مشاعرۀ سنّتی

[won-a-pa-lei]

تا همسفرم عشق است در جاده ی تنهایی
از دست نخواهم داد دامان شکیبایی

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

 

[naghmeirani]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

دوش در عزلت جان فرسایی
داشتم همدم روشن زایی
شمع آن همدم دیرینه ی من
سوختن ها را ایینه ی من

 

[nooshafarin]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟

 

[maede66]

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

 

[nooshafarin]

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند

 

[won-a-pa-lei]

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

 

[maede66]

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق در این جان شکیبا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آنکه زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

 

[won-a-pa-lei]

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق در این جان شکیبا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آنکه زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار


شب بخیر دوستان!

 

[nooshafarin]

تا دهن بسته ام از نوش لبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار


شب بخیر دوستان!

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

[maede66]

تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده ی گل پوش چشم

 

[nooshafarin]

تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده ی گل پوش چشم

مکانم لامکان باشد
نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد نه جان باشد
که من از جان جانانم

 

[maede66]

می رسد هر صبح بانگ دلنوازت،ناز گوش
می کشم هر شب شراب چشم مستت ، نوش چشم

 

[naghmeirani]

می رسد هر صبح بانگ دلنوازت،ناز گوش
می کشم هر شب شراب چشم مستت ، نوش چشم

مرکب سودا جهانیدن چه سود

چون زمام اختیار از دست رفت

 

[nooshafarin]

مرکب سودا جهانیدن چه سود

چون زمام اختیار از دست رفت

تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

 

[maede66]

مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفته ای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم

 

[naghmeirani]

من به عشق که بسوزم شب و روز
به امید که بسازم در سوز

 

[nooshafarin]

من به عشق که بسوزم شب و روز
به امید که بسازم در سوز

زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست

 

[maede66]

تو آتش و من دودم ،دريا تو و من رودم
هرچند محال اما ، چيزي است تماشايي

 

[naghmeirani]

تو آتش و من دودم ،دريا تو و من رودم
هرچند محال اما ، چيزي است تماشايي

یک گلِ مقصود در این بوستان

چیده نشد بی مددِ دوستان

 

[nooshafarin]

یک گلِ مقصود در این بوستان

چیده نشد بی مددِ دوستان

نازار دلی را که تو یارش باشی
معشوقۀ پیدا و نهانش باشی
زان میترسم که از دل آزردن تو
دل خون شود و تو در میانش باشی


شبتون بخیر

 

[maede66]

یا ز آه نیمشب، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

 

[maryam_22]

یا ز آه نیمشب، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

دل من نه مرد آن است كه با غمش بر آيد

مگسي كجا تواند كه بيفكند عقابي؟

 

[maede66]

یا که به راه آرم این صید دل رمیده را
یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را

 

[naghmeirani]

اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

 

[maede66]

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی

 

[maryam_22]

یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست

 

[مارگارت]

تازيان را غم احوال گرانباران نيست

پارسايان مددى تا خوش و آسان بروم

 

[koobagher]

مگر از خواهش و از حب جهان درگذری .............. ور نه هرگز نتوان بود سبک رهگذری
09/05/1389
17:40​

 

[مارگارت]

يك قصه بيش نيست غم عشق و اين عجب

كز هر كسى كه مى شنوم نامكررست

 

[koobagher]

تیر غم عشق است که چون دل بدراند ........................ صد قصه ناگفته ز هر پاره براند
09/05/1389
19:48​