همین الان چکار میکنید ؟!

[آیدا..]

شبکه 3، جمعه و شنبه و یکشنبه ساعت 10.5 شب به بعد.
امشب آخرین قسمت این دوره از مسابقه‌ش بود، 12 قسمت این دوره‌ش طول کشید.
مجریش هادی حجازی‌فره، گفت با دور دوم مسابقه برمیگردیم، حالا نمیدونم فردا شب منظورش بود یا چند وقت دیگه.

من اصلا ایران نمی‌بینم
چه عجب به برنامه دیدنی ساختن

 

[eterno]

من اصلا ایران نمی‌بینم
چه عجب به برنامه دیدنی ساختن

ما چون تازه دو روز قبل یعنی پنجشنبه ماهواره رو وصل کردیم،دیگه اجبارا این دو سه هفته تلویزیون ایران رو میدیدم، وگرنه منم خبردار نمیشدم، پنجشنبه غروب که وصل شد انگار چشمهام به روی دنیا باز شد
دیگه داشتم دیوونه میشدم از این حجم از بی برنامه بودن صدا و سیما

 

[Aghrab Khatoon]

در فضای مجازی میچرخم.

 

[yas87]

دراز کشیدم

 

[Aghrab Khatoon]

چای میخورم

 

[!austenite]

با آلرژیم دارم میجنگم

 

[ziba 22]

سرکارم
عسلویه
یه پروژه پایان نامه مال یه داتشحویی رو دارم بهش کمک میدم فعلا توش گیر کردم.
شبیه سازی واحد مرکاپتان زدایی لز LPG با نرم افزار اسپن هایسیس. امیدوارم یکی بیاد کمک کنه

مرکاپتان زدایی از LPG با چه فرایندی؟ مراکس؟

 

[eterno]

فصل جدید مسابقه 100 شروع شد، دارم نگاه میکنم

 

[naghmeirani]

باشگاه گردی می کنم با خواب فراوان

 

[yas87]

نماز خوندم ، دراز کشیدم

 

[eterno]

منتظرم پسرم کارهای قبل از خوابش رو انجام بده تا بریم بخوابیم

 

[eterno]

دارم آب‌نبات چوبی میخورم

 

[آیدا..]

اومدم تو اتاقم به کم خصوصی باشم

 

[naghmeirani]

گوشی دستمه و ب زودی می خوابم

 

[eterno]

کنار پسرم دراز کشیدم تا بخوابه.

 

[naghmeirani]

برنامه کامبیز رو می بینم

 

[eterno]

اومدم جلسه انجمن اولیا و مربیان مدرسه پسرم، یه جوری همه جدی نشستن که انگار جلسه هیئت دولته، خوف گرفته منو

 

[!austenite]

گوشیمو زدم شارژ خودمم دراز کشیدم کنارش

 

[eterno]

پسرم و شوهرم خوابن، منم خسته‌م، دراز کشیدم

 

[naghmeirani]

تی وی می بینم

 

[ترانه3]

سرکارم , دارم صبحانه میخورم گفتم یه سری هم به باشگاه بزنم

 

[naghmeirani]

دارم میرم بخوابم

 

[eterno]

توی اتاق پسرم هستم تا بخوابه، بعدازظهر 3ساعت خوابیدم وای الان باز دلم میخواد برم بخوابم

 

[naghmeirani]

چرت می زنم توی تختم

 

[eterno]

مدرسه‌ی پسرم هستم،دارم آش رو گرم میکنم تا نیم ساعت دیگه بچه‌ها بخورن.
کلی به آرش سفارش کردم یه وقت نگی مامانم آش رو خریده، میگه خوب خریدی دیگه
گفتم اصلا هیچی نگو، معلمت وقتی گفت مامانِ آرش، آش درست کرده، تو فقط بگو نوش جان، هیچی نمیخواد بگی دیگه. میگه تلاشم رو میکنم ولی اگه یه وقتی از دهنم در رفت و گفتم میام ازت معذرت خواهی میکنم

 

[plant_biology]

در حال خوردن یه هات چاکلت داغ

 

[naghmeirani]

کم کم آماده میشم برم بخوابم

داداشم اینا یه دقیقه اومدن پیش ما، برامون انار ساوه آوردن

 

[آیدا..]

اومدم خونه مامانم چایی میخوریم

 

[ALIREZA.F.1988]

داریم آماده میشیم بریم استخر پشت

 

[eterno]

داریم آماده میشیم بریم استخر پشت

توی این سرما؟
.
یه چیزی شکست با چسب چسبوندمش، نشستم با دستهام نگهش داشتم تا بچسبه