Mehraz-6128
عضو جدید
مخند ای نو جوان هرگز بر این موی سپید من
که این برف زمستان بر سر هر بام می بارد
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
مخند ای نو جوان هرگز بر این موی سپید من
که این برف زمستان بر سر هر بام می بارد
ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم
آنقدر تا که ره باغ رود از یادم
من به مردن راضی و پیشم نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز میباید کشید
مرا گر روز و روزي رفت بر بادمن آن صبحم كه ناگاهان چون آتش در شب افتادم
بيا اي چشم روشن بين كه خورشيدي عجب زادم
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
حسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد
اندر سر ما خیال عشقت
هر روز که باد در فزون باد
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما در نگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
مکانم لامکان باشد نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم
ای شب هجران که یکدم در تو چشم من نخفت
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |