شنیدستم غمم را میخوری اینهم غم دیگر
دلت بر ماتمم میسوزد اینهم ماتم دیگر
رهرو ان نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود
روز مردن درد دل بر خاک میسازم رقم
چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را
دخمه بسیار است، این ویرانه را
پاسبانی کن یک امشب، خانه را
رقاصتر درخت در این باغها منم
زیرا درخت بختم و اندر سرم صباست
درخت عشق سرانجام میوه خواهددادتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
درخت عشق سرانجام میوه خواهدداد
بیا و همره من باش هر چه بادا باد
همیشه ازتوسرودن برایمان سخت است
که عقل من چه کنم تا تو قد نخواهد داد
دلم جز مهر مهرویان طریقی برنمی گبرد
زهر در میدهم پندش ولیکن در نمی گیرد
يارب تو مرا به يار دمساز رساندلم جز نرگس مستت ندارد هیچ سودایی .......... چو در دل می کند منزل ندارم هیچ مأوایی
(ک.م)
30/05/1389
9:45
دوش در بزم خواجه ي مستوفي شنيدم كه در سر آمد سوداي آن نوجوان قافيه موجود در زير نور آن پرتونه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
دوش در بزم خوجه ي مستودوش در بزم خواجه ي مستوفي شنيدم كه در سر آمد سوداي آن نوجوان قافيه موجود در زير نور آن پرتو
دوش در بزم خوجه ي مستو
في شنيدم كه در سر آمد سو
داي آن نوجوان قافيه مو
جود در زير نور آن پرتو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |