ادعای جدید پروفسور استیون هاوکینگ درباره خلقت جهان

Parsi.Eng

عضو جدید
[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه ، ج 2، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی(شرکت چاپ ونشربین الملل) ، 1378، ص367.

[2] . برنجکار، رضا، آشنایی باعلوم اسلامی (کلام،فلسفه،عرفان) ، تهران ، سمت، 1378، ص124.

[3] . جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم ، اسراء ، 1375، ص211.

[4] . آشنایی با علوم اسلامی ، ص124- 125.

[5] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ، ج6، تهران ، صدرا ، 1373 ، ص982-983.

[6] . طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، قم ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم(موسسه نشراسلامی)، 1417ق، ص330.

[7] . آموزش فلسفه ، ص370-371.

[8] . فصلت : 53.

[9] . فصلت : 53.

[10] . ملاصدرا، الحکمة المتعالیة قی الاسفار العقلیة الاربعة ، ج 6، بیروت، داراحیا التراث العربی، 1423ق، ص14-15.

[11] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج6، ص982- 983.

[12] . مجموعه آثار، ج6، ص 988- 990.

[13] . شيرواني، علي، ترجمه وشرح نهايه الحكمه، ج3، قم، بوستان كتاب،1386، ص209-210(به نقل از شرح حكمت متعاليه ، بخش1ازج6،ص126).

[14] . آموزش فلسفه ، ص371-372
ترو خدا نگاه چه منابع معتبری
:w15::w15::w15::w15::w15:
علم هاوکینگ کجا علم اینا کجا:w15::w15::w15::w15::w15:
مصباح با هاو کینگ :w15::w15::w15::w15::w15:
 

hamidreza.m

عضو جدید
ترو خدا نگاه چه منابع معتبری
:w15::w15::w15::w15::w15:
علم هاوکینگ کجا علم اینا کجا:w15::w15::w15::w15::w15:
مصباح با هاو کینگ :w15::w15::w15::w15::w15:
با عرض معذرت، ولی به نظر من اینها ربطشون به بحث بیشتره چون نویسندگان این منابع خودشون رو فیلسوف میدونن ولی هاوکینگ فیزیکدانه. حالا اینکه مباحثی که اینها مطرح کردن چند صد سال پیش جواب داده شده ولی به گوش برادرمون نرسیده بحثش جداست.
 

Parsi.Eng

عضو جدید
با عرض معذرت، ولی به نظر من اینها ربطشون به بحث بیشتره چون نویسندگان این منابع خودشون رو فیلسوف میدونن ولی هاوکینگ فیزیکدانه. حالا اینکه مباحثی که اینها مطرح کردن چند صد سال پیش جواب داده شده ولی به گوش برادرمون نرسیده بحثش جداست.
خواهش میکنم احتیاج به معذرت خواهی نیست دوست عزیز:gol:
شما حق دارید
ای کاشک چیزی حالیشون بود اینا مفت خورن تحصیلاتشونم که جای خود دارد
اگه منابعش رو از کسایی مثه زکریا راضی.ابن سینا.افلاطون.ابوریحان.ارسطو....
میاورد بهتر بود;):gol:
 

hemmat27

عضو جدید
من فقط يه سوال ميكننم راجع به علم جناب هاوكينگ!
مگر علم ايشون جز علوم تجربي نيست؟
ما چطور ميتونيم راجع به موضوع به اين مهمي كه سرنوشت و زندگي ما به اون بستگي داره به آزمايشات و نظريات علم تجربه كه صد در صد خطا پذيرند رجوع كنيم؟!

ترو خدا نگاه چه منابع معتبری
:w15::w15::w15::w15::w15:
علم هاوکینگ کجا علم اینا کجا:w15::w15::w15::w15::w15:
مصباح با هاو کینگ :w15::w15::w15::w15::w15:
__________________
غش نكني داداش اينقدر بلند بلند نخند!
شما به جاي سياه نمايي فقط استدلالشو رد كن!
حالا نه خيلي اين رفيق شفيقت هاو كينگ واسه حرفاش دليل آورده!!!


کپی پیست نکن برادر همه اینها رو تو اندیشه اسلامی به زور مجبورمون کردن بخونیم، اگه اهل بحثی بیا بحث کنیم

باشه دوست عزيز بيا بحث كنيم من هستم در خدمتت.
 

mahian90

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از براهین خالص فلسفی که برای اثبات واجب تعالی(خداوند متعال) از آن استفاده می­شود برهان صدیقین است. ویژگی براهین خالص فلسفي براي اثبات خداوند این است که اولاً؛ نیازی به مقدمات حسی وتجربی ندارند. ثانیاً؛ شبهاتي که در مورد دلایل دیگر مطرح می شود در این دسته از براهین راه ندارد و به بيان دیگردر این نوع از براهین اثبات وجود خداوند از اعتبار منطقی بیشتری برخوردار هست. ثالثاً؛ مقدمات این براهین کمابیش مورد حاجت دیگر استدلالات نیز هست؛ مثلا وقتی با برهان نظم وجود ناظم و مدبرحکیم ثابت شد، باید برای اثبات بی نیازی ذاتی و واجب الوجود بودن او از مقدماتی استفاده کرد که در براهین خالص فلسفی قرار می­گیرند.[1]

وجه تسميه اين برهان
در مورد علت نامگذاری این برهان به صدیقین، گفته می­شود از آنجا که این برهان صادق­تر، یقینی­تر وشریف­تراز برهان های دیگر است و شخص صّدیق همیشه همراه صدق و راستی است، این برهان، برهان صدیقین نام گرفته است.[2] اصطلاح برهان صديقين را براي اولين بار ابوعلي سينا به كاربرده است. او اين اصطلاح را با استفاده از آیات قرآن کریم برای نامگذاری برهانی به کار برد که بر اساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود.[3]

ويژگي برهان صديقين
کلمات و سخنان حكماي بزرگي چون ابن سینا ،خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا بیانگراین مطلب است که ویژگی اصلی این برهان آن است که درآن برای اثبات وجود خداوند چیزی جزحقیقت وجود واسطه قرار نمی­گیرد و بدون توجه به پدیده­های عالم و افعال خدا و فقط با توجه به اصل وجود و تقسیمات آن، واجب الوجود به اثبات می­رسد و پس از اثبات خداوند تعالی، از ذات الهی به صفات خدا و از طریق صفات او به افعال او استدلال می­شود.[4] در واقع برطبق قاعده "در هر برهانی باید یک چیزی رابط و حدّ وسط برای اثبات مطلوب قرار بگیرد"، متکلمان معمولا از طریق «حدوث عالم» استدلال می­کنند و حدوث عالم را حد وسط برهان خود برای اثبات خداوند به عنوانِ پدیدآورنده اشیاء قرار می دهند. ارسطو و پیروان او از طریق حرکت وارد می­شوند و با توجه به این که هرحرکتی نیازمند یک محرک و حرکت دهنده است و همه محرک­ها باید به یک محرکی که خودش دیگر دارای حرکت نباشد ختم شوند، وجود خداوند را به عنوان «محرک اول» اثبات می­کنند. در همه این استدلال­ها عالم و مخلوقات عالم واسطه قرار داده شده­اند. در برهان صدیقین هیچ یک از این امور واسطه قرار داده نمی­شود.[5]

تقريرات برهان صديقين
1. تقرير ابوعلي سينا
تقریر بوعلي از این برهان به این صورت است که « موجود یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود. اگرواجب الوجود باشد، مطلوب ثابت است و اگرممکن الوجود باشد، باید منتهی به واجب الوجود شود تا دور یا تسلسل لازم نیاید.»[6]
ویژگی تقریر و بیان ابن سینا از برهان صدیقین این است که علاوه براین که نیازی به بررسی صفات مخلوقات و اثبات حدوث و حرکت و دیگر صفات برای آنها ندارد، اساساً نیازی به اثبات وجود مخلوقات هم ندارد. به بیان دیگر، اثبات این برهان فقط منوط به پذیرش اصل وجودِ عینی و خارجی است که یک امر بدیهی و غیرقابل تردید وتشکیک است و فقط کسی می­تواند این اصل را نپذیرد که بدیهی­ترین وجدانیات و معلومات حضوری خودش را هم انکار کند و مطلقا وجود هیچ موجودی حتی وجود خودش و فکرش و سخنش را هم نپذیرد. اما کسی که اصل وجود راپذیرفت، از او سئوال می­شود که این وجود خارجی وعینی که پذیرفته است؛ یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود، و نمی­تواند فرض سومی داشته باشد. در صورتی که فرض اول باشد(يعني آن وجود خارجي واجب الوجود باشد)، وجود واجب الوجود ثابت می­شود. در صورت فرض دوم که وجود ممکن الوجود ثابت می شود، ناگزير باید وجود واجب الوجود هم پذیرفته شود؛ زیرا هرممکن الوجودی نیازمند به علت است تا به او وجود دهد و آن علت اگر یک ممکن الوجود دیگر باشد، او هم نیازمند علت خواهد بود و چون محال است که سلسله علت­ها تا بی­نهایت پیش رود(تسلسل درعلت­ها محال است) و یا این که رابطه «دور» بین آنها برقرارشود-یعنی یکی ازاین ممکن الوجود­ها علت دیگری باشد و آن دیگری هم علت این باشد- باید سلسله علت­ها از طرف شروع به علتی منتهی شود که خودش دیگر نیازمند به علت نباشد؛ یعنی واجب الوجود باشد.[7]

