هر روز يك آيه ي ارزشمند از قرآن

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره واقعه.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.

پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى (۷۴)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾

نه [چنين است كه مى‏پنداريد] سوگند به جايگاه‏هاى [ويژه و فواصل معين] ستارگان (۷۵)
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿۷۵﴾

اگر بدانيد آن سوگندى سخت بزرگ است (۷۶)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﴿۷۶﴾
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره ۲۹: العنكبوت - جزء ۲۰​

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿۴۵﴾

آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى‏دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است و خدا مى‏داند چه مى‏كنيد (۴۵)


تفسیر نمونه :
نماز باز دارنده از زشتيها و بديها
بعد از پايان بخشهاى مختلفى از سرگذشت اقوام پيشين و پيامبران بزرگ و برخورد نامطلوب آنها با اين رهبران الهى ، و پايان غم انگيز زندگى آنها، روى سخن را - براى دلدارى و تسلى خاطر و تقويت روحيه و ارائه خط مشى كلى و جامع - به پيامبر كرده دو دستور به او مى دهد:
نخست مى گويد ((آنچه را از كتاب آسمانى (قرآن ) به تو وحى شده تلاوت كن )) (اتل ما اوحى اليك من الكتاب ).اين آيات را بخوان كه هر چه مى خواهى در آن است : علم و حكمت ، نصيحت و اندرز، معيار شناخت حق و باطل ، وسيله نورانيت قلب و جان ، و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت .
بخوان و در زندگيت به كار بند، بخوان و از آن الهام بگير، بخوان و قلبت
را به نور تلاوتش روشن كن .
بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است ، مى گويد: ((و نماز را بر پا دار)) (و اقم الصلوة ). سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى گويد: ((زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد)) (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر).
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثر بازدارندگى از فحشاء و منكر است .
انسانى كه به نماز مى ايستد، تكبير مى گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شمرد، به ياد نعمتهاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گويد، او را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد، به ياد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى كند، از او يارى مى جويد صراط مستقيم از او مى طلبد، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد (مضمون سوره حمد).
بدون شك در قلب و روح چنين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود.
براى خدا ((ركوع )) مى كند، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهيها و خود برتربينيها را فراموش مى كند.
شهادت به يگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد.
بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى برمى دارد كه در زمرهبندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام ).
همه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.
اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مى گردد، هنگامى كه صبح از خواب برمى خيزد در ياد او غرق مى شود.
در وسط روز هنگامى كه غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تكبير مؤ ذن را مى شنود، برنامه خود را قطع كرده ، به درگاه او مى شتابد، و حتى در پايان روز و آغاز شب پيش از آنكه به بستر استراحت رود با او راز و نياز مى كند و دل را مركز انوار او مى سازد.
از اين گذشته به هنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تاءثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.
منتها هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هر چند آلوده گناه باشد، البته اين گونه نماز تاءثيرش كم است ، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
روشنتر بگوئيم : نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است .
از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود سرگردانى جمعى از مفسران در تفسير اين آيه و انتخاب تفسيرهاى نامناسب بى جهت است ، شايد آنها به همين دليل كه ديده اند بعضى نماز مى خوانند و مرتكب گناه مى شوند و آيه را در معنى مطلقش بدون سلسله مراتب ديده اند گرفتار شك و ترديد شده اند، و راه هاى ديگرى را درتفسير آيه برگزيده اند.
از جمله بعضى گفته اند: نماز انسان را از فحشاء و منكر باز مى دارد مادام كه مشغول نماز است !!
چه حرف عجيبى ؟ اين مزيتى براى نماز نيست ، بسيارى از اعمال چنين است .
بعضى ديگر گفته اند اعمال و اذكار نماز به منزله جمله هائى است كه هر يك انسان را از فحشاء و منكر نهى مى كند، مثلا تكبير و تسبيح و تهليل هر كدام به انسان مى گويد گناه مكن ، حال انسان گوش به اين نهى مى دهد يا نه ؟ مطلب ديگرى است .
اما آنها كه آيه فوق را چنين تفسير كرده اند از اين حقيقت غافل شده اند كه نهى در اينجا فقط ((نهى تشريعى )) نيست ، بلكه ((نهى تكوينى )) است ، ظاهر آيه اين است كه نماز اثر بازدارنده دارد و تفسير اصلى همان است كه در بالا گفتيم ، البته مانعى دارد كه بگوئيم نماز هم نهى تكوينى از فحشاء و منكر مى كند و هم نهى تشريعى .
به چند حديث توجه كنيد:
1 - در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين مى خوانيم كه فرمود: من لم تنه ه صلاته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا: ((كسى كه نمازش او را از فحشاء و منكر باز ندارد هيچ بهره اى از نماز جز دورى از خدا حاصل نكرده است ))!.
2 - در حديث ديگرى از همان حضرت چنين آمده : لا صلوة لمن لم يطع الصلوة ، و طاعة الصلوة ان ينتهى عن الفحشاء و المنكر: ((كسى كه اطاعت فرمان نماز نكند نمازش نماز نيست ، و اطاعت نماز آن است كه نهى آن را از فحشاء و منكر به كار بندد)).

3 - و در حديث سومى از همان بزرگوار چنين مى خوانيم : كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ادا مى كرد اما با اين حال آلوده گناهان زشتى بود اين ماجرا را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عرضه داشتند فرمود: ان صلاته تنهاه يوما: ((سرانجام نمازش روزى او را از اين اعمال پاك مى كند)).
4 - اين اثر نماز بقدرى اهميت دارد كه در بعضى از روايات اسلامى به عنوان معيار سنجش نماز مقبول و غير مقبول از آن ياد شده ، چنانكه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل ؟ فلينظر: هل منعت صلوته عن الفحشاء و المنكر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه !: ((كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يا نه ؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتيها و منكرات باز داشته يا نه ؟ به همان مقدار كه بازداشته نمازش قبول است ))!.
در دنباله آيه اضافه مى فرمايد ((ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است )) (و لذكر الله اكبر).
ظاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشاء و منكر نيز مهمتر است آنست كه انسان را به ياد خدا مى اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است ، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين ((ذكر الله )) مى باشد، در واقع برترى آن به خاطر آنست كه علت و ريشه محسوب مى شود.
اصولا ياد خدا، مايه حيات قلوب و آرامش دلها است ، و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد: الا بذكر الله تطمئن القلوب : ((آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلها است )) (سوره رعد آيه 28).
اصولا روح همه عبادات - چه نماز و چه غير آن - ذكر خدا است ، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقيبات نماز، همه و همه در واقع ، ياد خدا را در دل انسان زنده مى كند.
قابل توجه اينكه در آيه 14 سوره طه اشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گويد: اقم الصلوة لذكرى : ((نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى )).
ولى مفسران بزرگ براى جمله بالا تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه در بعضى از روايات اسلامى نيز اشاراتى به آن تفسيرها شده ، از جمله اينكه : منظور از جمله فوق اين است كه ((ياد خدا از شما به وسيله رحمت )) برتر از ((ياد شما از او بوسيله طاعت )) است .
ديگر اينكه ذكر خدا از نماز برتر و بالاتر است چرا كه روح هر عبادتى ذكر خدا است .
اين تفسيرها كه بعضا در روايات اسلامى نيز آمده ، ممكن است اشاره به بطون آيه بوده باشد، و گرنه ظاهر آن با معنى اول هماهنگتر است ، زيرا در اكثر مواردى كه ذكر الله به كار رفته ، منظور ياد كردن مردم از خدا است ، و آيه فوق نيز همين معنى را تداعى مى كند، ولى البته ياد كردن خدا از بندگان مى تواند به عنوان يك نتيجه مستقيم براى ياد بندگان از خدا بوده باشد، و به اين ترتيب تضاد ميان دو معنى برطرف مى شود.
در حديثى از ((معاذ بن جبل )) چنين آمده است : ((هيچ يك از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى برتر از ذكر الله نيست ، از او پرسيدند حتى جهاد در راه خدا؟ گفت : آرى زيرا خداوند مى فرمايد: و لذكر الله اكبر)).
ظاهر اين است كه معاذ بن جبل اين سخن را از كلام پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) استفاده كرده زيرا خود او نقل مى كند كه از پيامبر خدا پرسيدم : كدام عمل از همه اعمال برتر است فرمود: ان تموت و لسانك رطب من ذكر الله عز و جل : ((اينكه به هنگام مردن زبان تو به ذكر خداوند بزرگ مشغول باشد)).
و از آنجا كه نيات انسانها و ميزان حضور قلب آنها در نماز و سائر عبادات بسيار متفاوت است در پايان آيه مى فرمايد: ((و خدا مى داند چه كارهائى را انجام مى دهيد)) (و الله يعلم ما تصنعون ).
چه اعمالى را كه در پنهان انجام مى دهيد يا آشكار، چه نياتى را كه در دل داريد، و چه سخنانى كه بر زبان جارى مى كنيد.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه تفسیر نمونه :

نكته :
تاثير نماز در تربيت فرد و جامعه
گر چه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد، ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد:
1 - روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است ، همان ((ذكر اللّه )) است كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است .
البته ذكرى كه مقدمه فكر، و فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه در تفسير جمله و لذكر الله اكبر فرمود: ذكر الله عند ما احل و حرم ((ياد خدا كردن به هنگام انجام حلال و حرام )) (يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد).

2 - نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند، لذا در حديثى مى خوانيم : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ياران خود سؤ ال كرد: لو كان على باب دار احدكم نهر و اغتسل فى كل يوم منه خمس مرات اكان يبقى فى جسده من الدرن شى ء؟ قلت لا، قال : فان مثل الصلوة كمثل النهر الجارى كلما صلى كفرت ما بينهما من الذنوب : ((اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند؟)).
در پاسخ عرض كردند: نه ، فرمود: ((نماز درست همانند اين آب جارى است ، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود)).
و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، با مرهم نماز التيام مى يابد و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.
3 - نماز سدى در برابر گناهان آينده است ، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، و نهال تقوى را در دل پرورش مى دهد، و مى دانيم ايمان و تقوى نيرومندترين سد در برابر گناه است ، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است ، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم : افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند: غم مخوريد، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد.
4 - نماز، غفلت زدا است ، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ
زود گذر كردند، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف ، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتبا به انسان اخطار مى كند، هشدار مى دهد، هدف آفرينش او را خاطر نشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد.
5 - نماز خود بينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت .
پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند، تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد.
به همين دليل على (عليه السلام ) در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان ، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند مى فرمايد: فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلوة تنزيها عن الكبر...: ((خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر)).
6 - نماز وسيله پرورش ، فضائل اخلاق و تكامل معنوى انسان است ، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مى برد، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند، و با فرشتگان همصدا و همراز مى سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو برمى خيزد.
تكرار اين عمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصا با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد.
لذا در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود: الصلوة قربان كلى تقى : ((نماز وسيله تقرب هر پرهيزكارى به خدا است )).
7 - نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد- چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مى كند، زيرا نماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه ، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند.
لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم : ((خدا را خدا را در باره نماز، چرا كه ستون دين شما است )).
مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهد داد.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله ، و ان ردت رد عليه سائر عمله : ((نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى شود، و اگر مردود شد سائر اعمال نيز مردود مى شود))!
شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است ، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى شود، و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبارساقط مى شود.
8 - نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاكسازى زندگى مى كند، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند، محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم ، ربا، غصب ، كمفروشى ، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران .
9 - نماز علاوه بر شرائط صحت شرائط قبول ، يا به تعبير ديگر شرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤ ثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است .
در كتب فقهى و منابع حديث ، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مساءله شرب خمر است كه در روايات آمده : لا تقبل صلوة شارب الخمر اربعين يوما الا ان يتوب : ((نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند)).
و در روايات متعددى مى خوانيم : ((از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است )).
و در بعضى از روايات ديگر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد: خوردن غذاى حرام يا عجب و خود بينى از موانع قبول نماز است ، پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است ؟

10 - نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تاخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز، است همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملا آسان مى سازد.
همه اينها فوائدى است كه در نماز، قطع نظر از مساءله جماعت وجود دارد و اگر ويژگى جماعت را بر آن بى فزائيم - كه روح نماز همان جماعت است - بركات بى شمار ديگرى دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست ، بعلاوه كم و بيش همه از آن آگاهيم .
گفتار خود را در زمينه فلسفه و اسرار نماز با حديث جامعى كه از امام على بن موسى الرضا (عليهم السلام ) نقل شده پايان مى دهيم : امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤ ال شده بود چنين فرمود: علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است ، و مبارزه با شرك و بت پرستى ، و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع ، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته ، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار.
و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد.
علاوه بر اينكه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مى گردد، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد.
و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند.


 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الانعام آیه : 25



وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ


و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند، و [لى‏] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم‏]. و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند. تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‏گويند: «اين [كتاب‏] چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست.»

And of them is he who hearkens to you, and We have cast veils over their hearts lest they understand it and a heaviness into their ears; and even if they see every sign they will not believe in it; so much so that when they come to you they only dispute with you; those who disbelieve say: This is naught but the stories of the ancients

تفسیر نور


در شأن نزول اين آيه آمده است كه ابوسفيان، وليد بن مغيره، عتبه، شيبه و نضربن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مى‏دادند، به نضر گفتند: چه مى‏خواند؟ گفت: به خداى كعبه نمى‏فهمم چه مى‏خواند، ولى چيزى جز افسانه‏ها و داستان‏هاى پيشينيان نيست، من مشابه اين داستان‏ها را براى شما گفته‏ام. سپس اين آيه نازل شد. «أكنّة» جمع «كنّ» يا «كنان» به معناى پرده است. «وقر» به معناى سنگينى و «أساطير» جمع «اسطوره» به معناى مطالب پى در پى و خيالى است كه شنيدن آن جاذبه دارد. پرده‏افكنى بر دل وسنگينى گوش، به خاطر روحيّه‏ى لجاجت مشركان است. قرآن مى‏فرمايد: «فلما زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم» <283> از اينكه در آيه‏ى قبل، سخن از مشركين بود ولى در اين آيه درباره همان گروه تعبير به «الّذين كفروا» نموده است معلوم مى‏شود مشركين همان كفّارند. 1- پيامبران و رهبران الهى بايد از روحيات كفّار و مخالفين و ترفندهاى آنان آگاه باشند. «و منهم مَن يستمع» 2- از همه‏ى كفّار مأيوس نباشيد، بعضى از آنان لجوجند. «و منهم» 3- شنيدن صوت قرآن، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند. «أكنة ان يفقهوه» 4- كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار، به خاطر همين عناد و اصرار خود آنان است. «ان يَروا كلّ آية لايؤمنوا» 5 - لجاجت، درد بى درمان است و مثل آينه‏ى موج دار، بهترين صورت‏ها را هم زشت نشان مى‏دهد. «ان يروا كل آية لايؤمنوا» 6- اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگيرى قبلى، حتّى با پيامبر هم ملاقات كند، بهره‏اى نخواهد برد. «جاءك يجادلونك...» 7- كفّار هيچ راه صحيح و منطقى براى مقابله با پيامبر اسلام نداشتند. (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است) «يجادلونك...» 8 - قرآن، براى كافران و مشركان نيز جذّاب است. «يقول الذين كفروا ان هذا الاّ اساطير الاوّلين» («اساطير»، به معناى سخن زيباست. <284> )





 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره نساء آیه 147

مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكمْ إِن شكَرْتُمْ وَ ءَامَنتُمْ وَ كانَ اللَّهُ شاكراً عَلِيماً(147)
خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شكرگزارى كنيد (و نعمتها را بجا مصرفنمائيد) و ايمان آوريد، خدا شكرگزار و آگاه است(اعمال و نيات آنها را مى داند و به آنچه نيك است پاداش نيك مى دهد).


[COLOR=#b00e]تفسير نمونه جلد 4 [/COLOR]

مجازاتهاى خدا انتقامى نيست
در تعقيب آيات گذشته كه مجازات شديد كافران و منافقان در آن منعكس بود، در اين آيه به يك واقعيت مهم اشاره مى شود و آن اينكه مجازاتهاى دردناك الهى نه بخاطر آن است كه خداوند بخواهد از بندگان عاصى انتقام بگيرد و يا قدرتنمائى كند، و يا زيانى كه از رهگذر عصيان آنها بدو رسيده است جبران نمايد، زيرا همه اينها لازمه نقائص و كمبودها است كه ذات پاك خدا از آنها مبرا است ، بلكه اين مجازاتها همگى بازتابها و نتايج سوء اعمال و عقائد خود انسانها است و لذا مى فرمايد: خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شما شكرگزارى كنيد و ايمان بياوريد!
(ما يفعل الله بعذابكم ان شكرتم و آمنتم ).
با توجه به اينكه حقيقت شكر به كار بردن هر نعمتى است در راهى كه براى آن آفريده شده ، روشن مى شود كه منظور از جمله بالا اين است : اگر شما ايمان و عمل صالحى داشته باشيد و مواهب الهى را در مورد شايسته بكار گيريد و از آن سوء استفاده نكنيد، بدون شك كمترين مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت .
و براى تاكيد اين موضوع اضافه مى كند: خداوند هم از اعمال و نيات شما آگاه است و هم در برابر اعمال نيك شما شاكر و پاداش دهنده است .
(و كان الله شاكرا عليما).
در آيه فوق موضوع شكرگزارى مقدم بر ايمان داشته شده است و اين به خاطر آن است كه تا انسان نعمتها و مواهب او را نشناسد و به مقام شكرگزارى نرسد، نمى تواند خود او را بشناسد چه اينكه نعمتهاى او وسيله اى هستند براى شناسائى - در كتب عقائد اسلامى نيز در بحث لزوم شناسائى خدا (وجوب معرفة الله ) جمعى از محققان از طريق وجوب شكر منعم استدلال مى كنند و مساله وجوب فطرى شكرگزارى را در برابر نعمت بخش طريقى براى لزوم شناسائى او قرار مى دهند (دقت كنيد).
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الانفال آیه : 58


وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ

و اگر از گروهى بيمِ خيانت- پيمان شكنى- داشتى [پيمانشان را] برابر [عملكرد خودشان‏] به نزدشان افكن- اعلام نقض پيمان كن-، زيرا خدا خائنان را دوست ندارد.

And if you fear treachery on the part of a people, then throw back to them on terms of equality; surely Allah does not love the treacherous

تفسیر نور

«فأنبذ اليهم» از «نَبذ»، به معناى افكندن است. مراد از افكندنِ پيمان به طرف دشمن، اين است كه قبلاً به آنان اعلام كنيد و سپس پيمان را لغو نماييد تا غافلگير نشوند و شما هم ناجوانمردى نكرده باشيد. «على‏ سواء»، يا به معناى مقابله به مثل است، يعنى همان گونه كه آنان در فكر توطئه و پيمان شكنى‏اند، شما هم پيمان را لغو كنيد. يا به معناى رفتار عادلانه با دشمن است. <551> آيه در مورد آنجايى است كه شواهد وقرائنى بر توطئه و خيانت دشمن وجود دارد، كه براى پيشگيرى بايد در لغو پيمان پيشدستى نمود. 1- در مسائل مهم نظامى و اجتماعى، منتظر وقوع خيانت نباشيد، بلكه بايد با احتمال خيانت نيز اقدام كرد. «و امّا تخافنّ... خيانة» 2- اسلام به قراردادها و معاهدات خود پايبند است و تا خوف خيانتى نيست، وفا لازم است. «و امّا تخافنّ... خيانة فأنبذ اليهم» 3- تشخيص شواهد و قرائن خيانت و تصميم بر الغاى قراردادها و بى‏اعتبارى تعهّدات، از اختيارات رهبر جامعه اسلامى است. «فأنبذ اليهم» (مخاطب شخص پيامبر است، نه امّت اسلامى) 4- پايبندى به معاهدات، تا زمانى است كه بيم توطئه نباشد، وگرنه اعلام انصراف مى‏شود. «فأنبذ اليهم» 5 - حتّى اگر از خيانت دشمن بيم داريد، ناجوانمردى نكنيد و لغو پيمان را اعلام كنيد. «فانبذ اليهم» 6- با دشمن هم عدل وانصاف داشته باشيد. «على سواء»، يعنى بالعدل. <552> 7- لغو قرار داد از روى مقابله به مثل، عادلانه است. «على سواء» 8 - خيانت از هركه باشد حرام و زشت است، چه كافر و چه مسلمان. «انّ اللّه لايحبّ الخائنين» 9- جنگ، قبل از اعلام با كسانى كه سابقه‏ى پيمان داشته‏ايم، خيانت است. «فأنبذ اليهم... انّ اللّه لا يحبّ الخائنين» 10- از سنّت‏هاى الهى نمى‏توان پيشى گرفت. «يا يحسبنّ... سبقوا» 11- چنان ابتكار عمل را به دست گيريد كه كفار خيال نكنند بر شما پيشى گرفته‏اند. «لايحسبنّ الّذين كفروا سبقوا» 12- كافران، با خيانت به جايى نمى‏رسند. «لايعجزون»






 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(12)

كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست براى هر كس كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مى‏گرداند اوست كه بر هر چيزى داناست (۱۲) سوره مبارکه شوری
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز


[COLOR=#b00e]تفسير نمونه ، جلد: 20، صفحه : 368
[/COLOR]

نخست مى فرمايد (( كليدهاى آسمانها و زمين در دست او است )) (له مقاليد السماوات و الارض ).
بنابراين هر كس هر چه دارد از او است ، و هر چه مى خواهد بايد از او بخواهد، نه تنها (( كليدها)) بلكه (( خزائن )) آسمانها و زمين نيز از آن او است (( و لله خزائن السماوات و الارض )) (منافقون - 7).
(( مقاليد)) جمع مقليد (بر وزن اقليد) به معنى كليد است ، و اين كلمه در بسيارى از مواقع به صورت كنايه از تسلط كامل بر چيزى به كار مى رود، گفته مى شود كليد اين كار در دست من است ، يعنى راه و برنامه و شرايط پيروزى آن همه در اختيار من قرار دارد

3 - چند يادآورى درباره روزى بخشى خداوند
الف - معيار گستردگى و تنگى روزى - هرگز نبايد تصور كرد كه وسعت رزق دليل بر محبت خداوند، و يا تنگى معيشت دليل بر خشم و غضب او است ، زيرا خداوند گاه انسان را به وسعت روزى آزمايش مى كند، و اموال سرشارى در اختيار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معيشت ميزان مقاومت و پايمردى او را روشن مى سازد، و آنها را از اين طريق پرورش ‍ مى دهد.
گاه ثروت زياد مايه بلا و عذاب جان صاحبان آنهاست ، و هرگونه آرامش ‍ و استراحت را از آنها مى گيرد چنانكه قرآن مجيد در آيه 55 سوره توبه مى گويد: فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انما يريد الله ليعذبهم بها فى الحياة الدنيا و تزهق انفسهم و هم كافرون : (( فزونى اموال و اولاد آنها تو را در شگفتى فرو نبرد، خدا مى خواهد آنان را به اين وسيله در زندگى دنيا مجازات كند و در حال كفر بميرند)) !
در جاى ديگر مى گويد: ايحسبون انما نمدهم به من مال و بنين نسارع لهم فى الخيرات بل لا يشعرون : (( آيا آنها چنين مى پندارند كه اموال و فرزندانى را كه به آنان داده ايم براى اين است كه درهاى خيرات را به رويشان بگشائيم ، چنين نيست ، آنها نمى فهمند)) (مومنون - 55 - 56).
ب - تقدير روزى تضادى با تلاشها ندارد - نبايد از آياتى كه در زمينه تقدير و اندازه گيرى روزى به وسيله پروردگار آمده چنين استنباط كرد كه تلاشها و كوششها نقشى در اين زمينه ندارد، و اينها را بهانه تنبلى و فرار از زير بار مسؤ ليتها و مجاهدتها در مقياس فرد و اجتماع قرار داد، كه اين پندار بر ضد آيات فراوانى از قرآن مجيد است كه سعى و كوشش و تلاش را معيار موفقيتها شمرده است .
هدف اين است كه با تمام تلاشها و كوششها باز به روشنى مى بينيم دست

ديگرى نيز در كار است كه گاه نتيجه تلاشها بر باد مى رود و گاه به عكس ، تا مردم فراموش نكنند در پشت عالم اسباب دست قدرت مسبب الاسباب كار مى كند و در هر حال محروميتهاى ناشى از تنبلى و سستى را هرگز نبايد به حساب تقسيم روزى از ناحيه خداوند گذارد، چرا كه خود فرموده روزى را به تناسب تلاشها وسعت مى دهم .
ج - روزى تنها به معنى مواهب مادى نيست - روزى معنى وسيعى دارد كه روزيهاى معنوى را نيز در بر مى گيرد، بلكه روزى اصلى همين روزى معنوى است ، در دعاها تعبير به رزق در مورد روزيهاى معنوى بسيار به كار رفته است ، در مورد حج مى گوئيم : الهم ارزقنى حج بيتك الحرام .
در مورد و توفيق اطاعت و دورى از معصيت آمده : الهم ارزقنى توفيق الطاعة و بعد المعصية ...
در دعاهاى روزه ماه رمضان مى خوانيم اللهم ارزقنى فيه طاعة الخاشعين (دعاى روز 15) و همچنين در مواهب معنوى ديگر.
د - قرآن و اسباب فزونى روزى - قرآن چند امر را معرفى كرده كه خود درسى سازنده براى تربيت انسان است ، در يكجا مى گويد: لئن شكرتم لازيدنكم (( هرگاه شكر نعمتها را بجا آوريد (و آن را در مصرف واقعى صرف كنيد) نعمت را بر شما افزون مى كنم )) (ابراهيم - 7).
در جاى ديگر مردم را به تلاش دعوت كرده ، مى گويد هو الذى جعل لكم الارض ذلولا فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه (( او كسى است كه زمين را تسليم و خاضع در برابر شما قرار داد تا بر پشت آن راه رويد و از رزق آن استفاده كنيد)) (ملك - 15).
در جاى ديگر تقوى و درستكارى را معيار گشايش روزى قرار داده مى فرمايد و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض

(( هرگاه مردم روى زمين ايمان آورند و تقوا پيشه كنند بركات آسمان و زمين را به روى آنها مى گشائيم )) (اعراف - 96).
ه - تنگى رزق و مسائل تربيتى - گاه تنگى رزق به خاطر جلوگيرى از طغيان مردم است ، چنانكه در آيه 27 شورى (همين سوره ) مى خوانيم : و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض :
(( هر گاه خداوند روزى را بر مردم گشاده دارد راه ظلم و طغيان پيش ‍ مى گيرند)) !
ز - قرآن تاءكيد دارد كه انسانها روزى بخش خود را تنها خدا بدانند و از غير او تقاضا نكنند، و به دنبال اين ايمان و توكل بر نيرو و تلاش وسعى خود متكى باشند در آيه 3 فاطر آمده است : هل من خالق غير الله يرزقكم من السماء و الارض : (( آيا خالقى غير از خدا وجود دارد كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد)) و در آيه 17 عنكبوت مى خوانيم : فابتغوا عندالله الرزق : (( تنها روزى را نزد خدا بجوئيد)) . و به اين ترتيب روح بى نيازى و ترك وابستگى و اباى نفس را در انسانها زنده مى كند.
در مورد تقسيم ارزاق و تلاش براى زندگى و اسباب و سرچشمه هاى روزى بحثهاى مشروحى در جلد 11 صفحه 310 به بعد ( ذيل آيه 71 نحل ) و در جلد 9 صفحه 18 به بعد (ذيل آيه 6 - هود) داشتيم .
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان خوبم.
ممنون از زحماتتون.:gol:
بخصوص شما فاطمه خانوم و داداش آرش.
خدا اجرتون بده .:gol:



راستش آيه اي كه من ميخوام قرار بدم، يكي از آياتي هست كه هروقت ميخونمش يا ميشنوم، بي اراده لبخند ميزنم.
كاش شامل ما هم بشه...


آيات 69 و 70 از سوره نساء:

وَ مَن يُطِع اللَّهَ وَ الرَّسولَ فَأُولَئك مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَ الصدِّيقِينَ وَ الشهَدَاءِ وَ الصلِحِينَ وَ حَسنَ أُولَئك رَفِيقاً(69)
ذَلِك الْفَضلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ عَلِيماً(70)


69 - و كـسـى كـه خدا و رسول را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين (همراه ) كسانى خواهد بود كـه خـدا نـعـمت خود را بر آنها تمام كرده ؛ از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان ، و آنها رفيقهاى خوبى هستند!
70 - ايـن رحمتي از نـاحـيـه خـداسـت . و كـافـى اسـت كـه او، (از حال بندگان و نيات و اعمال آنها) آگاه است .




شان نزول آيات:
يـكـى از صـحـابه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به نام ((ثوبان )) كه نسبت بـه حـضـرت مـحـبـت و عـلاقـه شـديـدى داشـت ، روزى بـا حـال پـريشان خدمتش رسيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از سبب ناراحتى او سؤ ال نـمـود، در جـواب عـرض كرد: زمانى كه از شما دور مى شوم و شما را نمى بينم ناراحت مـى شـوم ، امـروز در ايـن فـكـر فـرو رفـتـه بـودم كـه فـرداى قـيـامـت اگـر مـن اهـل بـهـشـت بـاشـم ، مـسـلما در مقام و جايگاه شما نخواهم بود، و بنابر اين شما را هرگز نـخـواهـم ديـد، و اگـر اهـل بـهـشـت نـبـاشـم كـه تـكـليـفـم روشن است ، و بنابر اين در هر حـال از درك حـضـور شـمـا مـحـروم خـواهـم شـد، بـا ايـن حال چرا افسرده نباشم ؟!
دو آيـه فوق نازل شد و به اينگونه اشخاص بشارت داد كه افراد مطيع پروردگار در بهشت نيز همنشين پيامبران و برگزيدگان خدا خواهند بود، سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سـلم ) فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد، ايـمـان مـسـلمـانـى كامل نمى شود مگر اينكه مرا از
خود و پدر و مادر و همه بستگان بيشتر دوست دارد، و در برابر گفتار من تسليم باشد.

تفسير نمونه ، جلد 3، صفحه 509

 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام فاطمه جان ممنون بابت آیه زیبایی که گذاشتی .. :gol:


وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْأَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُالذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْيَعْلَمُونَ

و آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند خدا را به يادمى‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏خواهند و چه كسى جز خدا گناهان را مى‏آمرزد وبر آنچه مرتكب شده‏اند با آنكه مى‏دانند [كه گناه است] پافشارىنمى‏كنند

سوره مبارکه آل عمران آیه 135
 
آخرین ویرایش:

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
امید بخش ترین آیه قرآن

امید بخش ترین آیه قرآن

در «تفسير فرات بن إبراهيم » آورده است که: بِشْر بن شُرَيح بَصْري مي گويد که به امام باقر عليه السلام عرض کردم : «أَيةُ ءَايَةٍ فِي کِتَابِ اللَهِ أَرْجَي ؟! ؛ در قرآن کريم کدام آيه اميدوار کننده تر است ؟!» حضرت فرمود:اطرافیان شما چه مي گويند؟! من عرض کردم اين آيه را: «يَـعِبَادِيَ الذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي ´ أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَهِ؛ اي بندگان من که در عمرهاي خود اسراف کرده ايد، از رحمت خدا نوميد نباشيد (که خداوند جميع گناهان را مي آمرزد!)» (زمر/53). حضرت فرمودند: «لَکِنا أَهْلَ الْبَيتِ لاَ نَقُولُ ذَلِکَ؛ ليکن ما اهل بيت اين را نمي گوئيم !». من عرض کردم : پس شما در اين باره چه مي گوئيد؟! حضرت فرمودند: «نَقُولُ: وَ لَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبکَ فَتَرْضَي . الشفَاعَةُ، وَاللَهِ الشفَاعَةُ، وَاللَهِ الشفَاعَةُ! (و پروردگارت آن‌قدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی)(ضحي، آیه 5). امیدبخش‌ترین آیه قرآن است. و منظور از آن شفاعت است. به خدا قسم شفاعت! به خدا قسم شفاعت!(تفسير فرات بن ابراهيم ص215 و بحار ج8 ص57).

