بحث پیرامون " آکواریوم من..."

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بخش‌هایی از تاپیک سیمین زارع رو می‌خوندم، و حرفش این بود، ما آموزش داده می‌شیم و در اصل تفاوتی بین دختر و پسر نیست

ادامه کتاب رو مطالعه می‌کردم، با خوندن هر بخشش خاطراتی به وضوح جلوی چشمام رد می‌شد، دیروز خواندم که وقتی بیمار هستیم، به پزشک مراجعه کنیم، ولی این بیمار چگونه بیماریست ؟
خاطراتی خوب و بد از چشمانم گذشت، خاطراتی که مرا تحت تاثیر خودش قرار داشت و "کودک مرا به قلاب انداخت"
بله، اکنون بود که باید به دلیل بسیاری از رفتارام پی می‌بردم، اکنون بود که باید خوب و بد رو از هم تشخیص بدم، بالغ - کودک - والد
کودکانی که از بدو تولد تربیت می‌شوند که چگونه باشند، این تربیت با زور، اصرار، عوامل محیطی و اجتماعی، جنسیت و غیره صورت می‌گیره، تربیتی که گاه باعث آلوده شدن بالغ و ثبت کودک‌ها و والد‌هایی نادرست می‌شه
چه پدر و مادرانی که برای تربیت دلخواه فرزندشون، اون رو تربیت دادند که آینده چطور باشند، همانگونه که خود می‌خواستند

و یک خاطره‌ی دیگر را به یاد آوردم
تغییر ....
به وضوح دیدین که وقتی در یک عامل از طبیعت تغییری روی بده، تمامی عوامل محیطی اطرافش سعی در مخالفت با اون تغییر دارن، حال یا این تغییر اونقدر قوی هستش که سعی می‌کنه دیگر عوامل محیطی رو هم به تغییر واداره یا اینکه دیگر عوامل محیطی مانع از تغییر اون عامل می‌شن
شده دنیای واقعی ما ... دنیایی که توش زندگی می‌کنیم
اگه بخوایم تعییری توی خودمون روی بدهیم - دقت کنین که تغییر رو به سمت پیشرفت تعریف می‌کنم اینجا - دیگران سعی در مخالفت با ما دارند، چون کارهامون، رفتارمون، مطابق با گذشته نیست، یا به دلخواه دیگران نیست - دیگرانی که نزدیکان ما هستند - حال چه تعداد از این نزدیکان از این تغییر خوشحال شده و یا کمک در این تغییر می‌کنند یا خود نیز با این تغییر، تغییر می‌کنند
و چه تعداد مانع می‌شوند با تمامی توانشون ... گاه دیدیم افرادی رو که طرد شدن ....

می‌دانم برای یک تغییر یک شرط مهم لازمه، عوامل محیطی شرایط تغییر رو بوجود بیاورند و یا اگر این عوامل مخالفت کردند، فرد آنقدر قوی باشد که بتواند به تنهایی تغییر کند

بزودی با مطالب تازه‌تری در خدمتم ....

:gol:
 

negin1313

عضو جدید
۴- قانون کمترین تلاش:
این قانون مبتنی بر این واقعیت است که هوشمندی طبیعت با سهولت بی تکاپو و با سبک دلی پذیرا عمل می کند. این اصل کمترین عمل و عدم مقاومت است. از این رو، این اصل هماهنگی و عشق است. هر گاه این درس را از طبیعت بیاموزیم به آسانی آرزوهایمان را برآورده می سازیم. اگر کار طبیعت را نظاره کنید، خواهید دید که کمترین تلاش را به کار می برد. علف نمی کوشد رشد کند، فقط رشد می کند. ماهی نمی کوشد شنا کند، فقط شنا می کند. پرنده ها نمی کوشند پرواز کنند، فقط پرواز می کنند. این طبیعت فکری آنهاست و این طبیعت انسان است که رویاهایش را به آسانی و بی تلاش به صورت اجسام متجلی سازد.

در حکمت کهن هند، این اصل را به صورت اصل اقتصاد تلا ش یا «کمتر عمل کن و بیشتر به انجام برسان» شناخته اند. سرانجام به جایی می رسید که هیچ نمی کنید و همه چیز را به انجام می رسانید.
این بدان معناست که فقط آرمانی کمرنگ وجود دارد و آنگاه تجلی آرمان بدون تلاش صورت می گیرد. آنچه که معمولا «معجزه» خوانده می شود عملا نمایانگر قانون کمترین تلاش است. کمترین تلاش زمانی روی می دهد که انگیزه اعمالتان عشق باشد، زیرا آنچه که موجب انسجام طبیعت می شود نیروی عشق است. وقتی جویای قدرت هستید و می خواهید اختیار سایر مردم را به دست بگیرید، نیرو را به هدر می دهید. وقتی محض خاطر «من» پول یا قدرت می جویید، به جای کامجویی از شادمانی همین لحظه، نیرویتان را صرف دوری از پی توهم شادمانی می کنید. وقتی پول را فقط برای منافع شخصی می جویید، حرکت نیرویی را که باید به سوی شما جریان یابد بند می آورید و در بیان هوشمندی طبیعت مداخله می کنید. اما هرگاه انگیزه اعمالتان عشق باشد، نیرو به هدر نمی رود. هرگاه انگیزه اعمالتان عشق باشد، نیرویتان چندین برابر گردآوری می شود و نیروی مازادی که گرد می آورید و از آن محظوظ می شوید می تواند در راه آفرینش هر چه بخواهید مصرف شود.

کاربرد قانون کمترین تلاش

۱) پذیرش را تمرین خواهم کرد. امروز افراد واوضاع وشرایط و موقعیتها و رویدادها را همان گونه که پیش می آیند خواهم پذیرفت.خواهم دانست که این لحظه همان گونه است که باید باشد،زیرا کل کائنات همان گونه است که باید باشد.با عدم ستیز بر ضد این لحظه،بر ضد کل کائنات به ستیز بر نخواهم خاست.پذیرشم کامل وتمام عیار است.امور را همان گونه که در این لحظه هستند می پذیرم،نه آن گونه که آرزو می کردم باشند.

۲) با پذیرش امور به همان گونه که هستند ،مسؤلیت وضعیت خود وهمه رویدادهایی را که به صورت مشکلات می بینم به عهده می گیرم.می دانم که مسؤلیت یعنی ملامت نکردن هیچ کس یا هیچ چیز برای وضعیتی که دارم (از جمله خودم).این را نیز می دانم که هر مشکلی مجالی است در جامه مبدل،واین هوشیاری در برابر مجالها به من اجازه می دهند تا این لحظه را به موهبتی عظیمتر متحول کنم.

۳) امروز آگاهیم درعدم تدافع استقرار خواهد یافت.نیاز به دفاع از نقطه نظرم را رها خواهم کرد. نیازی احساس نخواهم کرد تا دیگران را مجاب یا ترغیب کنم که نقطه نظرم را بپذیرند.در برابر همه نقطه نظرها گشوده خواهم ماند ،و سرسختانه به یکی از آنها نخواهم چسبید.
 

negin1313

عضو جدید
۵- قانون قصد و آرزو:

این قانون مبتنی بر این واقعیت است که در هر نقطه طبیعت، انرژی و اطلاعات وجود دارد. درواقع، در سطح حیطه کوآنتوم هیچ چیز جز اطلاعات و انرژی وجود ندارد. حیطه کوآنتومی فقط نامی دیگر برای حیطه آگاهی مطلق یا توانایی مطلق است و از طریق قصد و آرزو می توان بر این حیطه کوآنتومی اثر نهاد.
در سطح مادی، هم شما و هم درخت از عناصر تبدیل شده یکسانی ساخته شده اید، بیشتر از کربن و هیدروژن و اکسیژن و نیتروژن. در واقع، شما و درخت به طور مداوم کربن و اکسیژن خود را با یکدیگر مبادله می کنید.. تفاوت راستین میان شما دو تن، در انرژی و اطلاعات شماست.
انسان سلسله اعصابی دارد که می تواند از محتوای انرژی و اطلاعاتی آن حیطه کانونی که موجب استعلای جسم فیزیکی می شود آگاه شود. آنچه در مورد سلسله اعصاب انسان در خور توجه است این است که می تواند از طریق قصد آگاهانه به قدرت نظام دهنده نامحدود فرمان دهد. قصد در نوع انسان به یک شبکه خشک و سرسخت انرژی و اطلاعات، بسته و محدود نیست.. به عبارت دیگر، مادامی که از سایر قوانین طبیعت تخلف نورزید، عملا از طریق قصدتان می توانید به قوانین طبیعت فرمان دهید تا رویاها و آرزوهایتان را برآورد. قصد زمینه کار را برای جریان بی تکاپو و خودانگیخته و بی اصطکاک حیطه توانایی مطلق که جویای تجلی از نامتجلی است آماده می کند. تنها هشدار این است که قصدتان را برای خیر و صلاح بشریت به کار ببرید و این امر هنگامی که با هفت قانون معنوی موفقیت همنوا باشید، خود به خود رخ می دهد.


کاربرد قانون قصد و آرزو

۱) فهرستی از آرزوهایم تهیه خواهم کرد.این فهرست را به هر کجا که بروم خواهم برد.پیش از سکوت ومراقبه ام به این فهرست نگاه خواهم کرد.پیش از خواب شبانه ام به فهرستم خواهم نگریست.صبح به محض بیدار شدن از خواب به آن نگاه خواهم کرد.

۲) فهرست آرزوهایم را رها خواهم کرد و به زهدان آفرینش خواهم سپرد.یقین دارم هنگامی که چنین به نظر می رسد که امور به راه خود نمی روند،دلیلی دارد ومشیت کیهانی برایم طرحهایی بسیار عظیمتر از آنچه تصور می کردم در نظر دارد.

۳) به هنگام همه اعمالم به خاطر خود خواهم آورد تا هوشیاری از لحظه حال را تمرین کنم.اجازه نخواهم داد موانع،کیفیت توجهم در لحظه حال را از بین ببرند و متلاشی کنند.اکنون را همان گونه که هست خواهم پذیرفت،واز طریق ژرفترین وارجمندترین قصدها وآرزوهایم آینده را متجلی خواهم ساخت.
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنونم نگینی
خیلی قشنگ بودن مطالبت
مطالبی که همیشه با خودم تکرارشون می‌کردم و با کاری که کردی و اونا رو رسا و مکتوب اینجا نوشتی، نکته برداری کردم و ازش بهره می‌برم :gol:

دسته گلت درد نکنه
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
۴- قانون کمترین تلاش:
این قانون مبتنی بر این واقعیت است که هوشمندی طبیعت با سهولت بی تکاپو و با سبک دلی پذیرا عمل می کند. این اصل کمترین عمل و عدم مقاومت است. از این رو، این اصل هماهنگی و عشق است.
کمترین تلاش زمانی روی می دهد که انگیزه اعمالتان عشق باشد، زیرا آنچه که موجب انسجام طبیعت می شود نیروی عشق است. وقتی جویای قدرت هستید و می خواهید اختیار سایر مردم را به دست بگیرید، نیرو را به هدر می دهید. وقتی محض خاطر «من» پول یا قدرت می جویید، به جای کامجویی از شادمانی همین لحظه، نیرویتان را صرف دوری از پی توهم شادمانی می کنید. وقتی پول را فقط برای منافع شخصی می جویید، حرکت نیرویی را که باید به سوی شما جریان یابد بند می آورید و در بیان هوشمندی طبیعت مداخله می کنید. اما هرگاه انگیزه اعمالتان عشق باشد، نیرو به هدر نمی رود. هرگاه انگیزه اعمالتان عشق باشد، نیرویتان چندین برابر گردآوری می شود و نیروی مازادی که گرد می آورید و از آن محظوظ می شوید می تواند در راه آفرینش هر چه بخواهید مصرف شود.

کاربرد قانون کمترین تلاش


قانون جالبی بود و البته تفکر انگیز
به نظر من درک درست و عمل به ان به فرم صحیح کار مشکلیه.
یک جورایی رو لبه تیغ حرکت کردنه.
مرز خیلی باریکی است بین این قانون و تسلیم محض شدن، بی تحرکی، نمیدونم چه کلمه ای استفاده کنم شاید بی عاری، بهونه ای برای از دست از کار و تلاش کشیدن.....
با کمی غفلت به راحتی میشه به طرف دیگه تیغ رفت و متوجه نشد!!!!


نمیدونم
باید بیشتر روش فکر کنم......

ولی یک قسمتش رو خیلی دوست داشتم و باهاش موافقم و اون انگیزه عشق برای انجام کار هاست.:gol:


 

negin1313

عضو جدید
۶- قانون عدم دلبستگی:

قانون عدم دلبستگی می گوید که برای حصول هر چیز درعالم مادی، باید از دلبستگی خود به آن دست بکشید. این بدان معنا نیست که از قصد آفرینش آرزوهایتان دست می کشید. از قصد و آرزویتان دست نمی کشید. از دلبستگی به ثمره آن دست می کشید. این عمل بسیار قدرتمند است. لحظه ای که دلبستگی به ثمره را رها می کنید، صاحب آنی خواهید شد که آرزومندید. هر آنچه که خواهانید می تواند از طریق عدم دلبستگی به دست آید، زیرا عدم دلبستگی مبتنی بر اعتقاد بی تردید به قدرت ضمیر راستین خودتان است.

قانون عدم دلبستگی، کل فرآیند تکامل را سرعت می بخشد. هرگاه این قانون را دریابید، احساس نخواهید کرد که ناچارید راه حل ها را تحمیل کنید. وقتی راه حل ها را به مشکلات تحمیل می کنید، فقط مشکلات تازه ایجاد خواهید کرد. اما وقتی توجهتان را به عدم یقین معطوف می کنید، امیدوارانه منتظر می شوید تا از میان اغتشاش و آشفتگی، راه حل شکوفا نشود، آنگاه آنچه شکوفا می شود چیزی بی همتا و هیجان انگیز خواهد بود.

کاربرد قانون عدم دلبستگی

۱) عهد می بندم که امروزعدم دلبستگی را به کار بندم.به خودم واطرافیانم این آزادی را خواهم داد که همان گونه که هستند باشند.عقیده ام را درهیچ موردی به دیگران تحمیل نخواهم کرد.راه حلها را بر مشکلات تحمیل نخواهم کرد،تا از این طریق مشکلات تازه ایجاد کنم.با عدم دلبستگی در همه امور مشارکت خواهم جست.

۲) امروزعدم یقین را به صورت بخشی بنیادی از زندگیم به کارخواهم گرفت.به دلیل اشتیاقم برای پذیرش عدم یقین،راه حلها خود به خود از دل مشکل،از دل آشفتگی و بی نظمی و اغتشاش،برمی خیزند و پایدار می شوند.هرچه امور نامطمئن تر به نظر برسند،احساس امنیت بیشتری خواهم کرد زیراعدم یقین ،راه من به سوی آزادی است.از طریق حکمت عدم یقین،امنیت خود راخواهم یافت.
 

negin1313

عضو جدید
قانون جالبی بود و البته تفکر انگیز
به نظر من درک درست و عمل به ان به فرم صحیح کار مشکلیه.
یک جورایی رو لبه تیغ حرکت کردنه.
مرز خیلی باریکی است بین این قانون و تسلیم محض شدن، بی تحرکی، نمیدونم چه کلمه ای استفاده کنم شاید بی عاری، بهونه ای برای از دست از کار و تلاش کشیدن.....
با کمی غفلت به راحتی میشه به طرف دیگه تیغ رفت و متوجه نشد!!!!


نمیدونم
باید بیشتر روش فکر کنم......

ولی یک قسمتش رو خیلی دوست داشتم و باهاش موافقم و اون انگیزه عشق برای انجام کار هاست.:gol:



من به این قسمتش واقعا رسیدم




کاربرد قانون کمترین تلاش

۱) پذیرش را تمرین خواهم کرد. امروز افراد واوضاع وشرایط و موقعیتها و رویدادها را همان گونه که پیش می آیند خواهم پذیرفت.خواهم دانست که این لحظه همان گونه است که باید باشد،زیرا کل کائنات همان گونه است که باید باشد.با عدم ستیز بر ضد این لحظه،بر ضد کل کائنات به ستیز بر نخواهم خاست.پذیرشم کامل وتمام عیار است.امور را همان گونه که در این لحظه هستند می پذیرم،نه آن گونه که آرزو می کردم باشند.






کاری بود که واسم مهم بود و تو اون زمان بهم گفتن پارتی میخواد خواستم ناراحت بشم اما یادم اومد همه چیز رو باید بپذیرم و جالب اینجاست امروز بدون منت کسی کارم انجام شد
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کلام انسان ، عصای معجزه گر او است
عیسی مسیح بر نفوذ کلام خیلی تاکید داشت و همواره می گفت:
از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنانتان بر شما حکم خواهد شد...
زندگی و مرگ ، در قدرت کلام است...
آدمی می تواند با نفوذ کلام خود ، وضعیتی ناخوشایند را از میان بردارد.
یعنی همگی ما می توانیم
به جای اندوه ، شادمانی
به جای بیماری ، سلامتی
و به جای تنگدستی ، فراوانی را به وجود بیاوریم...
زیرا نفوذ کلام انسان ، نیرویی است آفریننده.
پس باید همواره واژه هایی را برگزید و به زبان آورد که آفریننده اتفاقات مثبت باشد ، مانند

فقدان یا تنگنا حقیقت ندارد...!
آدمی می تواند با نفوذ کلام خود
صحرا و بیابان را سرسبز و چون گل سرخ شکوفا نماید
اما برای استفاده از این عصای معجزه گر ( نفوذ کلام ) ابتدا باید به مقام تسلط دست یافت.
اگر آدمی هنگامی که اوضاع بر وفق مرادش نیست و حتی بر ضد او می نماید ،
آرامش و وقارش را حفظ کند ، سلامتی خود را از دست ندهد
و سرشار از شادمانی و خرسندی باشد ،
به مقام تسلط دست پیدا کرده
و در آن هنگام است که خواهد توانست
کنترل هر اوضاع و شرایطی را در کف اختیار بگیرد
آنگاه است که کلام او ، به عصای معجزه گر او تبدیل شده و می تواند با یک تکان عصای خود
شکست ظاهری را به پیروزی تبدیل کند.
حکایتی در این رابطه است که می گوید
شخصی شب را در ساحل خوابیده بود.
صبح که از خواب بیدار شد ، صدای نواختن شیپورهای احتیاط را شنید
مهی غلیظ سطح اقیانوس را پوشانده بود
و کوچکترین نشانه ای از روشن شدن هوا به چشم نمی خورد.
دیدن این صحنه برای آن شخص زیاد خوشایند نبود ، پس بی درنگ این جملات را بر زبان آورد:
در ذهن الهی مه نیست ،
بادا که این مه بر خیزد ،
من برای آفتاب سپاس می گزارم...
و چندی نگذشت که آفتاب نمایان شد...
خداوند بزرگ به انسان این امکان را داده که با قدرت کلام خود
بر همه عناصر و موجودات عالم مسلط باشد.
هر انسانی قادر است که مه زندگیش را از بین ببرد
خواه این مه ، مه تنگدستی ، خواه مه عشق و محبت و خواه شادمانی و سلامتی باشد.
برای استفاده از نفوذ کلام می توانید بسته به شرایطی که در آن قرار دارید
جمله ای مثبت بسازید و آن را با صدای بلند ، چند ده بار و حتی چند صد بار بر زبان بیاورید.
شاید در اوایل ، این حرکت به نظرتان بیهوده جلوه نماید ،
ولی مطمئن باشید که در طول زمان به یکی از اثر گذار ترین حرکات زندگیتان تبدیل خواهد شد.
فقط صبور باشید
و آنقدر کلامتان را تکرار کنید تا راه به رویتان باز شود.
 

negin1313

عضو جدید
۷- قانون «دارما» یا غایت حیات:

«دارما» به زبان سانسکریت یعنی «غایت حیات». طبق این قانون صاحب استعدادی بی همتایید و به شیوه ای بی همتا آن را بیان و عیان می کنید. کاری هست که بهتر از هر کس دیگر در این جهان می توانید آن را به انجام برسانید و برای هر استعداد بی همتا و شیوه بیان بی همتای آن استعداد نیز نیازهای بی همتا وجود دارند. وقتی این نیازها با بیان خلاق استعدادتان مطابقت کنند، جرقه ای است که فراوانی می آفریند. قانون دارما سه جزء دارد:
نخستین جزء می گوید که هر یک از ما اینجاییم تا ضمیر راستین خویش را کشف کنیم و دریابیم که ضمیر راستین ما معنوی است و اساسا موجوداتی معنوی هستیم.
جزء دوم، نمایان ساختن استعدادهای یکتای ماست قانون دارما می گوید که هر انسان دارای استعدادی بی همتاست.

جزء سوم، خدمت به بشریت است. خدمت به همنوعان و پرسیدن این سوال از خود که «چگونه می توانم کمک کنم؟» وقتی توانایی بیان استعداد یکتای خود را با خدمت به بشریت می آمیزید، آنگاه قانون دارما را به طور کامل به اجرا در می آورید و همراه با تجربه معنوی خویش، امکان پذیر نیست که به فراوانی نامحدود دست نیابید، زیرا راه راستین دستیابی به فراوانی همین است.

کاربرد قانون «دارما» یا غایت حیات

۱) امروز با مهر ومحبت خدایی را که در ژرفای روحم نهفته است خواهم پروراند.به جان درونم که هم به جسم و هم به ذهنم روح می بخشد توجه خواهم کرد.خود را به روی سکون ژرف قلبم بیدار خواهم کرد.آگاهی بی زمان وهستی جاودانه میان وجود محدود به زمان را با خود همراه خواهم داشت.

۲) از استعدادهای یکتای خود فهرستی تهیه خواهم کرد.آنگاه همه آنچه را که دوست دارم انجام خواهم داد وبه هنگام بیان وکاربرد استعدادهای بی همتایم در راه خدمت به بشریت،"گذشت زمان را از یاد خواهم برد و در زندگی خودم ودیگران فراوانی به وجود خواهم آورد. "

۳) هر روز از خود خواهم پرسید:«چگونه می توانم خدمت کنم؟ چگونه می توانم کمک کنم ؟ پاسخ به این سؤالها به من اجازه خواهد داد تا با عشق به همنوعانم خدمت کنم.»
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بچه‌ها
خوبین ؟

متاسفانه در حال حاضر نتونستم نوشته‌های جدید رو بخونم ( شش پست اخیر رو )
می‌دونم اخیرن کمی کم کاری کردم، ولی سعی می‌کنم بزودی فعالیتم رو از سر بگیرم

از همتون عذر می‌خوام :gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بچه‌ها، خوبین ؟
نوشته‌های نگین رو خوندم و همینطور مطلب حامد رو
در بخش " آکواریوم من " از "رفتار متقابل" حرف زدم و نوشته‌ی حامد من رو به اون بخش سوق داد، قدرت کلام، رفتار متقابل
الان باید برم، ولی در اون تاپیک متنی گذاشتم که باید بیام و در مورد تک تکشون نظر خودم رو بگم و دوست دارم نظر شما رو هم در مورد اون پست بدونم
ممنون می‌شم بچه ها :gol:
 

هادی83

عضو جدید
نویسنده راز یه مرد خارجیه اما بیشترین فروش این کتاب در ایران بوده
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نویسنده راز یه مرد خارجیه اما بیشترین فروش این کتاب در ایران بوده

سلام
مرسی از حضورتون در این تاپیک
خودم به علت کارایی که دارم چند وقتیه درگیر شدم و کمتر می‌تونم به باشگاه سر بزنم ....

1- نمی‌دونم شما چطور می‌دونید که بیشترین فروش این کتاب توی ایران بوده
2- ذهنیت ما ایرانیا با ذهنیت افرادی که توی اروپا و امریکا زندگی می‌کنن خیلی فرق داره
 

Similar threads

بالا