آزادی مطلق

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی مریدان همراه شیخ به گردش رفتندی.

در راه کیوسک روزنامه فروشی ای بدیدندی و ایستادندی.
روزنامه ای نبودی جز کیهان و ایران و قدس!
شیخ فرمود:
چیزی می بینم که شما نمی بینندی!
مریدان پرسیدندی:
یا شیخ چه می بینی؟
فرمود:
آزادی مطلق...!
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
آورده اند روزی شیخ در جمعی برنشسته و مریدان دور وی حلقه زده بودندی؛

گفتند یا شیخ ما را پندی ده که راهنما باشد.
فرمود :
درانتخابات دو کس سعی بیهوده کردند و رنج بیهوده بردند:
یکی آنکه رای داد و نشد...
دیگری آنکه رای نداد و شد!
و مریدان نعره ها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!
 

spow

اخراجی موقت
دورگردون گردوروزی برمراد ما نگشت ایمان بیاوریم به اینجا ایران است!
نقطه بی نقطه.
 

*Essi*

اخراجی موقت
آزادی مطلق در ایران به معنای واقعی کلمه وجود دارد.
{مقام معظم رهبری-ولی امر مسلمین جهان-سرور کاینات و نایب بر حق آقا امام زمان از عرش کبریا (رضی الله عنه)}


آزادی در ایران نزدیک به صد در صد است. محمود احمدی نژاد (دامت برکاته)
 

error.ok4u

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر بد كه من كوپن ندارم , وگرنه زير امتياز لهت مي كردم .:lol:
خيلي قشنگ بود . دمت گرم . :gol:
ايرانه ديگه ...! كاريش نميشه كرد !
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیخ را گفتند :

اینان همینطور روزنامه ها را توقیف کردندی!
فرمود :
آزادی ِ مطلق است و هزار جور دردسر...!
و مریدان نعره ها کشیدندی!
و نیز آورده اند شیخ را گفتند : آزادی مطلق چیست؟

فرمود:
به ریش ما خندیدن...!
و مریدان گریستندی...!
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
آورده اند روزی شیخ در جمعی برنشسته و مریدان دور وی حلقه زده بودندی؛

گفتند یا شیخ ما را پندی ده که راهنما باشد.
فرمود :
درانتخابات دو کس سعی بیهوده کردند و رنج بیهوده بردند:
یکی آنکه رای داد و نشد...
دیگری آنکه رای نداد و شد!
و مریدان نعره ها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!

من همیشه عاشق این حرکت مریدام، خیلی جو میده به آدم.
 

seyed_01

عضو جدید
سلام
توی هیچ کشوری آزادی مطلق وجود نداره کشورهای هم که آزادی بالایی دارند هزینشو پرداختند من به شخصه با اینکه یه طرز فکر تو جامعه باشه مخالفم اما متاسفانه هر کی تو ایران به قدرت میرسه مجال به مخالفانش نمیده و سریع در سدد حذف کردنشون بر میاد و تا ما هزینه آزادیو نپردازیم برهمین منوال خواهد بود. یه بنده خدایی تعریف میکردتوی شهر هانوفر آلمان نماینده شهرشون داشت سخنرانی میکرد که یکی از حاضرین یه تخم مرغ گندیده پرت کرد به سمتش اون نماینده هم هیچ عکس العملی نشون نداد و تخم مرغو از روی کتش پاک کرد از دوست آلمانیش میپرسه چرا این کارو کرد میگه برای اینکه نماینده دروغ گفته و به وعده های انتخاباتیش عمل نکرده بعد دوباره میپرسه چقدر اینجا ازادیه طرف آلمانی هم میگه ما این آزادیو آسون بدست نیاوردیم تمام سنگ فرشای خیابونا از خون گذشتگان ما قرمز شده تا این آزادی بدست امده .حالا ما تو ایران هی داد و فریاد میکنیم که ای بابا آزادی نیست و هیچ کاری نمیکنیم و به محض اینکه به قدرت میرسیم سریع مخالفانمونو حذف میکنیم.
 

Orion neb

عضو جدید
روزی مریدان همراه شیخ به گردش رفتندی.

در راه کیوسک روزنامه فروشی ای بدیدندی و ایستادندی.
روزنامه ای نبودی جز کیهان و ایران و قدس!
شیخ فرمود:
چیزی می بینم که شما نمی بینندی!
مریدان پرسیدندی:
یا شیخ چه می بینی؟
فرمود:
آزادی مطلق...!

آورده اند روزی شیخ در جمعی برنشسته و مریدان دور وی حلقه زده بودندی؛

گفتند یا شیخ ما را پندی ده که راهنما باشد.
فرمود :
درانتخابات دو کس سعی بیهوده کردند و رنج بیهوده بردند:
یکی آنکه رای داد و نشد...
دیگری آنکه رای نداد و شد!
و مریدان نعره ها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!

شیخ را گفتند :

اینان همینطور روزنامه ها را توقیف کردندی!
فرمود :
آزادی ِ مطلق است و هزار جور دردسر...!
و مریدان نعره ها کشیدندی!
و نیز آورده اند شیخ را گفتند : آزادی مطلق چیست؟

فرمود:
به ریش ما خندیدن...!
و مریدان گریستندی...!
:D:D:D
شما احتمالا با ابو سعید ابوالخیر یا نوه ش نسبتی ندارین؟؟؟:D
 

rahele83

عضو جدید
روزی مریدان همراه شیخ به گردش رفتندی.

در راه کیوسک روزنامه فروشی ای بدیدندی و ایستادندی.
روزنامه ای نبودی جز کیهان و ایران و قدس!
شیخ فرمود:
چیزی می بینم که شما نمی بینندی!
مریدان پرسیدندی:
یا شیخ چه می بینی؟
فرمود:
آزادی مطلق...!
:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:بله 100%آزادی مطلقه
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما احتمالا با ابو سعید ابوالخیر یا نوه ش نسبتی ندارین؟؟؟:D

نمیدونم باید برم آزمایش DNA بدم.
ولی حالا که یادی از ایشون شد . یک تکه هایی از ایشان را تقدیم میکنم باشد که مقبول افتد.

کارم بیکی طرفه نگار افتادا وا فریادا ز عشق وا فریادا

خلقی بهزار دیده بر من بگریست دیروز که چشم تو بمن در نگریست

گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار

از شرم گنه فگنده‌ام سر در پیش دارم گنهان ز قطره باران بیش

من دل ندهم به کس برای دل تو وی لعل لبت گره گشای دل من

سنگی چوبی گزی خدنگی تیری این زاغوشان بسی پریدند بلند

وز شخص احد به ظاهر آمد احمد بی شک الفست احد، ازو جوی مدد

چون خاک شدی پاک شدی لاجرما چون نیست شدی هست ببودی صنما

و آنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست در هیچ وقت خدمت مردی نکرده‌ای
 

Similar threads

بالا