ای که می دانی ندارم غیرِ درگاهت پناهی
دیگر از من بر مگردان رویِ خود ،گاهی نگاهی
دیگر از من بر مگردان رویِ خود ،گاهی نگاهی
دوستِ عزیز! با "ی" نه با "د"...دیگر نخواهم زد نفس این بیت را میگویم و بس
بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
مگر جانی ؟ که هر گه آمدی ،ناگه برون رفتی؟
مگر عمری ؟ که هر گه می روی ، دیگر نمی آئی؟
مژه بر هم مزن ای دیده که نتوانم دیدیاران که چه یاریدم تنها مگذاریدم
چون عشق ملک بردهست از چشم بشر خوابم
![]()
همه موسمِ تفرّج به چمن روند و صحرایاران وفا را بین اخوان صفا را بین
در رقص که بازآمد آن گنج به ویرانه
ای چشم چمن میبین وی گوش سخن میچین
بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخسینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
میکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودشهی دارم که لولاکش جناب کبریا میگفت
به یاسین و به طاحا وصف اورا هر کجا میگفت
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفتمیان اینهمه گلواژه ها که میگردم
دل تو بود ونگاهت دوجمله اینجا بود
تو با کبوتر عاشق به اسمان رفتی
و بعداز ان دل من تا همیشه تنها بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |