اول بگم این متن از من نیست و ان را تایید یا رد نمیکنم و با بعضی از مطالبش مخالف هستم
کتاب سوز بزرگ کیست!؟
منبع: http://00ir.blogspot.com/2010/09/blog-post_10.html
زمانیکه یکی از کشیشان مسیحی اعلام کرد، میخواهد در روز 11 سپتامبر قرآن را به آتش بکشد؛ مسلمین الله پرست، چنان قیافهی مظلومانه و طرفدار فرهنگ به خود گرفتند که انگار ایشان بزرگترین نگهبانان تاریخ و فرهنگ بشری بودهاند! عجیب آنکه امروز کسانیکه خود بوئی از تساهل نبردهاند و نه تنها به کتابها رحم نمیکنند، بلکه نویسندگان کتابهای مخالف را به قتل میرسانند و در مراسم مختلف اقدام به سوزانیدن این کتب میکنند، اینچنین فریاد وامصیبتا را سر میدهند و مخالفان خویش را به بربریت متهم مینمایند! آیا تنها سوزانیدن قرآن بد است و سوزانیدن کتابی مانند آیات شیطانی جایز؟ آیا کشتن فیلمسازان مخالف و تهدید به قتل کاریکاتوریستهای غیر مسلمان بدتر است یا تهدید به آتش زدن قرآن؟
آیا سوزانیدن کتابخانهای مانند جندی شاپور که بسیاری از کتابهایش منحصر به فرد بودند جنایت بر علیه فرهنگ است یا تهدید به سوانیدن کتابی که بوی جنایت میدهد؟
آیا یادتان رفته که چه بلایائی بر سر فرهنگ ایران آوردید؟
به قول عبدالحسین زرینکوب که در کتاب دو قرن سکوت خویش میگوید: عربها(ی مسلمان) پس از شکست ایرانیان در صدد برآمدند که زبانها و لهجه های ایرانیان را از بین ببرند و آنرا برای بقای خویش بزرگترین دشمن میدانستند و به مخالفت با کتابخانه میپرداختند. وقتی قتیبه بن مسلم سردار حجاج به خوارزم رفت هر کس که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ گذراند و کتابهایشان را سوزانید تا آنکه مردم کم کم بیسواد شدند و از خط و کتاب بی بهره گشتند. این واقعه نشان می دهد که اعراب زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربهای تلقی می کردهاند که اگر در دستشان باشد ممکن است بوسیله ی آن با آنان مخالفت کنند.
ابن خلدون میگوید: وقتی سعد ابی وقاص بر تیسفون دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید . نامه به عمرابن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست . عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتابها راهنمایی است ؛ خداوند برای ما قران را فرستاده است که از آنها راه نماینده تر است و اگر در آن کتابها جز مایه گمراهی نیست ؛ خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است.
کورت فریشلر در کتاب امام حسین و ایران ترجمه ی ذبیح الله منصوری میگوید: اعراب صدر اسلام طوری نسبت به کتاب بیعلاقه بودند که و چندین کتابخانهی بزرگ آن زمان را پس از غلبه بر کشورهایی که کتابخانه در آنجا بود سوزانیدند .
آیا سوزانیدن کتابخانهی اسکندریه هم مثالی دیگر از این دست نیست؟
کتاب سوز بزرگ کیست!؟
منبع: http://00ir.blogspot.com/2010/09/blog-post_10.html
زمانیکه یکی از کشیشان مسیحی اعلام کرد، میخواهد در روز 11 سپتامبر قرآن را به آتش بکشد؛ مسلمین الله پرست، چنان قیافهی مظلومانه و طرفدار فرهنگ به خود گرفتند که انگار ایشان بزرگترین نگهبانان تاریخ و فرهنگ بشری بودهاند! عجیب آنکه امروز کسانیکه خود بوئی از تساهل نبردهاند و نه تنها به کتابها رحم نمیکنند، بلکه نویسندگان کتابهای مخالف را به قتل میرسانند و در مراسم مختلف اقدام به سوزانیدن این کتب میکنند، اینچنین فریاد وامصیبتا را سر میدهند و مخالفان خویش را به بربریت متهم مینمایند! آیا تنها سوزانیدن قرآن بد است و سوزانیدن کتابی مانند آیات شیطانی جایز؟ آیا کشتن فیلمسازان مخالف و تهدید به قتل کاریکاتوریستهای غیر مسلمان بدتر است یا تهدید به آتش زدن قرآن؟
آیا سوزانیدن کتابخانهای مانند جندی شاپور که بسیاری از کتابهایش منحصر به فرد بودند جنایت بر علیه فرهنگ است یا تهدید به سوانیدن کتابی که بوی جنایت میدهد؟
آیا یادتان رفته که چه بلایائی بر سر فرهنگ ایران آوردید؟
به قول عبدالحسین زرینکوب که در کتاب دو قرن سکوت خویش میگوید: عربها(ی مسلمان) پس از شکست ایرانیان در صدد برآمدند که زبانها و لهجه های ایرانیان را از بین ببرند و آنرا برای بقای خویش بزرگترین دشمن میدانستند و به مخالفت با کتابخانه میپرداختند. وقتی قتیبه بن مسلم سردار حجاج به خوارزم رفت هر کس که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ گذراند و کتابهایشان را سوزانید تا آنکه مردم کم کم بیسواد شدند و از خط و کتاب بی بهره گشتند. این واقعه نشان می دهد که اعراب زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربهای تلقی می کردهاند که اگر در دستشان باشد ممکن است بوسیله ی آن با آنان مخالفت کنند.
ابن خلدون میگوید: وقتی سعد ابی وقاص بر تیسفون دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید . نامه به عمرابن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست . عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتابها راهنمایی است ؛ خداوند برای ما قران را فرستاده است که از آنها راه نماینده تر است و اگر در آن کتابها جز مایه گمراهی نیست ؛ خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است.
کورت فریشلر در کتاب امام حسین و ایران ترجمه ی ذبیح الله منصوری میگوید: اعراب صدر اسلام طوری نسبت به کتاب بیعلاقه بودند که و چندین کتابخانهی بزرگ آن زمان را پس از غلبه بر کشورهایی که کتابخانه در آنجا بود سوزانیدند .
آیا سوزانیدن کتابخانهی اسکندریه هم مثالی دیگر از این دست نیست؟