مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای که می دانی ندارم غیرِ درگاهت پناهی

دیگر از من بر مگردان رویِ خود ،گاهی نگاهی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یوسفی از چاه و زندان چاره نیست

سوی زهر قهر چون شکر بیا




گفتنت الله اکبر رسمی است

گر تو آن اکبری اکبر بیا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای اشک هر چه ریزمت از دیده زیرِ پای

بینم که باز بر سرِ مژگان نشسته ای
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یک شب از بهر خدا بی‌خور و بی‌خواب بزی



صد شب از بهر هوا نفس تو بی‌خواب و خورست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا چو گل شیوه ات کم آزاری است

ایمن از رنجِ نیشِ خار نه ای
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می‌گویم و بس



بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می‌گویم و بس



بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
دوستِ عزیز! با "ی" نه با "د"...:gol:

ای چشمِ رهی سویت ،کو چشمِ رهی جویت

روی از منِ سرگردان ،شاید که نگردانی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکبار زلف یار از رخسار برخیزد

هزاران آه مشتاقان ز هر سو زار برخیزد


:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دعایِ گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشۀ چشمی به ما نمی نگری
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی



ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یاران وفا را بین اخوان صفا را بین

در رقص که بازآمد آن گنج به ویرانه




ای چشم چمن می‌بین وی گوش سخن می‌چین

بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یاران وفا را بین اخوان صفا را بین

در رقص که بازآمد آن گنج به ویرانه




ای چشم چمن می‌بین وی گوش سخن می‌چین

بگشای لب نوشین ای یار خوش افسانه
همه موسمِ تفرّج به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشمِ من نه ، بنشین کنارِ جوئی
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دل سرخ درشت از دل دریا برخاست
چون گل افشانی لبخند تو
در لحظه ی شیرین شکفتن خورشید
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
میان اینهمه گلواژه ها که میگردم
دل تو بود ونگاهت دوجمله اینجا بود
تو با کبوتر عاشق به اسمان رفتی
و بعداز ان دل من تا همیشه تنها بود
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا