رد پای احساس ...

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیر باران بیا قدم بزنیم حرف نشنیده ای به هم بزنیم

نو بگوییم و نو بیندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیم

وز باران کمی بیاموزیم که بباریم و حرف کم بزنیم

کم بباریم اگر٬ولی همه جا عالمی را به چهره نم بزنیم

چتر را تا کنیم و خیس شویم لحظه ای پشت پا به غم بزنیم

سخن از عشق خود به خود زیباست

سـخن عـاشـقانه ای بـه هـم بـزنـیم

قلم زندگی به دست دل است زندگی را بیا رقم بزنیم

مجتبی کاشانی
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایت را هر لحظه میشنوم...
بیقرارم میکنی...
و من اندوهگینم که چرا صدای آرام من انقدر گوش های تو را آزار می دهد...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نامه ات آمدو بوسيدم و از بر کردم
خواندم و خواندم و هر بار مکرر کردم
مست از نامه پر مهر نشستم تا صبح
جان خود را ز گل نامه،معطر کردم
بوسه بر؛نامه زدم،بوسه اي از پرده دل
از پس بوسه،يکي بوسه ي ديگر کردم
حلقه زد اشک به چشم من و در آينه اش_
قد و بالاي تو را جان مصور کردم
نقش زيباي تو در ديده ام آمد با اشک
گل روي تو در اين برکه شناور کردم
روي دلجوي توو بوي دلاويز تو را
با گل و آينه و عطر برابر کردم
چهره ات در نظرم آمد و مهتاب دميد
شب خود را به چراغ تو منور کردم
من که از عشق کسانم دل بي باور بود
نامه مهر تو ديدم و باور کردم
از تو پنهان چه کنم؟همچو همايي ز قفس
بهر پرواز به سويت هوس پر کردم.
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
پیراهنی که هرگز به تن نکردی را در باد می آویزم؛
.
.
.

روزی،
شاید،
بوی
تو را گیرد ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چرا وقتی پرواز را به من آموختی...

سقوط را برایم معنا نکردی...؟

چرا وقتی عشقم شدی...

از مرگ قلبهای عاشق برایم نگفتی...؟

چرا وقتی کنارم بودی...

...از ساعات تلخ جدائی برایم نگفتی...؟



چرا...؟چرا...؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هر شب از درد سپيد دل خود مي گريم
لحظه اي با من باش
شاخه ام را بتكان ، تا محبت ريزد
تا بگويم كه تو را
از لب فاصله ها مي گيرم
چون تو روياي غزل هاي مني
بي تو در واژه ي غم مي ميرم.
پس بيا در بر من.
جنس اين فاصله ها دريا نيست.
و خودت مي داني
تن من در تن تو زندانيست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی که عاشق می شوید مگویید:

" خداوند در قلب من است." بلکه بگویید " من در قلب خداوند جای دارم."

و گمان نکنید که زمام عشق در دست شماست ' بلکه این عشق است که اگر شما را شایسته بیند، حرکت شما را هدایت می کند.


 

mahdi_apr

عضو جدید
پایان راه رسیده است و من اینجا نشسته ام
نشسته ام تا که شاید باز گردد آن مسافر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اوج

دو آسمان
دو پرنده
و اوج ، اوج های مکرر
کجاست مرز توقف ؟
زمین شان چه سراشیبی سیاهی بود
دو آسمان دو پرنده و اوج
اوجهای مکرر
 

لاوي

عضو جدید
یاد من باش هر کجایی با هرکی هستی
میدونم وقتی که میرم شاد و مستی..
من تموم شدم
تو بگو اما بدونم به چه قیمتی
دلمو ساده شکستی..شکستی
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرض کن پاک کنی برداشتم
و نام تو را
از سر نویس ِ تمام نامه ها
و از تارک ِ تمام ترانه ها پاک کردم!
فرض کن با قلمم جناق شکستم!
به پرسش و پروانه پشت کردم
و چشمهایم را به روی رویش ِ رؤیا و روشنی بستم!
فرض کن دیگر آوازی از آسمان ِ بی ستاره نخواندم،
حجره ی حنجره ام از تکلم ترانه تهی شد
و دیگر شبگرد ِ کوچه ی شما،
صدای آواز های مرا نشنید!
بگو آنوقت،
با عطر ِ آشنای این همه آرزو چه کنم؟
با التماس این دل ِ در به در!
با بی قراری ٍ ابرهای بارانی...
باور کن به دیدار ِ آینه هم که می روم،
خیال ِ تو از انتهای سیاهی ِ چشمهایم سوسو می زند!
موضوع دوری ِ دستها و دیدارها مطرح نیست!
همنشین ِ نفسهای من شده ای خاتون!
با دلتنگی ِ دیدگانم یکی شده ای !
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در پیش چشم دنیا
دوران عمر ما
یک قطره دربرابر اقیانوس
درچشمهای آن همه خورشید کهکشان
عمر جهانیان
کم سو تر از حقارت یک فانوس
افسوس
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز

شب فرو می افتد

و من تازه می شوم

از اشتیاق بارش شبنم

نیلوفرانه

به آسمان دهان باز می كنم

ای آفریننده شبنم و ابر

آیا تشنگی مرا پایان می دهی؟

تقدیر چیست؟

می خواهم از تو سرشار باشم

جهان، قرآن مصور است و آیه ها در آن

به جای آن كه بنشینند، ایستاده اند

درخت یك مفهوم است

دریا یك مفهوم است

جنگل و خاك و ابر

خورشید و ماه و گیاه

با چشم های عاشق بیا

تا جهان را تلاوت كنیم

 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا روزي كه رفتي!

مي پنداشتم

عشق همه اش شيريني است!

اما...

آن روز چشمانت به من آموخت كه

با آخرين نگاه است كه اولين رنج آغاز مي شود...
 

sara 65

عضو جدید
وقتی بدون فاصله ای در کنارمی
من هم بدون واهمه سوگند می خورم
میخواهمت چنانکه تو می خواهیم هنوز
چندی بمان که حسرت این چند می خورم

دور از تو پشت غزل های عشقمان
یک نقطه چین ممتد و دیوانه می شوم
یک بغض ساکت و بی ادعا و سرد
یک حجم کهنه و ویرانه می شوم

در کوچه های خلوت قلبم قدم بزن
چیزی شبیه رفتن و از خود جدا شدن
تک واژه های عاشقیم پیش پای تو
فریاد می زنند برای فدا شدن

بیگانه ها دلیل و منطق و مسلک بیاورند
منعم کنند , باز فدای همان سرش!
مجنون من , نفسم , تکیه گاه من
این سرنوشت مال من و توست آخرش...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سر مشق ما بدون تو انشا شد و هنوز
هر جمله در نبود تو املا شد و هنوز

مشغول درس مبهم چشمت شدم و باز
این راه ، رفته غرق تماشا شد و هنوز

زنگ حدیث می خورد و ذکر می کنیم
عشقی که مثل چشم تو زیبا شد وهنوز

مائیم و یک اتاق پر از درس و مشقِ آه
از پشت شیشه اشک تو پیدا شد و هنوز

اندیشه ام به اوج خودش پشت کرده است
اینگونه این خمار تو تنها شد و هنوز

یادم نمی رود که تو پیدا شدی شبی
یک دشت گم شده و تو پیدا شد و هنوز

دستم برای لمس تو مواج مانده بود
چشما خواب رفته ی من وا شد و هنوز

این شعر را برای تو آماده کرده ام
هر چند شعر و دفتر من تا شد و هنوز

من تشنه ی نوشتن یک مشق تازه ام
هر چند بی حضور تو انشا شد و هنوز
 
آخرین ویرایش:

FahimeM

عضو جدید
مرد
در حالی که
از مزرعه شخم خورده می گذشت
گفت:
کاش بچه ای داشتم
جلوی من راه می رفت
و سگی که از پشت سرمان می آمد
آن وقت
میان نیزاران راهی پیدا کرده
به دریا می رسیدیم
اما آه
وقتی که نه بچه ای هست و نه سگی
رسیدن به دریا
چه ارزشی دارد!؟


شعری از اوکتای رفعت از ترکیه ترجمه ی رسول یونان
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ... !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کاش زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با آهنگش در خلوت بی کسی هایش هیچوقت تنها نماند[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دریا قصه می گفتم تا همسفر با ماهیهای آزاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند[/FONT]​
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیا باران
زمین جای قشنگی نیست
من اهل زمینم
خوب میدانم که گل
با آنکه در عقد زنبور است
ولی پروانه را هم دوست دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عشق عروج است و رسيدن به كمال ،


عشق غوغاي درون است و تمناي وصال ،


عشق سكوت است و سخن گفتن چشم ،


عشق خيال است و....خيال است و....خيال
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
حتی در آستانه دروازه های بهشت
از فرط شادی روی برمی گردانم
چون بشنوم که می گویی


دوستت دارم؛
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه زورقی و نه سیلی ، نه سایه ی ابری
تهی ست اینه مرداب انزوای مرا
خوش آنکه سر رسدم روز و سردمهر سپهر
شبی دو گرم به شیون کند سرای مرا
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای اشک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که ایا بر شبم گرید ، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ،‌ دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باران نمي شوم

که نگويي: با چه منتي خود را بر شيشه مي کوبد

تا پنجره را باز کنم و نيم نگاهي بيندازم

ابر مي شوم


که از نگرانی یک روز بارانی

هر لحظه پنجره را بگشايي


و مرا در آسمان نگاه کني...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا