لطفی88
عضو جدید
یک روز اگر چنگ دلم ناله خوش داشتتو به نقصیر خود افتادی از در محروم
از که می نالی و فریاد چرا میداری
امروز به ناخن مخراشش که خموش است
یکروز اگر نغمه گر شادی من بود
امروز پر از لرزه خشم است و خروش است
یک روز اگر چنگ دلم ناله خوش داشتتو به نقصیر خود افتادی از در محروم
از که می نالی و فریاد چرا میداری
تا پیچ و تاب قد ترا دلنشین کنمیادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
تا پیچ و تاب قد ترا دلنشین کنم
دست از سر نیاز بهر سو گشوده ام
از هر زنی ، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی ، کرشمه رقصی ربوده ام
من به بیهوده شدم بسیار گوی
وز شما یک تن نشد اسرار جوی
یاد می ارم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر
خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان ..............
شرح عشق را من بگویم بر دوامولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
مستی عشق نیست در سر توتا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ...........
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |