مشاعرۀ سنّتی

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان در پرده می گویم ولی
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
 

Mahdy.T

عضو جدید
مهر آن نو گل خندان ز دل و جان نرود
گر چه در دیده بیگانه کند خوار مرا
 

mehrdad67

عضو جدید
آوازه فسانه دور زمان ما *پیچده و فلک نشنیدست آن ما
خون کرده ایم در چگر مام روزگار* تا بند حلق واکند از زایمان ما
 

Mahdy.T

عضو جدید
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
 

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا صبا و ترا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
 

sougmad

عضو جدید
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم !
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم !

ما را که نوای بی نوائیست 
مستی ز شراب کبریائیست


تا حشر بخویشتن نیائیم 
هشیار و یا زحق جدائیست


ساقی قدحی بده که مستی 
بهتر زعبادت ریائیست


ما معتکفیم در خرابات 
ما را چه مجال پارسائیست


از ما طمع صالح خامیست 
مستیست چه جای خودنمائیست


بیگانه مباش زاهد از ما 
ما را با دوست آشنائیست


ای فیض ازین صریح تر گوی 
ما را از دوست کی جدائیست

 

m@hn@z

عضو جدید
تا بوده چشم عاشق در راهیار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
 

m@hn@z

عضو جدید
سکوتم را به باران هدیه کردم ................... تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت .......... .......به هر خاکی رسیدم تکیه کردم
 

mina.polymer.88

عضو جدید
سکوتم را به باران هدیه کردم ................... تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت .......... .......به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

می روم خسته و افسرده وزار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم تا که در ان نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زیر همه خواهش بیجا و تباه
 

Mahdy.T

عضو جدید
همه عمر آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
 

taxus

عضو جدید
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
 

m@hn@z

عضو جدید
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی
 

art-s

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد***********خونابه ز دیده ام چکیدن گیرد
هرجا که ز دوست خبری برخیزد*******بیچاره دلم زخون رمیدن گیرد
 

morer

عضو جدید
دیدمت در حریری ز مهتاب سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی
 

Mahdy.T

عضو جدید
ما را به دعا کاش نسازند فراموش
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا