جام ِ پنجره ام را ،
ژاله های منجمد ،ستاره آرایی کرده اند
جهان، امشب سرماییست گزنده
ماه بی رحم است
و باد ، شمشیر ِ دو تیغه ای برای کشتن
رحم خداوند بر تمام ِ بی خانمان ها
گدایان به جلو و عقب می خرامند
رحم ِ خداوند بر تمام ِ فقیران
آنها که زیر ِ نور ِ چراغها در برف راه می روند
اتاقم شبیه اندکی از ماه ِ ژوئن است
گرم و پنجره-بسته از تمامی ِ جداره ها
اما در جائی
شبیه کودکی بی خانمان
قلبم در سرما در حال ِ گریستن است.
تد هیوز