انتظار تو را کشیدن هم زیباست ![/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]باور کن ![/FONT]

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدتیست...!!!

دست هایم را...!!!

با نوشته هایم...!!!
... ...
گرم

کرده ام...!!!

اما...!!!

گول

نمیخورند...!!!

هیچ

معجزه ای...!!!

دستهای

تو...!!!

نمیشود...!!

 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای"زندگی کردن"به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز در تورا تشخیص دهد

اندوه پنهان شده در لبخندت را۰

عشق پنهان شده در عصبانیتت را


و معنای حقیقی در سکوتت را
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


دفتر شعرهایم را سفید می گذارم ...

این لحظه ها نوشتـــن ندارد ...

درد دارد.!!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کم طاقتی عادت آن روزهایت بود ،

این روزها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شده ای !!!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که نباشی دلم خیلی تنهاست
سکوت عجیبی دارد اینجا
تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و نوشته هایم که …
با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟
دلم برایت تنگ می شود
وقتی می خواهمت
وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی است
دیوانه ام می کند گاهی …
می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین …
کاش اینجا بودی
درست روبروی من!
سکوت می کردیم و در آن سکوت
من جرعه جرعه از شهد نگاهت سیراب می شدم
کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند
کاش می دانستی دلم…


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهربونم:

کاش ميدانستي چه دردي در اين صدا زدن ها نهفته

کاش مي ديدي تمام اشتياق و حسرتي که در پشت خيسي چشمانم

مات و مبهم به زنجير کشيده شده

داغي اشکهايم گرمي نگاهت را بر گونه هايم حمل مي کنند

دلم تنگ است

دلم برايت تنگ است

دلم براي با تو بودن تنگ است

ميداني....دلم براي حرف هايت

درد دلهايت

براي نوازش هايت ...

دلم بدجوري برايت تنگ شده

اشتياق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت و صبوری م را به حسابِ ضعف و بی کسی ام نگذار


دلم به چیزهایی پای بند است



که تو یادت نمی آید...!



تلنگری بزنی، آوار می شوم....



شکستنی تر از آنم که محتاجِ سنگی باشم


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز هم از تو گفتن تمام زندگيم ... نمی دانی چقدر دلم برايت تنگ شده ...

به هر جايی می نگرم تو را می بينم . می خواهم خودم را و گذشته را

فراموش کنم . بی هدف و سرگردان در ميان دريای نوميدی به دنبال

روزنه ی اميدی می گردم .

می دانم روزگاری نه چندان دور هنگاميکه شاد و خندان در کنار يار و

همدمت با او از عشق و محبت سخن می گويی ، تندبادی کتابی را برايت

به ارمغان می آورد . بر روی کتاب نوشته* نامه های دلتنگی * و چشمانی

که لبريز اشک است و تو را عاشقانه نگاه می کند . يک لحظه می

گويی : اين چيست ؟ و اين زن کيست ؟ آه ای خدای من ... مگر می شود

تو مرا زخاطر برده باشی ؟! ... يار تو ندا سر می دهد : چيست اين کتاب ؟

و تو باز می کنی غمنامه ی عمر مرا ... نامه های دلتنگی

چه طوفانی در دلت بر پا می شود ... به خاطرت می آيد اين نگاه و اين

اشک غم را ... زير لب زمزمه می کنی : ای خدا ! اين عزيز من است که

روزگاری عاشقش بودم ... چه لحظه ی زيبايی ، اشک يک مرد هم

تماشايی ست ... اين گل نرگس عمرم بود که پرپرش کردم ... در کنار تو

نگارت اين شده سوالش : مرد من چرا خاموشی ؟ باز هم نگاه تو می

خواند خاطرات زمان آشنايی . دلبستن و در محبت و عشق هم گم

گشتن . خدايا چه تقديری ... چه تقديری !؟! می دانم که تمام وجودت صدا

می کند مرا : نرگسم ، گل من ، هيچکس تو نمی شوی برای من . تا ابد به

ياد تو می ماند اين دل من ... باز هم چشمانم تو را می جويد و فرياد می زند :

تو که کردی فراموشم ... ز ياد بردی تو آغوشم ... منم آن آشنای تو ، گل تو

، نرگس شب های تار تو ... بخوان غمنامه ی عمرم ... شده جانم فدای

تو ... تو بودی همدم و يارم ... تو گفتی من وفادارم ... بهارم را خزان ديدم ...

تو را با ديگران ديدم ...

بگو با يار خود اين را : مردی تنها نوشته نامه های درد و دلتنگی ...

عجب ياری !!! کجا رفته وفاداری ... کجاست مهر تو و عشقت ؟! عجب يار

وفاداری !!!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا