خودتو با یه شعر وصف کن...!

[comed-g]

فواره وار سر به هوایی و سر به زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر

 

[naghmeirani]

شب که می شود

نبودن هایت را زیر بالشم می گذارم

و شجاعت خود را زیر سوال می برم …

دوام می آورم تا فردا ؟؟؟

 

[primrose]

خودت نیستی صدات مونده
صدات چشمامو گریونده
دلم روی زمین مونده
فقط از تو همین مونده

سکوت اینجا صدای تو
هوا اینجا هوای تو
پر از تکرار این حرفم
دلم تنگه برای تو

 

[امیر افشار]

دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست
شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پرپره دستای خارو خسی نیست

 

[adeniss]

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد

چون بشد دلبرو با يار وفادار چه كرد.

 

[سماته]

من همانم مهربان سالها دور
رفته ام از یادتان یا میشناسیدم؟!

 

[adeniss]

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضاي آسمان اينست و ديگرگون نخواهد شد

 

[*نيروانا*]

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است

چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است

 

[سمانه آسمونی]

این کفش هایِ لعنتی

پافشاری می کنند به ماندن

و گرنه من کجا و حسرتِ پیاده روهایِ خلوتِ خیس ...

 

[سمانه آسمونی]

مے پسـندم پاییـز را

که معافـم مے کنـد

از پنـهان کردن ِ
...
دردے(!) که در صـدایم مے پیچـد ُ

اشکے(!) که در نگاهـم مے چرخـد ؛

آخر همه مـے داننـد

سـرما (!) خورده ام !! .

 

[naghmeirani]

عاشقم...


عاشق آن « میم »


که می آید آخر عزیز ...


و مرا می کند مال تو ....!
. . .

 

[noom]

تو به افتادن من در خیابان خندیدی و من همه ی حواسم به چشمان مردم شهر بود که عاشق خنده ات نشوند.

 

[noom]

چه دير آمدی حالایِ صدهزار ساله‌ی من! من اين نيستم که بوده‌ام! او که من بود آن همه سال،رفته زير سايه‌ی آن بيدِ بی‌نشان مُرده است... /سید علی صالحی/

 

[naghmeirani]

..


[h=6][FONT=arial,helvetica,sans-serif]هیس ...
حرف نزن !
صدای نفسهایت را بیشتر از دروغ هایت دوست دارم....[/h]
[/FONT]

 

[ghazaliii]

ناصحا، بیهوده میگویی که دل بردار از او ، من به فرمان دلم، کی دل به فرمان من است ؟

 

[ناآشنا]

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم

تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

 

[primrose]

سفر چه تلخه در امتداد اندوه
حس کردن مرگ لحظه ویرانی کوه
هم پای هر بغض شکستن و بریدن
از درد غربت بی صدا فریاد کشیدن

 

[Mosafer-1]

سلام کی اینجا شاعر توانایی هست؟

احتیاج به کمک دارم هر کی میتونه تو رو خدا سرع بهم خبر بده

 

[noom]

بي رمق

خدا را خوش نمي آيد
طرز ِ بوسيدن ِ تو انصاف نيست
آن چنان سُست،
بي رمق مي بوسي
كه دلم مي گيرد
اين طور كه پيش مي روي بعيد مي دانم...
توانم باشد
نقشه ي بوسه ي بعدي را بكشم
بگذريم
من چند وقتي ست كه راضي شده ام
براي آرامش تو
حس و حال عشق بازي را
هر روز به روز ِ ديگري موكول كنيم
/رسول ادهمی/

 

[*** s.mahdi ***]

صبوری می کنم تا مه برآید
صبوری می کنم تا شب سرآید
صبوری می کنم تا زندگانی
مرا بگذارد و مرگ از در آید . .

 

[naghmeirani]

دل بــسته ام بــه پـــائيــــز ؛

شـــايد دوباره سر ِ مهــــر بيـــايي

.
.
.

 

[ناآشنا]

از مرز خوابم می گذشتم،
سایه تاریك یك نیلوفر
روی همه این ویرانه ها فرو افتاده بود.
كدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

 

[noom]

مرا در آغوش بگیر
سرم را روی شانه ات.
/ بگذار / همه بدانند ,
حالا همه چیز زیر سر من است !

 

[سمانه آسمونی]

برایم سیگاری بگیران

من از ماه درشتِ گلگون می‌ترسم،

من این ساعت ِ خسته را

برای هجرت شبانه کوک نخواهم کرد.

(سید علی صالحی)

 

[naghmeirani]

از دیرباز

تا

ـــ هنوز ـــ


در لحظه لحظه های

ـــ روز ـــ

صدای تو انگار ؛

سخاوت شاخه ی یاس معطریست

از پشت پرچین

شمشادی آشنا

ـــ هنوز ـــ

 

[maryam_22]

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

 

[venous_20]

دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم

شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین

تلنگری می شکند

میخواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم

کهعمق دردم را در فریاد منعکس کنم

فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام

دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم

کاشمی شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم

عجین کرد

 

[noom]

در اتاق کناری خواب رفته‌ای
در‌ها و پنجره‌ها بازاست
پرندگان به هوای دانه به این خانه می‌آیندمن
در قاب در
دست به سینه
لبخند می‌زنمتو
قلب مرا خورده‌ای



۶بهمن ۱۳۸۹
سارا محمدی اردهالی​

 

[ناآشنا]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي [/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] پركن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي[/FONT]

 

[naghmeirani]

دیشب ازدفترعمرم صفحاتی خواندم;چون به نام تورسیدم لحظاتی ماندم;
همه دفترعمرم ورقی بیش نبود;
همه در دفترمن:
حسرت دیدارتو بود.
​