مقدمه
.
حتمن یک زن، در طول زنده گی خودش با یک مشکل اساسی و کلی ـ دست کم برای یک بار ـ مواجه می شود؛ چه طور مردی را می توان «رام» کرد؟
.
این یک اصل است که زنی، «هنر» رام کردن ِمردی را داشته باشد. ولی قدر مسلم باید یک پیش گزیده هم داشت و آن این که «یک مرد هیچ وقت توسط زنی، رام نمیشود، مگر دوستش داشته باشد».
.
در این متن، روی سخنم اصلن مردهایی که سر و گوششان میجنبد نیست. من همان معدود مردهای سر به راه و خانواده دوستی را مد نظر دارم که فکر کنم در دنیا، اگر سر جمعشان کنی، یک شهرک کوچک را هم نمیتوانند پرکنند. ولی خوب! خدا پدر ادعا را بیامرزد! کدام مردی را میشناسید که ادعای خانواده دوستی و عشق به زن و همسر نداشته باشد؟
.
یک مرد سه چیز اساسی و خیلی مهم توی زندهگیاش دارد که هیچ وقت به آنها اعتراف نمیکند. سه چیز دیگر هم دارد که همیشه ادعایاش را دارد و اصلن ندارد.
«***» و «تنوع طلبی» و «قدرت» سه چیزی ست که همهی مردها خودشان را از دوست داشتن آن، مبرا میدانند ولی ته دل همهشان این سه تا جایگاه را حفظ میکنند.
«خرید» و «فرمانبرداری» و «مردسالاری» را هم همیشه ادعا میکنند که دوست دارند، ولی ندارند. یا دوست ندارند یا اصلن در ذاتشان نیست.
خیال خانمهای محترم را راحت کنم که مرد جماعت چه بخواهد و چه نخواهد، زن ذلیل است. هر کسی هم خیلی ادعای مردسالاری و زن ستیزی و زن ذلیل نبودن را دارد، حتمن به یک دکتر روانشناس مراجعه کند، چون مشخصن در بخش مردانهاش دچار اشکالات اساسی و عمدهای شده.
برای رام کردن یک مرد سرکش، کافی ست که نه از او بخواهیم با ما به خرید بیایاد، نه به مهمانییی که دوست ندارد. و مهمتر از همه باید به او ثابت کرد که رییس کل قواست. همه چیز بر مبنای تصمیم اوست. خیلی راحت هم میتوانید عمل کنید. نود درسد مردها این طوریاند. اگر میخواهید به مسافرت بروید، به مرد بگویاید؛ «عزیزم!… من فکر میکنم کمی خسته شدهای!… نیاز به استراحت داری. پیشنهاد میکنم چند روزی را مرخصی بگیر و در خانه استراحت کن!»
این پیشنهاد خیلی زیرکانه است. چرا؟ چون شما با علم به این که دارید دستور غیرمستقیمی را صادر میکنید، این حرف را زدهاید. پس مرد هم برای این که ریاست خودش را ثابت کند و هم با شما سد در سد مخالفت نکرده باشد، با بخش مرخصی موافقت میکند. و بعد مرثیهای از سختی کار و مشقاتش برایتان خواهد گفت. ولی از آنجا که مرد است، باید با شما مخالفت کند و به نوعی شما را هم مدیون خودش نمایاد. پس با کمال افتخار و با نهایت سخاوت خواهد گفت: «بله. موافقم. ولی در خانه نمیمانیم. یک سفر کوچک میرویم شمال!»…
این طور شما به خواستهی خودتان رسیدهاید. هم ریاست مرد را به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر، پذیرفتهاید و هم حرف خودتان را به کرسی نشاندهاید.
این فقط یک مثال کوچک بود. بسیاری از موارد هست که در زندهگی با آن برخورد میکنید که پیرو همین قانوناند.
اصولن هر مرد و زنی [به اعتقاد من] در طول زندهگی خودشان در نزاعی مداوم و جدالی همیشهگیاند. این جدال میتواند جدالی عاشقانه باشد؛ چرا که هر نزاعی لزومن خصمانه و دشمنانه نیست.
در این نزاع عاشقانه، شما مدام با شریک زندهگیتان در حال اصطکاک فکری و بالانس کردن ِایدهها و عقایدتان هستید. هیچ دلیلی هم نیست که این اصطکاک، معنای دعوا به خودش بگیرد. بلکه نوعی اختلافِ نظر طبیعی ست که همیشه میان ِآدمها هست.