2. تقرير صدرالمتألهين
همچنين تقریر و بیان دیگری از برهان صدیقین از سوی ملاصدرا بعنوان پرچمدار حکمت متعالیه ارائه شده و خود او، این برهان ر اشایسته نام «برهان صدیقین» دانسته وآن را استوارترین براهین قلمداد کرده است. ملاصدرا می­گوید: «راه ها به سوی خداوند بسیار است ... اما برخی از این راه­ها محکم­ترو اشرف بوده واز ظهور بیش­تری برخوردار است. و آن برهانی است که... راه صدیقین است که برهان آنها صدق محض است و از غیر ذات حق برذات حق گواه نمی­آورند، بلکه از خود او بر وجودش گواه می­آورند و از ذات بر صفات و از صفات بر افعال پی می­برند.... در کتاب خدا به شیوه غیرصدیقین درآیه سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق[8] وبه طریقه صدیقین درعبارت اولم یکف بربک انه علی کل شیء شهید[9] اشاره شده است.»[10]
تقريرهاي مختلفي از برهان صديقين ملاصدرا صورت گرفته است كه به برخي از مهم­ترين آنها اشاره مي­كنيم. يكي از اين تقريرها بياني است كه مرحوم علامه طباطبائي در اصول فلسفه و روش رئاليسم دارد. ايشان براي اثبات خداي جهان اين گونه استدلال مي كنند كه: «واقعيت هستي بي­هيچ قيد و شرط واقعيت هستي است و با هيچ قيد و شرطي لاواقعيت نمي­شود و چون جهان گذران و هرجزء از اجزاء جهان نفي را مي پذيرد، پس عين همان واقعيت نفي­ناپذير نيست، بلكه با آن واقعيت، واقعيت­دار و بي­آن از هستي بهره­اي نداشته و منفي است، البته نه به اين معنا كه واقعيت با اشياء يكي شود ويا درآنها نفوذ يا حلول كند و يا پاره­اي از واقعيت جدا شده و به اشياء بپيوندد، بلكه مانند نور كه اجسام تاريك با وي روشن و بي وي تاريك مي­باشند و در عين حال همين مثال نور در بيان مقصود خالي از قصور نيست. و به عبارت ديگر او خودش عين واقعيت است و جهان و اجزاء جهان با او واقعيت­دار و بي­او هيچ و پوچ مي­باشد. نتيجه اين كه جهان و اجزاء جهان در استقلال وجودي خود و واقعيت­داربودن خود تكيه به يك واقعيتي دارند كه عين واقعيت و به خودي خود واقعيت است.»[11]
استاد مطهری درشرح کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی، برهان صدیقین ملاصدرا را با توجه به مطلب مرحوم علامه به شکل ديگري تقریرکرده­اند که خلاصه آن این گونه است:
1. اصالت وجود و اعتباری و مجازی بودن ماهیت­ها؛ یعنی آنچه تحقق دارد حقیقت وجود است.
2. وحدت وجود، به این معنا که حقیقت وجود قابل کثرت تباینی نیست و اگراختلافی را می پذیرد این اختلاف، تشکیکی و مراتبی است. یعنی این اختلاف یا مربوط به شدت و ضعف و کمال و نقص وجود است و یا مربوط به امتدادات و اتصالات. به هرحال کثرت موجود دروجود کثرت همراه با وحدت است.
3. حقیقت وجود، عدم را نمی­پذیرد؛ یعنی هرگز موجود از این جهت که موجود است، معدوم نمی­شود و معدوم از این جهت که معدوم است، موجود نمی­شود. در واقع عدم یک امرنسبی است.
4. حقیقت وجود با قطع نظر از هر حیث و جهتی که به آن ضمیمه گردد، مساوی است باکمال، اطلاق، غنا، شدت، فعلیت، عظمت، جلال، لاحدی و نوریّت. اما نقص، تقید، فقر، ضعف، امکان، کوچکی، محدویت وتعین نیستی­ها هستند و یک موجود از آن جهت متصف به این صفات می­گردد که وجودی محدود و توأم با نیستی است. همه این صفات از حقیقت وجود نفی و سلب می­شود.
5. راه یافتن عدم و شؤون آن مانند نقص وضعف و محدویت و غیره، همه ناشی ازمعلولیت است. یعنی اگروجودی معلول باشد و در مرتبه­ای متأخر از علت خودش قرار بگیرد، طبعا دارای مرتبه­ای از نقص و ضعف و محدودیت است، زیرا معلول عین ربط و تعلق و اضافه به علت است و هرگز نمی­تواند هم رتبه علت خود باشد.
