قلم یک الگوی ایرانی معاصر، مطهری

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام به همه اینجا می خواییم از گوشه و کنار آثار یکی از مفاخر معاصر ایران زمین که می تونه الگویی برای نسل ما باشه، سخن بگیم. می خواییم از نوشته های ایشون نقل قول بگیریم و حتما بگیم که اون مطلب تو کدوم کتاب ایشون ذکر شده.

امیدوارم تاپیک های مشابه درباره ی باقی الگو های معاصر ایران زمین توسط دوستان ایجاد و اگر ایجاد شده، ادامه پیدا کنه.


دقت کنین که اگر خواستین مطلبی از کتاب های ایشون بنویسین، حتما اسم کتاب رو اولش بیارین. صفحش رو هم که بزنین دیگه خیلی عالی میشه.

منبع خود من نرم افزار" مجموعه ی آثار استاد شهید مطهری" از انتشارات صدرا هست.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان راستان

داستان راستان

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 207

امام باقر و مرد مسيحى‏

امام باقر، محمدبن على بن الحسين عليه السلام، لقبش «باقر» است. باقر يعنى شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» مى‏گفتند، يعنى شكافنده دانشها.
مردى مسيحى، به صورت سخريه و استهزاء، كلمه «باقر» را تصحيف كرد به كلمه «بقر» يعنى گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» يعنى تو گاوى.
امام بدون آنكه از خود ناراحتى نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند، با كمال سادگى گفت: «نه، من بقر نيستم، من باقرم.».
مسيحى: تو پسر زنى هستى كه آشپز بود.
- شغلش اين بود، عار و ننگى محسوب نمى‏شود.
- مادرت سياه و بى‏شرم و بدزبان بود.
- اگر اين نسبتها كه به مادرم مى‏دهى راست است خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستى.
مشاهده اينهمه حلم از مردى كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد، كافى بود كه انقلابى در روحيه مرد مسيحى ايجاد نمايد و او را به سوى اسلام بكشاند.

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 208

مرد مسيحى بعداً مسلمان شد
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان راستان 1

داستان راستان 1

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 227
على و عاصم‏

على عليه السلام بعد از خاتمه جنگ جمل «1» وارد شهر بصره شد. در خلال ايامى كه در بصره بود، روزى به عيادت يكى از يارانش به نام «علاء بن زياد حارثى» رفت. اين مرد خانه مجلل و وسيعى داشت.

على همينكه آن خانه را با آن عظمت و وسعت ديد، به او گفت: «اين خانه به اين وسعت به چه كار تو در دنيا مى‏خورد، در صورتى كه به خانه وسيعى در آخرت محتاجترى؟!

ولى اگر بخواهى مى‏توانى كه همين خانه وسيع دنيا را وسيله‏اى براى رسيدن به خانه وسيع آخرت قرار دهى؛ به اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايى كنى، صله رحم نمايى، حقوق مسلمانان را در اين خانه ظاهر و آشكارا كنى، اين خانه را وسيله زنده ساختن و آشكار نمودن حقوق قرار دهى و از انحصار مطامع شخصى و استفاده فردى خارج نمايى.»

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 228

علاء: «يا اميرَالمؤمنين! من از برادرم عاصم پيش تو شكايت دارم.» «1»
- چه شكايتى دارى؟.
- تارك دنيا شده، جامه كهنه پوشيده، گوشه گير و منزوى شده، همه چيز و همه كس را رها كرده.

- او را حاضر كنيد!.

عاصم را احضار كردند و آوردند. على عليه السلام به او رو كرد و فرمود: «اى دشمن جان خود، شيطان عقل تو را ربوده است، چرا به زن و فرزند خويش رحم نكردى؟ آيا تو خيال مى‏كنى كه خدايى كه نعمتهاى پاكيزه دنيا را براى تو حلال و روا ساخته ناراضى مى‏شود از اينكه تو از آنها بهره ببرى؟ تو در نزد خدا كوچكتر از اين هستى.».


عاصم: «يا اميرالمؤمنين، تو خودت هم كه مثل من هستى، تو هم كه به خود سختى مى‏دهى و در زندگى بر خود سخت مى‏گيرى، تو هم كه جامه نرم نمى‏پوشى و غذاى لذيذ نمى‏خورى، بنابراين من همان كار را مى‏كنم كه تو مى‏كنى و از همان راه مى‏روم كه تو مى‏روى.».


- اشتباه مى‏كنى. من با تو فرق دارم. من سمتى دارم كه تو ندارى. من در لباس پيشوايى و حكومتم. وظيفه حاكم و پيشوا وظيفه ديگرى است. خداوند بر پيشوايان عادل فرض كرده كه ضعيف‏ترين طبقات ملت خود را مقياس زندگى شخصى خود قرار دهند و آن طورى زندگى كنند كه تهيدست‏ترين مردم زندگى مى‏كنند، تا سختى فقر و تهيدستى به آن طبقه اثر نكند. بنابراين من وظيفه‏اى دارم و تو وظيفه‏اى.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان راستان 1

داستان راستان 1

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 231
بازارى و عابر


مردى درشت استخوان و بلندقامت كه اندامى ورزيده و چهره‏اى آفتاب خورده داشت و زد و خوردهاى ميدان جنگ يادگارى بر چهره‏اش گذاشته و گوشه چشمش را دريده بود، با قدمهاى مطمئن و محكم از بازار كوفه مى‏گذشت. از طرف ديگر مردى بازارى در دكانش نشسته بود. او براى آنكه موجب خنده رفقا را فراهم كند، مشتى زباله به طرف آن مرد پرت كرد. مرد عابر بدون اينكه خم به ابرو بياورد و التفاتى بكند، همان‏طور با قدمهاى محكم و مطمئن به راه خود ادامه داد. همينكه دور شد يكى از رفقاى مرد بازارى به او گفت: «هيچ شناختى كه اين مرد عابر كه تو به او اهانت كردى كه بود؟!».


- نه، نشناختم! عابرى بود مثل هزارها عابر ديگر كه هر روز از جلو چشم ما عبور مى‏كنند، مگر اين شخص كه بود؟.
- عجب! نشناختى؟! اين عابر همان فرمانده و سپهسالار معروف، مالك اشتر نخعى بود.
- عجب! اين مرد مالك اشتر بود؟! همين مالكى كه دل شير از بيمش آب مى‏شود و نامش لرزه بر اندام دشمنان مى‏اندازد؟.
- بلى مالك خودش بود.



- اى واى به حال من! اين چه كارى بود كه كردم! الآن دستور خواهد داد كه مرا سخت تنبيه و مجازات كنند. همين حالا مى‏دوم و دامنش را مى‏گيرم و التماس مى‏كنم تا مگر از تقصير من صرف نظر كند.


به دنبال مالك اشتر روان شد. ديد او راه خود را به طرف مسجد كج كرد. به دنبالش به مسجد رفت، ديد به نماز ايستاد. منتظر شد تا نمازش را سلام داد. رفت و با تضرع و لابه خود را معرفى كرد و گفت: «من همان كسى هستم كه نادانى كردم و به تو جسارت نمودم.».


مالك: «ولى من به خدا قسم به مسجد نيامدم مگر به خاطر تو، زيرا فهميدم تو خيلى نادان و جاهل و گمراهى، بى جهت به مردم آزار مى‏رسانى. دلم به حالت سوخت. آمدم درباره تو دعا كنم و از خداوند هدايت تو را به راه راست بخواهم. نه، من آن‏طور قصدى كه تو گمان كرده‏اى درباره تو نداشتم‏
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسیار کار خوب و پسندیده ای کردید هر چه با خود کلانجار رفتم که ابتدا داستانی از کتاب ایشان بنویسم نشد و تصمیم گرفتم که ابتدا چند کلامی از خصوصیات برجسته این استاد کلام بنویسم و سپس از کتابهای ایشان بگویم .

ساده زیستی و آزادگی

استاد مطهری رحمه الله عالمی ساده زیست و آزاده بود. او نزد ارباب زر و زور خضوع نمی کرد و تسلیم کسی نمی شد. تا امکان داشت به کسی اظهار حاجت نمی نمود. در جمع مال و ثروت دنیا حریص نبود و در دوران طلبگی به کلی نسبت به آن بی اعتنا بود. او می گفت: «من برای جمع ثروت، فرصت هایی را از دست داده ام که شاید در نظر دیگران به یک نوع دیوانگی و جنون شبیه تر بوده است.»
استاد مطهری در صرف غذا بسیار ساده و قانع بود. آقای غلامحسین وحیدی یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی با شهید مطهری رحمه الله همراه بوده است، می گوید: «استاد مطهری رحمه الله اتاقی کوچک و بسیار ساده در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. استادان دانشکده وقتی جلسه ای داشتند و یا ورقه های امتحانی را تصحیح می کردند، تا ساعت سه بعداز ظهر در همان اتاق شورا می ماندند و از سوی دانشکده برای آنان ناهار و نوشابه و میوه می آوردند. اما استاد مطهری رحمه الله وقتی ظهر می شد، به اتاق خودشان تشریف می بردند. همیشه مقید بودند اول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند.
استادان و مسؤولان دانشکده، اصرار می کردند که استاد مطهری رحمه الله به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده که مثلا چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند; استاد قبول نمی کردند و عذر می آوردند که: غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست. اما اظهار نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم. می گفتند: «این ناهار حق خدمتگزاران است و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند. خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.»
اعتدال

یکی از علل توفیقات استاد مطهری رحمه الله پرهیز از افراط و تفریط در امور زندگی و مسائل اجتماعی و سیاسی بود. حجت الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی در این باره می گوید: «استاد بزرگوار ناگزیر بودند از یکسو، با افکار تند و افراطی - که معتقد بودند باید خیلی سریع حتی زودتر از تصمیم امام خمینی رحمه الله انقلاب پیاده شود - مقابله کنند و آنان را از تندروی باز دارند; و از سوی دیگر ناگزیر بودند; با افکار انحرافی، التقاطی و استعماری که با رنگ های گوناگون خودنمایی می کردند، به خالفت برخیزند و از طریق جراید، سخنرانی، تدریس و نشر کتاب به وظیفه خود عمل کنند. استاد [می] گفتند: «نمی شود واقعیت ها را منکر شد. وقتی حضرت امام سفارش به وحدت همه مراجع و طلاب و دانشگاهیان می کند، چرا ما کاسه داغ تر از آش شویم و این و آن را بکوبیم؟ این کوبیدن ها مخالف نظر حضرت امام خمینی است.»
اخلاص

استاد مطهری رحمه الله سرا پا در عشق به اسلام و دفاع از ارزش های اسلامی می سوخت. او قبل از اینکه عالم یا معلم خوبی باشند، انسانی معتقد، با ایمان و با تقوا بود. اعمال و رفتار وی دقیقا مصداق کامل «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین » ; «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای پروردگار جهانیان است.» بود.
شهید مطهری رحمه الله چون تمام کارهایش را برای خدا انجام می داد، هیچ گاه به دنبال شهرت نبود. فرزند ایشان در مورد اخلاص استاد مطهری رحمه الله می گوید: «عنوان همیشگی نویسنده بر روی کتاب هایشان «مرتضی مطهری » بود و اجازه نمی دادند کلمه هایی مثل استاد و غیره قبل از اسمشان آورده شود. از شهرت به شدت پرهیز داشتند. با اینکه تشکیل دهنده هسته مرکزی شورای انقلاب بودند، در روزنامه ها چندان نامی از ایشان آورده نمی شد، و وقتی از ایشان می پرسیدیم که: «چرا اسمی از شما نیست و از اکثریت دست اندرکاران انقلاب کم و بیش نامی هست؟»
ایشان می گفتند: «من کاری را که باید انجام بدهم، انجام می دهم. هرچه نامم کمتر مطرح شود، آسوده ترم. سعی من بر این است که در غیر موارد ضروری در اجتماعات عمومی مطرح نشوم
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام على(ع) قرين عدالت
در يكى از سال ها كه معاويه به حج رفته بود, سراغ يكى از زنان كـه سـوابقى در طرف دارى على(ع) و دشمنى با معاويه داشت, گرفت, گـفـتند: زنده است. فرستاد او را حاضر كردند, از او پرسيد: هيچ مـى دانى چرا تو را احضار كردم؟ تو را احضار كردم كه بپرسم چرا على را دوست می دارى و مرا دشمن؟
گفت: بهتر است از اين باب حرفى نزنى.
معاويه گفت: نه حتما بايد جواب بدهى.

آن زن گـفـت: به علت اين كه او عادل و طرف دار مساوات بود و تو بـى جـهـت با او جنگيدى. على را دوست مى دارم چون فقرا را دوست مـى داشـت و تـو را دشمن مى دارم براى اين كه به ناحق خون ريزى كـردى و اخـتـلاف ميان مسلمانان افكندى و در قضاوت ظلم مى كنى و مطابق هواى نفس رفتار مى كنى.
معاويه خشمناك شد و... بعد خشم خود را فرو خورد و همان طورى كه عـادتـش بود آخر كار روى ملايمت نشان داد, پرسيد: هيچ على را به چشم خود ديدى؟
گفت: بلى ديدم.
گفت: چگونه ديدى؟
گفت: به خدا سوگند او را در حالى ديدم كه ملك و سلطنت كه تو را فريفته و غافل كرده, او را غافل نكرده بود.
گفت: آواز على را هيچ شنيده اى؟
گـفـت: آرى شـنيده ام, دل را جلا مى داد, كدورت از دل مى برد آن طور كه روغن زيت[ زيتون] زنگار را مى زدايد.
معاويه گفت: حاجتى دارى؟
گفت: هرچه بگويم مى دهى؟
گفت: مى دهم.
گفت: صد شتر سرخ مو بده.
گفت: اگر بدهم آن وقت در نظر تو مانند على خواهم بود؟
گفت: ابدا.
معاويه دستور داد صد شتر همان طور كه خواسته بود به او دادند و بـه او گـفت: به خدا قسم اگر على زنده بود يكى از اين ها را به تو نمى داد.
او گـفـت: به خدا قسم يك موى اين ها را هم به من نمى داد, زيرا اين ها مال عموم مسلمانان است.


(استاد شهيد مرتضى مطهرى, بيست گفتار, ص68 ـ(67 )
 

ali135ugd

عضو جدید
بچه ها گفتم خوبه قبل از داغ شدن بحث یه نگاهی هم به زندگینامه استاد بندازیم




زندگینامه استاد شهید مرتضی مطهری
آیت الله مرتضی مطهری (۱۳ بهمن، ۱۲۹۸ - ۱۱ اردیبهشت، ۱۳۵۸) [تفسیر قرآن|مفسر]]، متكلم،[۱] عضو هیات موتلفه اسلامی و از تئوریسین‌های جمهوری اسلامی ایران بود که با عنوان معلم شهید هم مشهور گردید.
دوران کودکی و نوجوانی




او در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می‌گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می‌پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می‌ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می‌شود در حالی که به تازگی موسس آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته‌اند.
دوران جوانی
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و امام خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می‌گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد مطهری گاهی به بروجرد می‌رفته و از محضر ایشان استفاده می‌کرده‌است. وی مدتی نیز از آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره‌های معنوی فراوان برده‌است. از اساتید دیگر استاد مطهری می‌توان از آیت الله سید محمد حجت (در اصول) و آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده‌است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می‌رود به تهران مهاجرت می‌کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانی‌های تحقیقی می‌پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می‌گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می‌کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می‌شود. استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می‌باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده‌است.
فعالیت‌های سیاسی
او کنار امام بوده‌است به طوری که می‌توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاش‌های او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می‌شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می‌گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می‌شود.
پس از تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیت‌های روحانی عهده دار رهبری این هیئت‌ها می‌گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی کادر رهبری هیئت‌های موتلفه شناسایی و دستگیر می‌شود، ولی از آنجا که قاضی ای که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می‌فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد مطهری از مهلکه جان سالم بدر می‌برد.
فعالیت‌های علمی-فرهنگی
کارت شناسایی مرتضی مطهری به عنوان استاد دانشگاه تهران

در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاه‌ها، انجمن اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می‌دهد. به طور کلی او که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود، و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجروی‌ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می‌توان او را بنیانگذار آن مؤسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تک‌روی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرح‌های استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد، سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
 

ali135ugd

عضو جدید
اقدام علیه اسرائیل
در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه‌ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه‌های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
مبارزه با التقاط
اما مهم‌ترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می‌رسد. گذشته از امام خمینی، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پی می‌برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می‌دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می‌نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه امام خمینی مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته‌ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می‌نماید و هم‌زمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می‌کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات زودتر از موعد مقرر بازنشسته می‌شود. همچنین در این سال‌ها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیت‌های روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان می‌گذارد بدان امید که روحانیت شهرستان‌ها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
ارتباط با امام و انقلاب
گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته‌است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‌های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام‌وقت درخدمت نهضت قرار می‌گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می‌نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می‌کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می‌نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می‌گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.
شهادت
وی در «ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸» در تاریکی شب -در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود- با گلوله گروه فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می‌رسد.

 

ali135ugd

عضو جدید
آثار (به ترتیب حروف الفبا)
· آیینه جام
· اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب
· آزادی معنوی
· اسلام و مقتضیات زمان (۲ جلد)
· آشنایی با علوم اسلامی (۳ جلد: منطق و فلسفه، کلام و عرفان و حکمت عملی، اصول فقه و فقه)
· آشنایی با قرآن (فعلا ۱۱ جلد)
· شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی (۵ جلد)
· امامت و رهبری
· امدادهای غیبی در زندگی بشر
· انسان در قرآن
· انسان کامل
· انسان و ایمان
· انسان و سرنوشت
· بیست گفتار
· پاسخهای استاد به نقدهای کتاب مساله حجاب
· پیامبر امی
· پیرامون انقلاب اسلامی
· پیرامون جمهوری اسلامی
· تعلیم و تربیت در اسلام
· تکامل اجتماعی انسان
· توحید
· جاذبه و دافعه علی
· جامعه و تاریخ
· جهاد
· جهان‌بینی توحیدی
· حرکت و زمان در فلسفه اسلامی (۲ جلد)
· حق و باطل
· حکمت‌ها و اندرزها
· حماسه حسینی (۲ جلد)
· خاتمیت
· ختم نبوت
· خدمات متقابل اسلام و ایران
· داستان راستان (۲ جلد)
· درسهای الهیات شفا (۲ جلد)
· ده گفتار
· زندگی جاوید یا حیات اخروی
· سیری در سیره ائمه اطهار
· سیری در سیره نبوی
· سیری در نهج‌البلاغه
· شرح مبسوط منظومه (۴ جلد)
· شرح منظومه (۲ جلد)
· شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)
· شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)
· عدل الهی
· عرفان حافظ (تماشاگه راز)
 

ali135ugd

عضو جدید
· علل گرایش به مادیگری(به ضمیمه ماتریالیسم در ایران)
· فطرت
· فلسفه اخلاق
· فلسفه تاریخ (۲ جلد)
· قیام و انقلاب مهدی (به ضمیمه شهید)
· لمعاتی از شیخ شهید
· مساله حجاب
· مساله ربا (به ضمیمه بانک و بیمه)
· مساله شناخت
· معاد
· مقالات فلسفی (۳ جلد)
· نبوت
· نظام حقوق زن در اسلام
· نظری به نظام اقتصادی اسلام
· نقدی بر مارکسیسم
· نهضت‌های اسلام صد ساله اخیر
· وحی و نبوت
· ولا‌ها و ولایت‌ها
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان راستان 2

داستان راستان 2

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 395

اسكندر و ديوژن‏

همينكه اسكندر، پادشاه مقدونى، به عنوان فرمانده و پيشواى كل يونان در لشكركشى به ايران انتخاب شد، از همه طبقات براى تبريك نزد او مى‏آمدند. اما ديوگنس (ديوژن)، حكيم معروف يونانى، كه در كورينت به سر مى‏برد كمترين توجهى به او نكرد. اسكندر شخصا به ديدار او رفت. ديوژن كه از حكماى كلبى يونان بود (شعار اين دسته قناعت و استغناء و آزادمنشى و قطع طمع بود) در برابر آفتاب دراز كشيده بود. چون حس كرد جمع فراوانى به طرف او مى‏آيند، كمى برخاست و چشمان خود را به اسكندر كه با جلال و شكوه پيش مى‏آمد خيره كرد، اما هيچ فرقى ميان اسكندر و يك مرد عادى كه به سراغ او مى‏آمد نگذاشت و شعار استغناء و بى‏اعتنايى را حفظ كرد. اسكندر به او سلام كرد، سپس گفت: «اگر از من تقاضايى دارى بگو.» ديوژن گفت: «يك تقاضا بيشتر ندارم. من از آفتاب استفاده مى‏كردم، تو اكنون جلو آفتاب را گرفته‏اى، كمى آن طرف‏تر بايست!».


اين سخن در نظر همراهان اسكندر خيلى حقير و ابلهانه آمد. با خود گفتند عجب مرد ابلهى است كه از چنين فرصتى استفاده نمى‏كند. اما اسكندر كه خود را در برابر مناعت طبع و استغناء نفس ديوژن حقير ديد، سخت در انديشه فرو رفت. پس از آنكه به راه افتاد، به همراهان خود كه فيلسوف را ريشخند مى‏كردند گفت: «به راستى اگر اسكندر نبودم دلم مى‏خواست ديوژن باشم.»
 
آخرین ویرایش:

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقید بودند اول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند.
استادان و مسؤولان دانشکده، اصرار می کردند که استاد مطهری رحمه الله به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده که مثلا چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند; استاد قبول نمی کردند و عذر می آوردند که: غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست. اما اظهار نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم. می گفتند: «این ناهار حق خدمتگزاران است و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند. خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.»


عجب آدم عجیب غریبی بوده!!!
داشتم با خودم این مطلب رو تجزیه تحلیل می کردم. نمی تونستم بفهمم. با خودم گفتم غذایی پخته شده خوب هر کی باید به سهم خودش بخوره و هر چی باقی موند دور ریخته میشه! اما دو زار که توجه کردم دیدم وقتی خودم رو جای آشپز و خدمه ی دانشگاه بزارم و ببینم غذایی زیاد اومده، خوب اون غذا رو با خودم به خونه می برم تا خانواده هم استفاده کنن.

البته خوردن این غذا حق آقای مطهری بوده، اما دلش می خواسته روزی یه چلو کباب خدمه ی کم درآمد دانشگاه رو مهمون کنه . ایول داشته! نداشته؟! :w20:
 

ali135ugd

عضو جدید
عجب آدم عجیب غریبی بوده!!!
داشتم با خودم این مطلب رو تجزیه تحلیل می کردم. نمی تونستم بفهمم. با خودم گفتم غذایی پخته شده خوب هر کی باید به سهم خودش بخوره و هر چی باقی موند دور ریخته میشه! اما دو زار که توجه کردم دیدم وقتی خودم رو جای آشپز و خدمه ی دانشگاه بزارم و ببینم غذایی زیاد اومده، خوب اون غذا رو با خودم به خونه می برم تا خانواده هم استفاده کنن.

البته خوردن این غذا حق آقای مطهری بوده، اما دلش می خواسته روزی یه چلو کباب خدمه ی کم درآمد دانشگاه رو مهمون کنه . ایول داشته! نداشته؟! :w20:
:gol:
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:
 

hosseinassar

مدیر ارشد
سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:

به نظر من بزرگترین عیب و حسن مردم هوش بالاییه که دارن
 

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:


به نظر من مصرف گرایی و نداشتن اعتماد به نفس می تونه بزرگترین عیب و ایمان و هوش زیاد حسن بزرگ هست
 

ali135ugd

عضو جدید
سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:
بزرگترین حسن میتونه هم دلی و اتحاد مردم باشه
بزرگترین عیب هم بی تفاوتی مردم نسبت به هر چیزی:cool:
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:
مردم ایران حسنیاتشون خیلی بیشتر از عیوبشونه مثلا یکی از بارزترینش همدل بودنشون در برابر بیگانگان است و لی یکی از عیوبی که میشه به جزیی از مردم وارد کرد اینکه هر خبری رو نقل میکنن و به واقع اینطور بگم شایعه رو رواج میدن بدون اینکه تحقیق کنن چقدر میتونه این خبر درست باشه وحتی اگه همون منبع خبری کذب بودنشو بگه بی توجه به اون به رواج شایعه دامن میزنن و به نظر من این یکی از عیوب بزرگ عده ای از هم میهنان عزیزمه .
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من مصرف گرایی و نداشتن اعتماد به نفس می تونه بزرگترین عیب و ایمان و هوش زیاد حسن بزرگ هست

بزرگترین حسن میتونه هم دلی و اتحاد مردم باشه
بزرگترین عیب هم بی تفاوتی مردم نسبت به هر چیزی:cool:

مردم ایران حسنیاتشون خیلی بیشتر از عیوبشونه مثلا یکی از بارزترینش همدل بودنشون در برابر بیگانگان است و لی یکی از عیوبی که میشه به جزیی از مردم وارد کرد اینکه هر خبری رو نقل میکنن و به واقع اینطور بگم شایعه رو رواج میدن بدون اینکه تحقیق کنن چقدر میتونه این خبر درست باشه وحتی اگه همون منبع خبری کذب بودنشو بگه بی توجه به اون به رواج شایعه دامن میزنن و به نظر من این یکی از عیوب بزرگ عده ای از هم میهنان عزیزمه .

خیلی جالب بود! :w16: ممنون و کمل اله!
بی نهایت سپاس به هر کی که جواب داده :gol::gol::gol::gol::gol:

خوب بقیه هم زود بیان بگن فردا نظر استاد مطهری رو انشاءالله خواهم نوشت ها!! کی می خواد بدونه شبیه استاد فکر می کنه یا نه؟!!! :w01:

بشتابید بشتابید :w17::w17::w17:

فاطی جون سر میزنی جواب نمی دی!!!
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی جالب بود! :w16: ممنون و کمل اله!
بی نهایت سپاس به هر کی که جواب داده :gol::gol::gol::gol::gol:

خوب بقیه هم زود بیان بگن فردا نظر استاد مطهری رو انشاءالله خواهم نوشت ها!! کی می خواد بدونه شبیه استاد فکر می کنه یا نه؟!!! :w01:

بشتابید بشتابید :w17::w17::w17:

فاطی جون سر میزنی جواب نمی دی!!!
یکی از محاسن ما ایرانیان این است که در طول تاریخ نکات مثبت فرهنگهای دیگر را گرفته ایم و بعد با خلاقیت خودمان در ان زمینه به پیشرفتهای خوبی رسیده ایم و تحول ایجاد کرده ایم. مثلا با اینکه اسلام در عربستان ظهور کرد اما این دانشمندان ایرانی بودند که قدرت علمی برای مسلمین ایجاد کردند.
ویزگی بدی که ما داریم (در جامعه کنونی لذا احتمالا نظرم با اقای مطهری متفاوت است) این است که دچار نوعی کسالت و بی انگیزگی شده ایم. درس میخوانیم اما از سر اجبار و تکلیف کار میکنیم اما ان هم با علاقه نیست. نوعی تنبلی اجتماعی در جامعه ما وجود دارد که فکر میکنم در گذشته اینطور نبوده است و این مال سالهای اخیر است. نشانه اش هم همین تعطیلیهای مداومی که مردم را خیلی هم خوشحال میکند در حالی که صدمات زیادی به کشورمان وارد میشود.
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا 20 سال پیش حسن مردم ایران از عیبشون بیشتر بود ولی الان با مادون قرمز و ماورای بنفش باید دنبال حسن بگردی
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از محاسن ما ایرانیان این است که در طول تاریخ نکات مثبت فرهنگهای دیگر را گرفته ایم و بعد با خلاقیت خودمان در ان زمینه به پیشرفتهای خوبی رسیده ایم و تحول ایجاد کرده ایم. مثلا با اینکه اسلام در عربستان ظهور کرد اما این دانشمندان ایرانی بودند که قدرت علمی برای مسلمین ایجاد کردند.
ویزگی بدی که ما داریم (در جامعه کنونی لذا احتمالا نظرم با اقای مطهری متفاوت است) این است که دچار نوعی کسالت و بی انگیزگی شده ایم. درس میخوانیم اما از سر اجبار و تکلیف کار میکنیم اما ان هم با علاقه نیست. نوعی تنبلی اجتماعی در جامعه ما وجود دارد که فکر میکنم در گذشته اینطور نبوده است و این مال سالهای اخیر است. نشانه اش هم همین تعطیلیهای مداومی که مردم را خیلی هم خوشحال میکند در حالی که صدمات زیادی به کشورمان وارد میشود.

بی نهایت ممنونم که شرکت کردین. نظرتون قابل احترامه. اما یه نکته:

توی دو کتاب و نصفی ای(!) که من از استاد مطهری خوندم فقط یه پاراگرافش مربوط به این دوره نمی شده! این یکی از نکات خیلی خیلی جالب برای من بود که گویی سخنان ایشون برای همین دهه ی 80 بوده!!! خواستم که نظرم رو بدونین. البته که ایشون قصد نداشتن برای این دهه حرف بزنن! و قطعا برای همون دوره ی خودشون سخنرانی می کردند و کتاب می نوشتند. اما این نشوندهنده ی تکرار تاریخه. که اگر به قرآن هم مراجعه کنین، متوجه می شین که این تکرار تاریخ رو خداوند هم تایید کرده. سوره ی مومنون آیات 23 تا پنجاه . خیلی جالبه حتما بخونین. :w16::gol:

تا 20 سال پیش حسن مردم ایران از عیبشون بیشتر بود ولی الان با مادون قرمز و ماورای بنفش باید دنبال حسن بگردی

اوه اوه چه غم انگیز!!! :crying2: این جوریایم نیست بابا! یه کاری می کنی از حسن های خودت برای جامعه ی انسانی بگم تا همه ی دنیا برات هورا بکشن و جلو پات به زانو بیفتن ها!!! حالا فکر کن از حسنیات خودم هم بخوام بگم! اون وقت دیگه چی می شه!!! :whistle:
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
حماسه ی حسینی

حماسه ی حسینی

سلام به همه می خوام یه سوال ازتون بپرسم. اول شما نظر خودتون رو بدین، بعد من نظر استاد رو براتون می زارم تا نظر ایشون رو هم بدونیم. جالب می شه ها! شرکت کنین بی زحمت!


به نظر شما بزرگترین حسن و بزرگترین عیب مردم ایران چیه؟ :w20:


سوالی از استاد :

معمولا یکی از بزرگترین وظایف عقلا و دانشمندان هر جامعه ای تشخیص و آگاه کردن مردم کشورشان نسبت به محاسن و معایب اصلی حاکم بر زندگی اجتماعی و فرهنگی آنان است. حال با توجه به مطالعات وسیع جنابعالی در خصوص ملیت ایرانی لطفا بفرمایید که به نظر شما مهمترین نقطه ضعف فرهنگی و عیب مردم ایران چیست؟

ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما این است که در مقابل حقیقت تعصّب کمی داریم و شاید می توانیم بگوییم بی تعصب هستیم. ... ولی یک عیب بزرگ در ما ملت ایران هست که به موازات این که در مقابل حقایق تسلیم می شویم، به حماسه ها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست می دهیم و رها می کنیم. هیچ ملتی به اندازه ی مانسبت به شعایر خودش بی اعتنا نیست. به اندازه ای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست.
...
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوالی از استاد :