.
یک مرد، در سادهترین شکل ِرفتاری خودش، اگر سه چیزی که زیرزیرکی دوست دارد و هیچ وقت به آن اعتراف نمیکند را در زنی نبیند، رام ِآن زن نخواهد شد. همان سه اصل «***»، «تنوعطلبی» و «قدرت».
بحث *** فکر نکنم نیازی به توضیح داشته باشد. چیزی ست که بسیاری از زنان جامعهی ما، با آن مشکل اساسی دارند و بدتر از همه، دربارهاش حتا حرف هم نمیزنند. این را واگذار میکنم به نوشتههای آینده. ولی تنوعطلبی، دیگر خیلی روشن و واضح است.
نکتهی کنکوری
هر مردِ لحشور و به هم ریخته و شپشویی هم که باشد، دوست دارد زنی مرتب و منظم و شسته ـ رُفته را در کنارش ببیند.
به مادرهای خودمان دقت کنید. مگر چه اتفاقی بیافتد که در خانه لباس ِقشنگی بپوشند و آرایش کنند. دخترهای همین مادرها را هم نگاه کنید. اگر بخواهند بیرون بروند، چهارده ساعت رو به روی آینه به هفتاد و شش نقطهی دیده و ندیدهشان پودر و کرم و لوسیون میزنند، ولی وقتی در خانهی شوهر هستند یا دوست پسرشان بیشتر از دو ساعت کنارشان میماند، تبدیل به ننهی فولاد زره میشوند!
خدا نکند که این زنها آن روز، غذای خوبی را درست کرده باشند!… همین باعث میشود که میز ناهار خوری در کنار شمع و بشقاب و قاشق و چنگالهای درخشنده، شاهد یک کدبانوی ِژولیده ـ پولیده باشد که اشتها را از هر مردِ پرخوری میگیرد. چرا؟… چون غذای خوب درست کرده و به سر و وضعش نتوانسته برسد.
مرد، غذای دیر را در کنار همسری آراسته بخورد، بسیار برایاش لذت بخشتر است تا غذای ِبه وقت را در کنار مادر ِآسپیران قیاسآبادی.
ممکن است برای دیر شدن غذا غرغر کند و چندتایی هم سقلمه بارتان نمایاد، ولی وقتی ببیند که شما با چه عشق و علاقهای خودتان را برای نوازش روح و چشمش، آراستهاید، مسلم بدانید به بهترین وجهی از شما سپاسگزاری خواهد شد.
البته مردهای بیانصاف و شـُتـُرمآب هم کم نیستند. ولی هم چنان که گفتم، فرض بر این است که مرد و زن، یکدیگر را دوست دارند و قدرشناس و باوجداناند.
.
درست همین روحیهی تنوعطلبی مرد است که گاهی از او، خیانتکاری بدجنس درست میکند. اگر روشهای «رام کردن» را بلد باشید، همین خاصیت مردانه، تبدیل به موتور مولد انرژی و عشق میشود که زرت و زرت برایتان «یهیهو» عشق را ورمیقلمباند!!
در کنار دوتای اول، «قدرت» هم موضوعی مهم محسوب میشود. مردان نیاز مبرمی به قدرت دارند. سعی کنید که خودتان را طوری جلوه دهید که مرد باور داشته باشد نیازمند به او هستید.
مخصوصن زنهایی که اهل کار و ورزش هستند، مدام دم از «استقلال» میزنند. این سَمّ مهلکی برای رابطهی زناشویی و دوستی ست. چرا هی توی گوش طرفتان زمزمه میکنید که «مستقل» هستید؟
دستتان توی جیب خودتان است؟ خوب باشد!… مردها نیاز زیادی دارند که بدانند شما تحت حمایتشان هستید.
نکتهی کنکوری
بدترین کاری که میشود کرد، همین ابراز نابهجای استقلال است.
انشاءالله صدّام، قربان این دخترهای امروزی برود؛ که تا یک شغل ِفکسنی پیدا میکنند فکر میکنند شاخ غول را شکستهاند.
بابا جان! اگر ماهی ده میلیون تومان هم درآمد داری، به مردت باید اثبات کنی که نیازمند او هستی. چه اشکالی دارد؟ مگر مردها این کار را نمیکنند؟ مگر نمیبینید وقتی برایشان «عشوهی وَقوَقصاحبی» میآیاید و «نازهای اسطورهای» میکنید، چه طور دنبال شما میافتند و به قول مشهدیها، موسموس میکنند؟ خوب این هم مثل همان است دیگر!
.
زندهگی یعنی «هنر» و هنر نوع قشنگ شدهای از «سیاست» است.
تنها یک زن ِسیاستمدار است که میتواند به آسانی یک مردِ سرکش را رام کند. متاسفانه؛ متاسفانه؛ در ایجاد ارتباط، زنها همیشه فکر میکنند که مردها باید موتور باشند. در صورتی درست خلاف این قضیه است.
حتمن بارها شنیدهاید که دوستانتان به شما میگویاند: «اوا! خاکِ عالم! من بهش بگم دوستات دارم؟… وا! به حق چیزای ندیده و نشنیده!…سد سال ِ سیا!… اگه خودش دوس داره، بیاد جلو… تازهشم باید کلی نازمو بخره که بش جواب بدم!»…
به این دوستتان بفرمایاید که شما نه تنها از مردها چیزی نمیدانید که باید آرزوی داشتن ِیک مرد ایدهآل را با خودتان [بعد از 120 سال] به آرامگاه ابدیتان ببرید. چون
برخلاف همهی تصوراتِ ما، اتفاقن این زن است که باید در دوستی، پیشقدم شود.
به انبوه عکسهای بچههایی که دارند همدیگر را میبوسند تا به حال دقت کردهاید؟ در اینترنت زیاد میشود پیدا کرد. دقت کردهاید که در اکثر این عکسها، این دخترها هستند که پسرها را دارند میبوسند. یا به نوعی «احساس ِاطمینان» و کِشِش، در دخترها، بیشتر از پسرها ست؟…خیلی جالب است. چون به صورت فطری و ذاتی و این دخترها هستند که نیاز به تکیهگاه دارند و مردها باید پشتیبان باشند. به همین دلیل دخترها با اطمینان بیشتری جلو میآیاند. چون با حس زنانهی خودشان دریافتهاند که تکیهگاه خود را پیدا کردهاند.
دقیقن همین خاصیت ذاتی باعث میشود که مرد در ابراز علاقه با احتیاط بیشتری عمل کند. چون مرد به ابراز عشق از دریچهی «پشتیبانی کردن» مینگرد و زن از منظر «پشتیبانی شدن». همین است که مردها خیلی دست به عصا راه میروند و تا تقی به توقی میخورد، جا میزنند.
[برای هزارمین دفعه بگویام که استثناآت هم هست و این حکم، کلی نیست. باز خفت من را نچسبید که ما این طوری نیستم. نیستید؟… اشکالی ندارد. شما جزو آن استثناآت هستید. خوب شد؟].
.
چرا وقتی دوست دارید دوست پسرتان را ببوسید، تعلل میکنید؟ چرا وقتی دوست دارید به او ابراز عشق کنید، منتظر حرف او هستید؟ چرا وقتی مدتی از او خبر ندارید، منتظر میمانید تا خودش با شما تماس بگیرد؟
همهی اینها یعنی عدم آشنایی با روحیهی مردها. یعنی شما سرسوزنی از اخلاق و رفتار مردانه، آگاهی ندارید. پس بمانید تا گیستان هم مثل ردیف دندانهایتان، سفید شود. چون راه را اشتباه رفتهاید.
.
دقت به رفتارهای مرد و زن، در همهی دنیا، یکی از لذتبخشترین مباحث انسانشناختی ست. گرچه زن نیازمند است که بیشتر مورد توجه بگیرد، ولی مثل مرد، تشنهی قدرت نیست. زن به گونهای دیگر نیاز دارد که مورد توجه باشد و ما در این بحث، به آن نپرداختیم. من فقط مردها را مورد بررسی قرار دادم و خیلی ساده و بی آلایش از چیزهایی که به عنوان یک مرد، درک میکنم برایتان نوشتم.
خیلیها ممکن است با من موافق یا مخالف باشند. هیچ دلیلی نیست که حرفهای من صحیح یا غلط است. فقط این را میشود به جرأت گفت که اگر هر مردی، بی واهمه از برداشت دیگران، خودش را صاف و پوست و کنده در معرض ِدیدِ همسر و دوستش بگذارد، چیزی را پنهان نکند، دروغ نگویاد و آن «غرور ِقورباغهای»اش را کنار بگذارد، زن خیلی راحتتر میتواند راماش کند. چون؛
«مرد جماعت اصولن عاشق ِرام شدن است.»
همین است که میگویاند آقایان زن ذلیلاند!
.
حتمن یک زن، در طول زنده گی خودش با یک مشکل اساسی و کلی ـ دست کم برای یک بار ـ مواجه می شود؛ چه طور مردی را می توان «رام» کرد؟
.
این یک اصل است که زنی، «هنر» رام کردن ِمردی را داشته باشد. ولی قدر مسلم باید یک پیش گزیده هم داشت و آن این که «یک مرد هیچ وقت توسط زنی، رام نمیشود، مگر دوستش داشته باشد».
.
در این متن، روی سخنم اصلن مردهایی که سر و گوششان میجنبد نیست. من همان معدود مردهای سر به راه و خانواده دوستی را مد نظر دارم که فکر کنم در دنیا، اگر سر جمعشان کنی، یک شهرک کوچک را هم نمیتوانند پرکنند. ولی خوب! خدا پدر ادعا را بیامرزد! کدام مردی را میشناسید که ادعای خانواده دوستی و عشق به زن و همسر نداشته باشد؟
.
یک مرد سه چیز اساسی و خیلی مهم توی زندهگیاش دارد که هیچ وقت به آنها اعتراف نمیکند. سه چیز دیگر هم دارد که همیشه ادعایاش را دارد و اصلن ندارد.
«***» و «تنوع طلبی» و «قدرت» سه چیزی ست که همهی مردها خودشان را از دوست داشتن آن، مبرا میدانند ولی ته دل همهشان این سه تا جایگاه را حفظ میکنند.
«خرید» و «فرمانبرداری» و «مردسالاری» را هم همیشه ادعا میکنند که دوست دارند، ولی ندارند. یا دوست ندارند یا اصلن در ذاتشان نیست.
خیال خانمهای محترم را راحت کنم که مرد جماعت چه بخواهد و چه نخواهد، زن ذلیل است. هر کسی هم خیلی ادعای مردسالاری و زن ستیزی و زن ذلیل نبودن را دارد، حتمن به یک دکتر روانشناس مراجعه کند، چون مشخصن در بخش مردانهاش دچار اشکالات اساسی و عمدهای شده.
برای رام کردن یک مرد سرکش، کافی ست که نه از او بخواهیم با ما به خرید بیایاد، نه به مهمانییی که دوست ندارد. و مهمتر از همه باید به او ثابت کرد که رییس کل قواست. همه چیز بر مبنای تصمیم اوست. خیلی راحت هم میتوانید عمل کنید. نود درسد مردها این طوریاند. اگر میخواهید به مسافرت بروید، به مرد بگویاید؛ «عزیزم!… من فکر میکنم کمی خسته شدهای!… نیاز به استراحت داری. پیشنهاد میکنم چند روزی را مرخصی بگیر و در خانه استراحت کن!»
این پیشنهاد خیلی زیرکانه است. چرا؟ چون شما با علم به این که دارید دستور غیرمستقیمی را صادر میکنید، این حرف را زدهاید. پس مرد هم برای این که ریاست خودش را ثابت کند و هم با شما سد در سد مخالفت نکرده باشد، با بخش مرخصی موافقت میکند. و بعد مرثیهای از سختی کار و مشقاتش برایتان خواهد گفت. ولی از آنجا که مرد است، باید با شما مخالفت کند و به نوعی شما را هم مدیون خودش نمایاد. پس با کمال افتخار و با نهایت سخاوت خواهد گفت: «بله. موافقم. ولی در خانه نمیمانیم. یک سفر کوچک میرویم شمال!»…
این طور شما به خواستهی خودتان رسیدهاید. هم ریاست مرد را به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر، پذیرفتهاید و هم حرف خودتان را به کرسی نشاندهاید.
این فقط یک مثال کوچک بود. بسیاری از موارد هست که در زندهگی با آن برخورد میکنید که پیرو همین قانوناند.
اصولن هر مرد و زنی [به اعتقاد من] در طول زندهگی خودشان در نزاعی مداوم و جدالی همیشهگیاند. این جدال میتواند جدالی عاشقانه باشد؛ چرا که هر نزاعی لزومن خصمانه و دشمنانه نیست.
در این نزاع عاشقانه، شما مدام با شریک زندهگیتان در حال اصطکاک فکری و بالانس کردن ِایدهها و عقایدتان هستید. هیچ دلیلی هم نیست که این اصطکاک، معنای دعوا به خودش بگیرد. بلکه نوعی اختلافِ نظر طبیعی ست که همیشه میان ِآدمها هست.
.
یک مرد، در سادهترین شکل ِرفتاری خودش، اگر سه چیزی که زیرزیرکی دوست دارد و هیچ وقت به آن اعتراف نمیکند را در زنی نبیند، رام ِآن زن نخواهد شد. همان سه اصل «***»، «تنوعطلبی» و «قدرت».
بحث *** فکر نکنم نیازی به توضیح داشته باشد. چیزی ست که بسیاری از زنان جامعهی ما، با آن مشکل اساسی دارند و بدتر از همه، دربارهاش حتا حرف هم نمیزنند. این را واگذار میکنم به نوشتههای آینده. ولی تنوعطلبی، دیگر خیلی روشن و واضح است.
نکتهی کنکوری
هر مردِ لحشور و به هم ریخته و شپشویی هم که باشد، دوست دارد زنی مرتب و منظم و شسته ـ رُفته را در کنارش ببیند.
به مادرهای خودمان دقت کنید. مگر چه اتفاقی بیافتد که در خانه لباس ِقشنگی بپوشند و آرایش کنند. دخترهای همین مادرها را هم نگاه کنید. اگر بخواهند بیرون بروند، چهارده ساعت رو به روی آینه به هفتاد و شش نقطهی دیده و ندیدهشان پودر و کرم و لوسیون میزنند، ولی وقتی در خانهی شوهر هستند یا دوست پسرشان بیشتر از دو ساعت کنارشان میماند، تبدیل به ننهی فولاد زره میشوند!
خدا نکند که این زنها آن روز، غذای خوبی را درست کرده باشند!… همین باعث میشود که میز ناهار خوری در کنار شمع و بشقاب و قاشق و چنگالهای درخشنده، شاهد یک کدبانوی ِژولیده ـ پولیده باشد که اشتها را از هر مردِ پرخوری میگیرد. چرا؟… چون غذای خوب درست کرده و به سر و وضعش نتوانسته برسد.
مرد، غذای دیر را در کنار همسری آراسته بخورد، بسیار برایاش لذت بخشتر است تا غذای ِبه وقت را در کنار مادر ِآسپیران قیاسآبادی.
ممکن است برای دیر شدن غذا غرغر کند و چندتایی هم سقلمه بارتان نمایاد، ولی وقتی ببیند که شما با چه عشق و علاقهای خودتان را برای نوازش روح و چشمش، آراستهاید، مسلم بدانید به بهترین وجهی از شما سپاسگزاری خواهد شد.
البته مردهای بیانصاف و شـُتـُرمآب هم کم نیستند. ولی هم چنان که گفتم، فرض بر این است که مرد و زن، یکدیگر را دوست دارند و قدرشناس و باوجداناند.
.
درست همین روحیهی تنوعطلبی مرد است که گاهی از او، خیانتکاری بدجنس درست میکند. اگر روشهای «رام کردن» را بلد باشید، همین خاصیت مردانه، تبدیل به موتور مولد انرژی و عشق میشود که زرت و زرت برایتان «یهیهو» عشق را ورمیقلمباند!!
در کنار دوتای اول، «قدرت» هم موضوعی مهم محسوب میشود. مردان نیاز مبرمی به قدرت دارند. سعی کنید که خودتان را طوری جلوه دهید که مرد باور داشته باشد نیازمند به او هستید.
مخصوصن زنهایی که اهل کار و ورزش هستند، مدام دم از «استقلال» میزنند. این سَمّ مهلکی برای رابطهی زناشویی و دوستی ست. چرا هی توی گوش طرفتان زمزمه میکنید که «مستقل» هستید؟
دستتان توی جیب خودتان است؟ خوب باشد!… مردها نیاز زیادی دارند که بدانند شما تحت حمایتشان هستید.
نکتهی کنکوری
بدترین کاری که میشود کرد، همین ابراز نابهجای استقلال است.
