شرایط خیلی سختهبه اینکه تهرانیها چیکار میکنن با این وضعیت؟؟؟؟
فامیل های ما همه اومدن بابل و گرگان.به اینکه تهرانیها چیکار میکنن با این وضعیت؟؟؟؟
اگه تهران باشه که نمیشه بریندارم فکر میکنم که یهو مادرشوهرم زنگ نزنه که آماده بشین بریم خونهی دایی شوهرم
موهام خیسه و برق رفته نمیتونم سشوار بکشم![]()
نه خونه شون گرگانه ولی بیمارستانِ تهران بستری بود.اگه تهران باشه که نمیشه برین
به اینکه نکنه جنگ طول بکشه؟
ما هم به آشناها و فامیل که تهرانن زنگ زدیم و دعوتشون کردیم بیان خونمونفامیل های ما همه اومدن بابل و گرگان.
از تهران تا گرگان رو 21 ساعت توی راه بودن
.
دارم به زندایی شوهرم فکر میکنم که بندهی خدا دیروز توی تهران فوت شده و نمیدونند چطوری تا گرگان بیارنش برای تدفین![]()
زن دایی و دختردایی های شوهرم از دیروز اومدن خونهی مادرشوهرم، از طرفی یه زن دایی دیگهی شوهرم هم فوت شده و امشب همه اونجا بودیم، خداروشکر شانس باهاشون یار بود و بندهی خدا که توی تهران فوت کرده رو تونستن آمبولانس گیر بیارن و بیارنش گرگان.ما هم به آشناها و فامیل که تهرانن زنگ زدیم و دعوتشون کردیم بیان خونمون
پسرم به همکاراش زنگ زده همه رو دعوت کرده
عقرب خاتون کلا این چند روز ازش خبر نبود، نه؟بچه ها نغمه وعقرب خاتون تهرانین هیچ خبری ازشون نیست![]()
میتونی یه غذایی درست کنی ببری اونجا دور هم باشید .اگه مدت بیشتری موندگار شدن بعد دعوت کن .چون عزادارن یکم سخت شدهزن دایی و دختردایی های شوهرم از دیروز اومدن خونهی مادرشوهرم، از طرفی یه زن دایی دیگهی شوهرم هم فوت شده و امشب همه اونجا بودیم، خداروشکر شانس باهاشون یار بود و بندهی خدا که توی تهران فوت کرده رو تونستن آمبولانس گیر بیارن و بیارنش گرگان.
حالا من موندم این زن دایی و دختردایی های شوهرم رو دعوت کنم خونهمون یا نه، میترسم خانوادهی اون یکی داییش ناراحت بشن و فکر کنن توی این شرایطی که اونا دارن من دارم مهمون بازی میکنم، در صورتی که هدفم کمک به مادرشوهرمه.
به امید خدانغمه رو باهاش درارتباط بودم تادوروز پیش خیلی نگران بود
ولی عقرب خیلی وقته نیست خداکنه سلامت باشه
آره اتفاقا همین الان داشتم به همین فکر میکردم که یه شب بگم من غذا درست میکنم و میارم ولی میدونم مادرشوهرم قبول نمیکنه، نمیزاره من غذا از خونه ببرم.میتونی یه غذایی درست کنی ببری اونجا دور هم باشید .اگه مدت بیشتری موندگار شدن بعد دعوت کن .چون عزادارن یکم سخت شده
علت شو بهشون بگوآره اتفاقا همین الان داشتم به همین فکر میکردم که یه شب بگم من غذا درست میکنم و میارم ولی میدونم مادرشوهرم قبول نمیکنه، نمیزاره من غذا از خونه ببرم.
آره ببینم اوضاع چطور پیش میره، باید یه تمهیداتی بیاندیشمعلت شو بهشون بگو
اگه راضی نشد بعد مراسم شما دعوت کن
روحش شادآره ببینم اوضاع چطور پیش میره، باید یه تمهیداتی بیاندیشم
.
به اینکه فرداشب بعد از مراسم تدفین برای شام بریم خونهی مادرشوهرم یا نه.
فردا ساعت 4 تا 6.5 مراسم تدفین و بعدش هم سوم اون بنده خداست.
خیلی زن خوبی بود، واقعا ناراحت شدم، اصلا باورم نمیشه، سر دو هفته الکی الکی فوت شد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
:•:•:•: فکر کن همین الان زنگ در خونتون رو بزنن ... :•:•:•: | زنگ تفريح | 129 | |
![]() |
همین الان دلتون چی میخواد ؟ | زنگ تفريح | 1410 | |
![]() |
همین الان چکار میکنید ؟! | زنگ تفريح | 2268 | |
P | همین الان دلتون واسه کدوم دوست هم باشگاهی تنگ شده؟؟ | زنگ تفريح | 231 | |
![]() |
همین الان دوست داشتی کنار چه کسی بودی؟ | زنگ تفريح | 258 |