معمولا یکی از بزرگترین وظایف عقلا و دانشمندان هر جامعه ای تشخیص و آگاه کردن مردم کشورشان نسبت به محاسن و معایب اصلی حاکم بر زندگی اجتماعی و فرهنگی آنان است. حال با توجه به مطالعات وسیع جنابعالی در خصوص ملیت ایرانی لطفا بفرمایید که به نظر شما مهمترین نقطه ضعف فرهنگی و عیب مردم ایران چیست؟

ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما این است که در مقابل حقیقت تعصّب کمی داریم و شاید می توانیم بگوییم بی تعصب هستیم. ... ولی یک عیب بزرگ در ما ملت ایران هست که به موازات این که در مقابل حقایق تسلیم می شویم، به حماسه ها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست می دهیم و رها می کنیم. هیچ ملتی به اندازه ی مانسبت به شعایر خودش بی اعتنا نیست. به اندازه ای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم، هیچ ملتی تسلیم نیست.
...
دقیقا چند سال پیش از زبان یکی از استادان روان شناسی مطلب مشابهی شنیدم. ایشان از اصطلاحی به نام "هوش ایرانی " اسم بردند و گفتند که ایرانیها خیلی سریع جذب بیگانگان میشوند و تا یک نکته مثبتی در ان طرف میبینند سریع فرهنگ و پشتوانه عظیمی که در پشت سرشان است را فراموش میکنند و شیفته ان ویزگی مثبت میشوند.به نوعی شاید بشود گفت عزت نفسمان در مقابل بیگانگان پایین است.:(
حالا کجایش به هوش ربط داشت؟ ربطش این است که سریع سعی میکنیم خودمان را به ان شکلی که نظرمان را جلب کرده دراوریم! مثلا به این تصاویر نگاه کنید:

تصاویر دوران کشف حجاب توسط رضا خان در ایران





جمعي از دانش آموزان دختر با لباس پيشاهنگي هنگام شركت در يك مراسم كشف حجاب





حضور جمعي از مقامات كشوري و لشكري در مراسم كشف حجاب در يكي ازشهرستانها




شركت جمعي از دانشجويان دختر دانشسراي مقدماتي در مراسم سالگرد واقعه كشف حجاب




شركت رضاشاه در يكي از مراسم كشف حجاب





بازديد رضاشاه از زنان لرستان پس از كشف حجاب





تاج الملوك پهلوي و همراهان وي هنگام خروج از جايگاه مخصوص در ميدان جلاليه تهران پس از شركت در مراسم كشف حجاب





بازديد رضاشاه و محمدرضا پهلوي (وليعهد) از صف دانش آموزان در استان مازندران





جمعي از زنان پس از كشف حجاب با لباس جديد در مراسم استقبال از رضا پهلوي​
منبع : مرکز حفظ اسناد انقلاب
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقا چند سال پیش از زبان یکی از استادان روان شناسی مطلب مشابهی شنیدم. ایشان از اصطلاحی به نام "هوش ایرانی " اسم بردند و گفتند که ایرانیها خیلی سریع جذب بیگانگان میشوند و تا یک نکته مثبتی در ان طرف میبینند سریع فرهنگ و پشتوانه عظیمی که در پشت سرشان است را فراموش میکنند و شیفته ان ویزگی مثبت میشوند.به نوعی شاید بشود گفت عزت نفسمان در مقابل بیگانگان پایین است.:(
حالا کجایش به هوش ربط داشت؟ ربطش این است که سریع سعی میکنیم خودمان را به ان شکلی که نظرمان را جلب کرده دراوریم! مثلا به این تصاویر نگاه کنید:

تصاویر دوران کشف حجاب توسط رضا خان در ایران




جمعي از دانش آموزان دختر با لباس پيشاهنگي هنگام شركت در يك مراسم كشف حجاب






حضور جمعي از مقامات كشوري و لشكري در مراسم كشف حجاب در يكي ازشهرستانها​





شركت جمعي از دانشجويان دختر دانشسراي مقدماتي در مراسم سالگرد واقعه كشف حجاب​





شركت رضاشاه در يكي از مراسم كشف حجاب​






بازديد رضاشاه از زنان لرستان پس از كشف حجاب​






تاج الملوك پهلوي و همراهان وي هنگام خروج از جايگاه مخصوص در ميدان جلاليه تهران پس از شركت در مراسم كشف حجاب​






بازديد رضاشاه و محمدرضا پهلوي (وليعهد) از صف دانش آموزان در استان مازندران​






جمعي از زنان پس از كشف حجاب با لباس جديد در مراسم استقبال از رضا پهلوي​
منبع : مرکز حفظ اسناد انقلاب


بی نهایت ممنون. خیلی حالب بود. :w17::w17:


سلام
خیلی کار جالبیه
ممنون



ممنونم رفیق :gol::gol:
 

Similar threads

بالا