انشاءالله صدّام، قربان این دخترهای امروزی برود؛ که تا یک شغل ِفکسنی پیدا میکنند فکر میکنند شاخ غول را شکستهاند.
بابا جان! اگر ماهی ده میلیون تومان هم درآمد داری، به مردت باید اثبات کنی که نیازمند او هستی. چه اشکالی دارد؟ مگر مردها این کار را نمیکنند؟ مگر نمیبینید وقتی برایشان «عشوهی وَقوَقصاحبی» میآیاید و «نازهای اسطورهای» میکنید، چه طور دنبال شما میافتند و به قول مشهدیها، موسموس میکنند؟ خوب این هم مثل همان است دیگر!
.
زندهگی یعنی «هنر» و هنر نوع قشنگ شدهای از «سیاست» است.
تنها یک زن ِسیاستمدار است که میتواند به آسانی یک مردِ سرکش را رام کند. متاسفانه؛ متاسفانه؛ در ایجاد ارتباط، زنها همیشه فکر میکنند که مردها باید موتور باشند. در صورتی درست خلاف این قضیه است.
حتمن بارها شنیدهاید که دوستانتان به شما میگویاند: «اوا! خاکِ عالم! من بهش بگم دوستات دارم؟… وا! به حق چیزای ندیده و نشنیده!…سد سال ِ سیا!… اگه خودش دوس داره، بیاد جلو… تازهشم باید کلی نازمو بخره که بش جواب بدم!»…
به این دوستتان بفرمایاید که شما نه تنها از مردها چیزی نمیدانید که باید آرزوی داشتن ِیک مرد ایدهآل را با خودتان [بعد از 120 سال] به آرامگاه ابدیتان ببرید. چون
برخلاف همهی تصوراتِ ما، اتفاقن این زن است که باید در دوستی، پیشقدم شود.
دقیقن همین خاصیت ذاتی باعث میشود که مرد در ابراز علاقه با احتیاط بیشتری عمل کند. چون مرد به ابراز عشق از دریچهی «پشتیبانی کردن» مینگرد و زن از منظر «پشتیبانی شدن». همین است که مردها خیلی دست به عصا راه میروند و تا تقی به توقی میخورد، جا میزنند.
[برای هزارمین دفعه بگویام که استثناآت هم هست و این حکم، کلی نیست. باز خفت من را نچسبید که ما این طوری نیستم. نیستید؟… اشکالی ندارد. شما جزو آن استثناآت هستید. خوب شد؟].
.
چرا وقتی دوست دارید دوست پسرتان را ببوسید، تعلل میکنید؟ چرا وقتی دوست دارید به او ابراز عشق کنید، منتظر حرف او هستید؟ چرا وقتی مدتی از او خبر ندارید، منتظر میمانید تا خودش با شما تماس بگیرد؟
همهی اینها یعنی عدم آشنایی با روحیهی مردها. یعنی شما سرسوزنی از اخلاق و رفتار مردانه، آگاهی ندارید. پس بمانید تا گیستان هم مثل ردیف دندانهایتان، سفید شود. چون راه را اشتباه رفتهاید.
.
دقت به رفتارهای مرد و زن، در همهی دنیا، یکی از لذتبخشترین مباحث انسانشناختی ست. گرچه زن نیازمند است که بیشتر مورد توجه بگیرد، ولی مثل مرد، تشنهی قدرت نیست. زن به گونهای دیگر نیاز دارد که مورد توجه باشد و ما در این بحث، به آن نپرداختیم. من فقط مردها را مورد بررسی قرار دادم و خیلی ساده و بی آلایش از چیزهایی که به عنوان یک مرد، درک میکنم برایتان نوشتم.
خیلیها ممکن است با من موافق یا مخالف باشند. هیچ دلیلی نیست که حرفهای من صحیح یا غلط است. فقط این را میشود به جرأت گفت که اگر هر مردی، بی واهمه از برداشت دیگران، خودش را صاف و پوست و کنده در معرض ِدیدِ همسر و دوستش بگذارد، چیزی را پنهان نکند، دروغ نگویاد و آن «غرور ِقورباغهای»اش را کنار بگذارد، زن خیلی راحتتر میتواند راماش کند. چون؛
«مرد جماعت اصولن عاشق ِرام شدن است.»
همین است که میگویاند آقایان زن ذلیلاند!