اکنون می گوییم حقیقت هستی موجود است یعنی عین موجودیت است و عدم برآن محال است و در حقیقت داشتن و موجودیت خود مشروط به هیچ شرطی و مقید به هیچ قیدی نیست؛ یعنی با وجوب ذاتی ازلی و با کمال و عظمت و شدت و فعلیت مساوی است.
نتیجه می گیریم که حقیقت هستی در ذات خود و با قطع نظر از هر تعینی که از خارج به آن ملحق شود، مساوی است با ذات لایزال حق تعالی. از سوی دیگر با دیده حسی و علمی که به جهان می­نگریم، جهان را گذران و پذیرنده عدم می بینیم. با وجوداتی برخورد می­کنیم که دارای مکان­های مختلف هستند و گاهی هستند و گاهی نیستند. ناچار حکم می­کنیم که جهان عین همان واقعیتِ نفی ناپذیر نیست بلکه به واسطه آن واقعیت، واقعیت دارشده است. یعنی حکم می­کنیم که جهان عین حقیقت هستی نیست و بلکه معلول و اثر حقیقت هستی است. پس این برهان در مرحله اول ما را به وجود خدا می­رساند وبعد از آن از طریق مطالعات حسی و علمی به وجود موجودات ممکن و محدود و مقید که آثار و تجلیات خداوند هستند، رهنمون می­شویم.[12]
استاد جوادي آملي نيز برهان صديقين ملاصدرا را اين گونه تقرير مي­كند:
1) طبق اصالت وجود، هستي اصيل است.
2)هستي واحد است نه متباين.
3)وحدت هستي وحدت تشكيكي است نه وحدت شخصي.
4)هستي بسيط است وكثرتش به وحدت برمي گردد؛ يعني تمام مابه الامتيازها به عين هستي برمي­گردد.
نتيجه اين كه؛ هستي هر موجودي كه در خارج است، يا واجب است و يا وابسته و متكي به واجب. اگر آن موجود هستي محض و اعلي المراتب بود و هيچ نقصي در وي راه نداشت؛ يعني به غير متكي نبود، پس واجب است و اگر هستي محض نبود و ناقص بود، پس ذاتا به هستي محض تكيه مي­كند.[13]
به اعتقاد استاد مصباح يزدي متين ترين تقرير براي برهان ملاصدرا همان تقرير خود ملاصدرا است كه بيان آن از سه مقدمه تشکیل مي شود:
1. وجود امری اصیل و در مقابل آن، ماهیت امری اعتباری است .
2. وجود دارای مراتب مختلف است و بین مراتب آن رابطه علت و معلولی برقرار است به گونه ای که وجود معلول، استقلالی از وجود علت هستی بخش خود ندارد و کاملا وابسته به علت خود است.
3. ملاک نیازمندی معلول به علت، همان وابستگی وتعلقِ وجودِ معلول به علت است. به عبارت دیگر، ضعف مرتبه وجودی معلول از مرتبه وجودی علت است و از طرفي هم، تا زماني كه کمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد، ضرورتاً معلول و نیازمند به موجود عالی­تری خواهد بود و هیچ گونه استقلالی ازآن موجود عالی نخواهد داشت.
با توجه به این مقدمات می توان برهان ملاصدرا را این گونه بیان کرد که همه مراتب وجود، به استثناء عالی­ترین مرتبه آن که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق می­باشد، عین ربط و وابستگی است و اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمی یافت، سایرمراتب هم تحقق پیدا نمی کردند زیرا لازمه فرضِ تحققِ سایر مراتب، بدون تحقق عالی­ترین مرتبه وجود، این است که مراتب مزبور مستقل و بی­نیاز از آن باشند در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط، فقر، نیازمندی و وابستگی است.
ویژگی اصلی برهان ملاصدرا این است که برخلاف برهان ابن سینا در این برهان نیازی به باطل کردن دور وتسلسل نیست و از سوی دیگر به کمک این برهان نه تنها وحدت، بلکه سایر صفات کمالیه خدای متعال نیز ثابت می­شود.[14]

[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه ، ج 2، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی(شرکت چاپ ونشربین الملل) ، 1378، ص367.

[2] . برنجکار، رضا، آشنایی باعلوم اسلامی (کلام،فلسفه،عرفان) ، تهران ، سمت، 1378، ص124.

[3] . جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم ، اسراء ، 1375، ص211.

[4] . آشنایی با علوم اسلامی ، ص124- 125.

[5] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ، ج6، تهران ، صدرا ، 1373 ، ص982-983.

[6] . طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، قم ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم(موسسه نشراسلامی)، 1417ق، ص330.

[7] . آموزش فلسفه ، ص370-371.

[8] . فصلت : 53.

[9] . فصلت : 53.

[10] . ملاصدرا، الحکمة المتعالیة قی الاسفار العقلیة الاربعة ، ج 6، بیروت، داراحیا التراث العربی، 1423ق، ص14-15.

[11] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج6، ص982- 983.

[12] . مجموعه آثار، ج6، ص 988- 990.

[13] . شيرواني، علي، ترجمه وشرح نهايه الحكمه، ج3، قم، بوستان كتاب،1386، ص209-210(به نقل از شرح حكمت متعاليه ، بخش1ازج6،ص126).

[14] . آموزش فلسفه ، ص371-372


:gol::gol::gol::gol:




.
 

Parsi.Eng

عضو جدید
غش نكني داداش اينقدر بلند بلند نخند!
شما به جاي سياه نمايي فقط استدلالشو رد كن!
حالا نه خيلي اين رفيق شفيقت هاو كينگ واسه حرفاش دليل آورده!!!
.
نه اگه باز حرف خنده دار نزنی غش نمی کنم
رفیق شفیق آره باهم سربازی رفتیم
تو اول بیا بگو خدا از کجا اومده تویی که میگی هر مخلوقی خالقی داره
من گمراهم بیا منو به راه راست هدایت کن با دلیل
 
آخرین ویرایش:

hemmat27

عضو جدید
نه اگه باز حرف خنده دار نزنی غش نمی کنم
رفیق شفیق آره باهم سربازی رفتیم
تو اول بیا بگو خدا از کجا اومده تویی که میگی هر خالقی مخلوقی داره
من گمراهم بیا منو به راه راست هدایت کن با دلیل
من معتقدم كه خدا ازلي و ابدي و نميشه بگيم كي اومد كي رفت هميشه بوده!
و اين ما بوديم كه اومديم نه خدا.
ثانيا من ميگم هر معلولي علتي داره شما اگه به اين معتقد نيستي ردش كن!
يعني يه مثال بزن كه از عدم چيزي به وجود اومده باشه!
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این مباحث نیاز به دانش در زمینه فیزیک کوانتوم داره. آیا هستند دوستانی که در این مورد سر رشته داشته باشند تا بحث ادامه پیدا کنه؟
اگر چنین دوستانی در جمع حاضر وجود داره اعلام کنند تا کمی در این مورد بحث کنیم.
 

hemmat27

عضو جدید
خواهش میکنم احتیاج به معذرت خواهی نیست دوست عزیز:gol:
شما حق دارید
ای کاشک چیزی حالیشون بود اینا مفت خورن تحصیلاتشونم که جای خود دارد
اگه منابعش رو از کسایی مثه زکریا راضی.ابن سینا.افلاطون.ابوریحان.ارسطو....
میاورد بهتر بود;):gol:
معلومه كه اصلا پست هارو نميخوني و جواب ميدي!!!:biggrin:;)
برهان سينوي از جناب ابن سينا هست و برهان صديقين يا صدرايي از جناب ملا صدرا
 

Parsi.Eng

عضو جدید
من معتقدم كه خدا ازلي و ابدي و نميشه بگيم كي اومد كي رفت هميشه بوده!
و اين ما بوديم كه اومديم نه خدا.
ثانيا من ميگم هر معلولي علتي داره شما اگه به اين معتقد نيستي ردش كن!
يعني يه مثال بزن كه از عدم چيزي به وجود اومده باشه!
مثالم خداست از چی به وجود اومده؟
نه جامده.نه مایعه.نه گازه.نه زمان بهش تعلق میگیره پس چیه؟
 

Parsi.Eng

عضو جدید
معلومه كه اصلا پست هارو نميخوني و جواب ميدي!!!:biggrin:;)
برهان سينوي از جناب ابن سينا هست و برهان صديقين يا صدرايي از جناب ملا صدرا
مثه اینکه درست نگرفتی
منم منظورم همین فلاسفه بود نه مصباح و.....
 

hemmat27

عضو جدید
مثالم خداست از چی به وجود اومده؟
نه جامده.نه مایعه.نه گازه.نه زمان بهش تعلق میگیره پس چیه؟
لم يلد و لم يولد!
دوست عزيز مشكل شما همينجاست!
خداوند علت العلل. هر چيزي كه معلول باشه نميتونه خدا باشه چون هر معلولي نيازمنده در وجود و بقائش به علتش
 
آخرین ویرایش:

hamidreza.m

عضو جدید
من معتقدم كه خدا ازلي و ابدي و نميشه بگيم كي اومد كي رفت هميشه بوده!
و اين ما بوديم كه اومديم نه خدا.
ثانيا من ميگم هر معلولي علتي داره شما اگه به اين معتقد نيستي ردش كن!
يعني يه مثال بزن كه از عدم چيزي به وجود اومده باشه!
اون موقع که گفتم بیا بحث کنیم وقت داشتم ولی اشکال نداره یه نیم ساعت کارام رئو بیخیال میشم
از همین جا شروع میکنیم این برهان علیت شما دو تا ایراد داره اولیش اینه که داری استقرا میزنی شما از کجا میدونی که همه چی علت داره؟
2 اینکه علت خود خدا چیه؟
 

Parsi.Eng

عضو جدید
لم يلد و لم يولد!
دوست عزيز مشكل شما همينجاست!
خداوند علت العلل. هر چيزي كه معلول باشه نميتونه خدا باشه چون هر معلولي نيازمنده در وجود و بقائش به معلولش.
ببین من خدارو قبول دارم
من خودمو جای یه کافر و مشرک میزارم که قرآن و هیچیو قبول نداره
خوب از علت و معلولم اطلاعی ندارم
تو بیا واسه من از آفرینش خدا توضیح بده که این خدایی که میگی از ازل بوده چطور بوده؟
با دلیل و منطق برا من توضیح بده
 

hemmat27

عضو جدید
اون موقع که گفتم بیا بحث کنیم وقت داشتم ولی اشکال نداره یه نیم ساعت کارام رئو بیخیال میشم
از همین جا شروع میکنیم این برهان علیت شما دو تا ایراد داره اولیش اینه که داری استقرا میزنی شما از کجا میدونی که همه چی علت داره؟
2 اینکه علت خود خدا چیه؟
پس بزار يه مقدمه بگم!
شما قبول داريد يا موجودات واجب الوجودند(وجودشان ضروريه)
يا ممكن الوجودند(يعني نسبت به وجود داشتن انگيزه ي يكساني دارند و شاد طي عاملي به وجود بيان؟)
اينو قبول داري؟
هرچيزي رو مثال بزني جز اين دو دسته هست.
 

hemmat27

عضو جدید
پس موجودات يا واجبالوجودند(يعني وجودشان ضروري است و ازلي و ابدي اند) يا ممكن الوجودند كه براي وجود پيدا كردن نياز به عامل ديگري دارند.
حالا ما من ادعا ميكنم نميشه همه ي موجودات ممكن الوجود باشند، يعني از لحاظ عقلي اين فرض باطله كه همه ي موجودات براي به وجود آمدن نياز به علتي داشته باشند!
پس حتما بايد يك يا صد يا هزارتا موجود واجب الوجود باشند كه وجودشان از خودشان باشه و بتونن به ديگران وجود بدند.
 

hamidreza.m

عضو جدید
پس موجودات يا واجبالوجودند(يعني وجودشان ضروري است و ازلي و ابدي اند) يا ممكن الوجودند كه براي وجود پيدا كردن نياز به عامل ديگري دارند.
حالا ما من ادعا ميكنم نميشه همه ي موجودات ممكن الوجود باشند، يعني از لحاظ عقلي اين فرض باطله كه همه ي موجودات براي به وجود آمدن نياز به علتي داشته باشند!
پس حتما بايد يك يا صد يا هزارتا موجود واجب الوجود باشند كه وجودشان از خودشان باشه و بتونن به ديگران وجود بدند.
اینکه شما میگی نمیشه چیزی بدون علت وجود داشته باشه برچه اساسه؟ جز اینه که شما تو طبیعت با حواس محدودت تجربه کردی که هر معلولی علتی داره؟ درسته؟
ولی حواس شما که کامل نیست شما از کجا میتونی همچنین حکمی بدی؟
من تا وقتی به علیت معتقد نباشم مشکلی با لفظ واجب الوجود ندارم(پست قبلی) ولی این حکم کلی که هر علتی را معلولی است، وجود واجب الوجود رو نقض میکنه.
 

hemmat27

عضو جدید
دوست عزيز ما مهمون داريم يه كم طول ميكشه جواب دادنم.
يه كم اگه صبر كني من واست با دليل عقلي ثابت ميكنم كه نميشه همه ي موجودات معلول باشند يا همون ممكن الوجود
 

hemmat27

عضو جدید
اما دليل اين ادعا چيه.
اگر همه ي موجودات ممكن الوجود باشند يعني براي به وجود آمدن نياز به علت داشته باشند(در واقع همون چيزي كه شما گفتي كه علت خدا چيه؟)
تسلسل پيش مياد و تسلسل از لحاظ عقلي باطله. اما تسلسل چيه و چطور تو اين بحث ايجاد ميشه.
تسلسل رو ميدونيد؟
 

hamidreza.m

عضو جدید
من هم الان باید پا شم برم تهران، فردا انتخاب واحد دارم. شاید الان وقت مناسبی نباشه
ولی به طور مختصر قبل از اینکه اینو ثابت کنی باید ثابت کنی نمیشه چیزی بدون علت وجود داشته باشه( که قانون جاری بر برهان علیت رو ثابت کنی)
وقتی اینو اثبات کردی(که امکان اثباتشو نداری) در واقع واجب الوجود رو رد کردی
در واقع برهان علیت خودش خودشو رد میکنه
 

hemmat27

عضو جدید
اینکه شما میگی نمیشه چیزی بدون علت وجود داشته باشه برچه اساسه؟ جز اینه که شما تو طبیعت با حواس محدودت تجربه کردی که هر معلولی علتی داره؟ درسته؟
ولی حواس شما که کامل نیست شما از کجا میتونی همچنین حکمی بدی؟
من تا وقتی به علیت معتقد نباشم مشکلی با لفظ واجب الوجود ندارم(پست قبلی) ولی این حکم کلی که هر علتی را معلولی است، وجود واجب الوجود رو نقض میکنه.
اولا عليت اصلا در ماديات وجود نداره!
يعني اينكه ما ميگيم ما علت بچه ايم يا ما علت ساختمونيم يا ... از لحاظ فلسفي باطله!
چرا و... رو اينجا نميشه بحث كرد. فقط همينو بگم كه علت هميشه بايد رتبه اش از معلول بالاتر باشه يعني اگه شما ماده اي علت شما غير ماديه!
و اين تو بحث برهان عليت مطرح ميشه.
اما چرا همه ي موجودات نميتونن معلول باشند. يعني چرا همه ي موجودات نميتونن به واسطه ي علتي به وجود بيان به خاطر اينكه در اين بحث تسلسل پيش مياد. و تسلسل از لحاظ عقلي باطله!
يعني 17-18 تا دليل عقلي آورده شده كه تسلسل باطله. به همين دليل نميشه همه ي موجودات معلول باشند و حتما بايد علت العللي وجود داشته باشه كه همه چيزش از خودش باشه و به هيچ چيزي وابسطه نباشه.
ميدونيد تسلسل چيه؟
 

hemmat27

عضو جدید
من هم الان باید پا شم برم تهران، فردا انتخاب واحد دارم. شاید الان وقت مناسبی نباشه
ولی به طور مختصر قبل از اینکه اینو ثابت کنی باید ثابت کنی نمیشه چیزی بدون علت وجود داشته باشه( که قانون جاری بر برهان علیت رو ثابت کنی)
وقتی اینو اثبات کردی(که امکان اثباتشو نداری) در واقع واجب الوجود رو رد کردی
در واقع برهان علیت خودش خودشو رد میکنه
خوب دوست عزيز شما قبول كردي كه يا موجودات هستند يا به وجود مياند! مگه اين رو قبول نكردي؟
همون كه گفتم يا واجب الوجودند يا ممكن الوجود!
 

