تو گفتی یکی آتشی شد درست که پیش نگهبان ایوان برستدر نمیگيرد نياز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنينان بخت برخوردار داشت
تورا من چشم در راهمتو گفتی یکی آتشی شد درست که پیش نگهبان ایوان برست
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت....یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
می خورکه عاشقی نه به کسب واختیار این موهبت رسیدزمیراث فطرتم
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون***زه دود دهانش جهان تیره گونتنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |