[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
 دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می  داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر  
عصری که عطر کتاب  
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد  
 
 
 
 
 دلم می خواست دلبرم بودی
در روزگار شارل  آیزنهاور
ژولیت گریکو 
پل الوار  
پابلو  نرودا 
چاپلین 
سید  درویش و نجیب الریحانی 
 
 
 
 
 دلم می خواست شبی  
با تو در  فلورانس شام می خوردم 
آن جا که تندیس های میکل انژ  
هنوز هم نان و شراب را با جهان گردان قسمت  می کنند
 
 
 
 
 دلم می خواست تو را  
در عصر  شمع دوست می داشتم 
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی  
و نامه های نوشته شده با پر  
و پیراهن های تافته ی  رنگارنگ
نه در عصر دیسکو 
ماشین های فراری و  شلوارهای جین 
 
 
 
 
 دلم می خواست تو را در  عصر دیگری می دیدم 
عصری که در آن 
گنجشکان ، پلیکان ها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری 
که از آن نقاشان بود
از  آن موسیقی دان ها 
عاشقان 
شاعران 
کودکان 
و دیوانگان  ! 
 
 
 
 
دلم می خواست تو با من بودی  
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن  ، ستم نبود ! 
 
 
 
 ولی  افسوس 
ما دیر رسیدیم 
ما گل عشق  را جستجو می کنیم 
در عصری که با عشق، بیگانه است[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]