دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره رو به امید بود بست
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته ست
دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره رو به امید بود بست
من با تو خوشم بی تو خوشم فرق نداردمن شاعرم همان که تو را خلق کرده است
اما ببخش خالق خوبی نبوده ام
با یه کم دستکاریتو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته ست
من با تو خوشم بی تو خوشم فرق ندارد
دریای شدن مرحله ی غرق ندارد
باید که برقصم بزنم اوج بگیرم
تا ساحل ارام تو را موج بگیرم
دوری که در او آمدن و رفتن ماستشعر فوق العاده ای بود عزیزم !
من ولی امتحان کردم امشب........ آسمان ریسمان کردم امشب
شاید این شعر بی مایه روزی دست یک روح مرتد بیفتد
من ولی در پی یک سوالم : این که پایان این ماجرا چیست
این که آخر چرا مرگ باید روی یک خط ممتد بیفتد
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟
ممنون
دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجاو رفتن به کجاست؟
ممنون
نگاه کن که غم درون دیده امتسبیح پاره شد تو فقط یک توهمی
در ذهن گیج من تو شبیه خودت گمی
آقا ! نگاه کن به خدا خسته ام ببین
عهدی نمانده از تو که نشکسته ام ....ببین
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود
تعبیر تو یعنی که کسی مال خودش نیستدیگر شهاب کم ندارم به آسمان
تا آرزو کنم که نباشد نبودنت
دستم به دست موج نگاهت نمیرسد
یک جرعه کم نمیشود از مانبودنت
تعبیر تو یعنی که کسی مال خودش نیست
یک روح معلق شده در حال خودش نیست
به سقف آبی پرواز اعتمادی نیستتو جنگجوی تازه نفس من حریف خوب
من زورگوی قصه ام و نو ضعیف خوب
من مرد افتضاح خداوند در زمین
تو شاهکار خلقت و جنس لطیف خوب
تو حرفهای خوب ولی با زبان تلخ
من شعر های تلخ ولی با ردیف خوب
تا شیر بودم شکار من بود پلنگتو چه دانی که شکر خنده او
از دهان شکرستان چه خوش است
با اجازتون خودم بگم:تا شیر بودم شکار من بود پلنگ
پیروز بودم به هرچه کردم آهنگ
با اجازتون خودم بگم:
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق؟
ور عشق نباشد به چه کار آید دل؟
تا شیر بودم شکار من بود پلنگ
پیروز بودم به هرچه کردم آهنگ
خواهش می کنم چون 2 بیتتونم با الف 1 بیت بگم که قاطی نشه البته با اجازتون:شرمنده تشکر ندارم و ببخش دیر جواب دادم
لباسی نیست هستی را که پوشد عیب پیدایی
سحر از تار و پود چاک میبافد ردا اینجا
خواهش می کنم چون 2 بیتتونم با الف 1 بیت بگم که قاطی نشه البته با اجازتون:
از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر زخاک بر خواهم کرد
تا آخرین ستارۀ شب بگذرد مراخواهش میکنم
در آن کوش از این خانه سنگ بست
که همسنگ این سنگی آری بدست
تا کی زه چراغ مسجد و دود کنشت؟خواهش میکنم
در آن کوش از این خانه سنگ بست
که همسنگ این سنگی آری بدست
روزی که نهال عمر من کنده شود[
مردی در انتظار تو خشکید مثل چوب
یک دست روی صورت ویک دست بر کمر
مثل درخت در دل تو ریشه کرده ام
بی فایده است هر چه بگویم : تبر تبر
معشوق هیچ وقت تعارف نمیکند
این قلب مال توست خجالت نکش ببر
دیگر پیامی از تو مرا ناردروزی که نهال عمر من کنده شود
واجزام ز یکدیگر کنده شود
گر زانکه صراحی یی کنند از گل من
چندان که ز باده پر کنی زنده شود
تا کی زه چراغ مسجد و دود کنشت؟
تا کی ز زیان دوزخ و سود بهشت؟
رو بر سر لوح بین که استاد قضا
اندر ازل آنچه بودنی بود نوشت![]()
دیگر پیامی از تو مرا نارد
این ابرهای تیرۀ توفانزا
زین پس به زخم کهنه نمک پاشد
مهتاب سرد و زمزمۀ دریا.
قبول کن که جهان خواب بوده است _ اماتاریک بود بستر یک مرد در اتاق
زن مرده بود گریه نمی کرد در اتاق
قبول کن که جهان خواب بوده است _ اما
مجال اینکه در این وهم خوش بخوابی نیست
دلم کبوتر جلد توست و می دانیتمام تازه به دوران رسیده ها گفتند :
که باغ یخ زده ی من جوانه کم دارد
ولی چگونه بخوانم به گوش این گنجشک
حیاط ما نه درخت و نه لانه کم دارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |