soroush7
عضو جدید
از پاى فتاديم چو آمد غم هجران
در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

از پاى فتاديم چو آمد غم هجران
در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمیخوش ...
شرابی خوردهام از شوق و زور آورده میترسم
که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی
یکتایی آفرید لب خودستای عشق
در نقطه دهن الفی داشت میم ما
سلام
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
سلام
یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم
داغ محرومی دیدار ز محفل رفتیم
برسانید به آیینه سلام دل ما
دل داغ تو دارد _ارنه بفروختمیاین شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
دل داغ تو دارد _ارنه بفروختمی
در دبده توئی_وگرنه می دوختمی
سلام دوست عزیز فدای سرتسلام دوستم شرمنده بازم تشکر ها غیر فعال شد.
یکی یاری نکوکاری ز هر آفت نگهداری
ظریفی ماه رخساری به صد جان رایگان باشد
سلام دوست عزیز فدای سرت
دل منزل توست_ ورنه روزی صد بار
در پیش تو چون سپند می سوختمی
شد دیده به عشق رهنمون دل منممنون از بنده نوازیتون
یک نگاه لطف از چشم تو ما را میرسد
گو کسی کاین نیز نتواند که بیند کور باش
شد دیده به عشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
![]()
ندارد نامه من درخور پرواز مضمونی
مگر رنگی ببندم بر پر و بال کبوترها
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |