دختری که از پیرمرد

[mr.fares]

دختری که از پیرمرد 80 ساله باردار بود

يه مرد 80 ساله ميره براي چكاپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:
هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر 20 ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه.
نظرت چيه دكتر؟!
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل! همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو مي گيره به طرف پلنگ و نشونه مي گيره و ….. بنگ!
پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!!!
پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتما يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقا منظور منم همين بود !!!

نتيجه اخلاقي : هيچوقت در مورد چيزي كه مطمئن نيستي نتيجه كار خودته ادعا نداشته نباش!

نظر

 

[ashnia]

خیلی باحال بود دمت گرم

 

[butterfly_سبز]

این دفعه تکراری نبود!!
تاپیک قفل نمیشه

 

[vleila]

جالب بید

 

[winsim]

این دفعه تکراری نبود!!
تاپیک قفل نمیشه

شما مسئول تکراری بودن تایپیکا هستین؟

 

[winsim]

عالی بود
ممنون

 

[Unknown_S]

باز هم عالی و بی نقص.
من کشته مرده این تاپیکاتم.

 

[SHRP]

یادم باشه جریان این پلنگ و چتر رو به خیلی ها گوشزد کنم!

 

[RIG]

یعنی چه جوری دختره حامل شده هوم؟ یعنی کاره کی میتونه باشه؟

 

[blue bee]

دستت خوش
تشکر نکردم چون این بار نگفته بودی!!

 

[mr.fares]

?

?

شما مسئول تکراری بودن تایپیکا هستین؟

دمت گرم

 

[mr.fares]

؟

؟

دستت خوش
تشکر نکردم چون این بار نگفته بودی!!

آخ يادم اومد تشكر يادتون نره

 

[fgni]

حالشو برديم دمت ...

 

[ریحانه النبی]

دختری که از پیرمرد 80 ساله باردار بود

يه مرد 80 ساله ميره براي چكاپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:
هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر 20 ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه.
نظرت چيه دكتر؟!
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل! همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو مي گيره به طرف پلنگ و نشونه مي گيره و ….. بنگ!
پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!!!
پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتما يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقا منظور منم همين بود !!!

نتيجه اخلاقي : هيچوقت در مورد چيزي كه مطمئن نيستي نتيجه كار خودته ادعا نداشته نباش!

نظر

نتیجه ی اخلاقی نکویی بود!!

 

[mr.fares]

؟

؟

نتیجه ی اخلاقی نکویی بود!!

چه می شه کرد

 

[rahele83]

جالب بودممنون

 

[djmehdi33]

پس دختره مشكوك ميزنه

 

[l0ve.s0ng]

مرسي.اين يكيم حرف نداشت.

 

[mr.fares]

من

من

مرسي.اين يكيم حرف نداشت.

من خودمم حرف ندارم

 

[l0ve.s0ng]

من خودمم حرف ندارم

چه اعتماد به نفسي!!!!!!!!

 

[Nayere]

خیلی باحال بود

 

[48055]

 

[atish pare]

بیچاره پیرمرده!!

خورد تو ذوقش!!!