hamidreza.m

عضو جدید
اولا عليت اصلا در ماديات وجود نداره!
يعني اينكه ما ميگيم ما علت بچه ايم يا ما علت ساختمونيم يا ... از لحاظ فلسفي باطله!
چرا و... رو اينجا نميشه بحث كرد. فقط همينو بگم كه علت هميشه بايد رتبه اش از معلول بالاتر باشه يعني اگه شما ماده اي علت شما غير ماديه!
و اين تو بحث برهان عليت مطرح ميشه.
اما چرا همه ي موجودات نميتونن معلول باشند. يعني چرا همه ي موجودات نميتونن به واسطه ي علتي به وجود بيان به خاطر اينكه در اين بحث تسلسل پيش مياد. و تسلسل از لحاظ عقلي باطله!
يعني 17-18 تا دليل عقلي آورده شده كه تسلسل باطله. به همين دليل نميشه همه ي موجودات معلول باشند و حتما بايد علت العللي وجود داشته باشه كه همه چيزش از خودش باشه و به هيچ چيزي وابسطه نباشه.
ميدونيد تسلسل چيه؟
البته شما یه خورده قضیه رو خرابتر کردی که شما قبلش باید وچود جهان غیر مادی رو اثبات کنی(چون وجودش بدیهی نیست)
میدونم دور چیه. ولی این دور رو خود شما بافرض خودتون به وجود آوردید. برای اینکه از این دور در بیاید یه فرض دیگه میکنید که "پس باید واجب الوجودی باشه "
 

hemmat27

عضو جدید
خوب داداش برو ايشالا فردا هر وقت اومدي تو پروفايلم يه پيام بزار با هم بحث ميكنيم. خوبه؟
موفقباشي دوست عزيز.
خداوند نگهدارت;):gol::gol::gol:
 

hamidreza.m

عضو جدید
خوب دوست عزيز شما قبول كردي كه يا موجودات هستند يا به وجود مياند! مگه اين رو قبول نكردي؟
همون كه گفتم يا واجب الوجودند يا ممكن الوجود!
من اینو قبول نکردم که ممکن الوجود حتما باید در اثر علتی به وجود بیاد
میتونه ممکن الوجودی بدون علت به وجود بیاد و ازلی ابدی هم نباشه
 

hemmat27

عضو جدید
البته شما یه خورده قضیه رو خرابتر کردی که شما قبلش باید وچود جهان غیر مادی رو اثبات کنی(چون وجودش بدیهی نیست)
میدونم دور چیه. ولی این دور رو خود شما بافرض خودتون به وجود آوردید. برای اینکه از این دور در بیاید یه فرض دیگه میکنید که "پس باید واجب الوجودی باشه "
دوست عزيز من كه گفتم اين قضيه اينجا جاش نيست كه با هم بحث كنيم وگرنه جهان غير مادي ،روح،و... همه اثبات دارند!
اما دور يه چيزه تسلسل يه چيز ديگه!
خيلي با هم فرق دارن دوست عزيز!
ايشالا هر موقع اومدي من يه تاپيك باز ميكنم به عنوان اثبات وجود خدا اونجا با هم بحث ميكنيم. الان برو مزاحمت نميشم ما هم مهمون داريم زشته هي من پاشم بيام جواب بنويسم!
 

mbs.

عضو جدید
من اصلا حرفای هیچکدوم رو قبول ندارم.
ااا همش رو تعصب رو دین حرف میزنه.
آقاجون دین رو با علم قاطی نکنین.
استیون هاوکینگ گفت که انفجار بزرگ باعث به وجود آمدن جهان شده.که راست هم میگه.
آقای hemmat27
خب اون انفجار هم خدا بوجود آورده دیگه. دیگه چرا هی علت و معلول و تسلسل و ... از این چیزا میبافی؟؟؟
اینجوری بگیم بهتر نیست؟نه سیخ میسوزه نه کباب.
استیون هاوکینگ هم مرد خیلی بزرگیه و من به نظریه هاش احترام میذارم.یه کمی به جای این کتابای چرت و پرت
به مستند ها هم نگاه کنید.نقد و بررسی میشه و گیج نمیزنین...
 
آخرین ویرایش:

mirror_life2006

عضو جدید
اگه اینطوری باشه که زندگی بی معنی من میگم یه خالقی هست حتما اما شایدم اینجوری نباشه که الان توصیف میشه غلط یا درستشم به نظر من میتونه بعد از مرگ فهمیده بشه
 

MK264

کاربر بیش فعال
اگه اینطوری باشه که زندگی بی معنی من میگم یه خالقی هست حتما اما شایدم اینجوری نباشه که الان توصیف میشه غلط یا درستشم به نظر من میتونه بعد از مرگ فهمیده بشه
و اگر بعد از مرگ چیزی نباشه و پوچی محض باشه چی؟ شما اول باید به وجود خالق و جهان پس از مرگ اعتقاد داشته باشی بعد روی اون سرمایه گذاری کنید.
 
بالا