حالا ببينيم به چه علت آيه «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبکَ فَتَرْضَي؛ و زود باشد که پروردگارت (آنقدر) عطايت کند که راضي شوي» (ضحي/5)، اميد بخش ترين آيات است ؛ و آية يَـعِبَادِيَ الذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي ´ أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَهِ، چنين نيست ؟ و به چه سبب با آنکه نهي از قنوط و نااميدي از رحمت خدا، در بسياري از آيات به شهادت مورد و موضوعِ بيان ، نهي از قنوط و نااميدي از رحمت تکوينية خداست ؛ چون آيه : «وَ مَن يَقْنَطُ مِن رَحْمَةِ رَبهِ ´ إِلا الضآلونَ» (حجر/56) حکايت از گفتار ابراهيم عليه السلام است که : «و چه کسي از رحمت خدا نااميد مي باشد مگر طائفه گمراهان ؟» و چون آيه : «إِنهُ و لاَ يَايْـَسُ مِن رَوْحِ اللَهِ إِلا الْقَوْمُ الْکَـفِرُونَ» (يوسف/87) حکايت از گفتار يعقوب عليه السلام است که : «حقاً از رحمت خدا مأيوس نمي گردد مگر طائفة کافران ».


وليکن در آيه مورد بحث : «قُلْ يَـعِبَادِيَ الذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي ´ أَنفُسِهِمْ لاَتَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَهِ إِن اللَهَ يَغْفِرُ الذنُوبَ جَمِيعًا إِنهُ و هُوَ الْغَفُورُ الرحِيمُ* وَأَنِيبُو´ا إِلَي رَبِکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ و مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَکُمُ الْعَذَابُ ثُم لاَتُنصَرُونَ* وَاتبِعُو´ا أَحْسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْکُم مِن رَبِکُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لاَتَشْعُرُونَ؛ بگو اي بندگان من که بر جان هاي خود اسراف کرده ايد، از رحمت خداوند نااميد نباشيد! چونکه حقاً خداوند همه گناهان را مي آمرزد و حقاً او تنها آمرزنده و مهربان است . و بازگشت کنيد به سوي پروردگارتان و تسليم شويد در برابر او قبل از اينکه عذاب شما را در بر گيرد و شما ياري کرده نشويد! و پيروي کنيد از بهترين چيزي که از جانب پروردگارتان نازل شده است قبل از اينکه به شما عذاب خدا ناگهان برسد و شما غافل باشيد و نفهميد!» (زمر/53 تا 55).



نهي از قنوط و نااميدي از رحمت تشريعيه است ، و مراد از نهي ، نهي از نااميدي غفران خدا و شمول رحمت او در برابر گناهان و معصيت هائي که بندگان به جاي آورده اند مي باشد، به قرينه جمله : أَسْرَفُوا عَلَي ´ أَنفُسِهِمْ، که ظاهر است در آنکه قنوط و نااميدي از جهت معصيت است . و با وجود آنکه در اين آيه خداوند سبحانه و تعالي مغفرت خود را به جميع گناهان بدون استثناء تعميم داده است ، چرا اين آيه أرجي آيه ، و ثمر بخش ترين نهال اميد در کانون دل بندگان معصيت کار خدا نبوده باشد؟ سرش اينست که در آيه نهي از قنوط پس از آنکه خداوند وعده غفران و آمرزش جميع گناهان را مي دهد، در دنبال آن ، امر به توبه و اسلام و پيروي از عمل صالح را مي کند، و بنابراين آيه دلالت مي کند که بنده گناهکار اسراف کننده بر نفس خود و بر جان خود سزاوار نيست از رحمت خدا نا اميد باشد، تا وقتي که توبه و اسلام و عمل صالح در اختيار و در دسترس اوست . پس اين رحمتِ خداوندي ، رحمت مطلقه نيست ؛ رحمت مقيده است ، که خداوند بندگان خود را امر فرموده است که بدان تمسک جويند و با توبه و اسلام و اتباع از عمل صالح موجبات غفران خود را پايه سازي کنند.


و اما در آيه اعطاء پروردگار به حدي که رضا حاصل شود، اين رضا، رحمت مطلقه و رحمت عامه است که خداوند به پيغمبرش که رحمةٌ للعالَمين است بطور مطلق و بدون قيد و شرط عنايت فرموده است ؛ و اين وعده ايست که نفس رسول الله بدان شاد و مسرور شد و موجب گوارائي و طيب خاطر آن حضرت گشت . و شرح اين داستان آن است که اين آيه در مقام امتنان است ، و وعده اي را به رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم داده است که به هيچ يک از مخلوقات نظير و شبيه آن را نداده است ؛ و مي بينيم که در اينجا هم اعطاء خداوند مطلق است و هم رضاي رسول الله مطلق است .
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.

خدا خیرت بده خیلی کار خوبی می کنی که هر روز یه آیه می ذاری.

اگه پیشنهادمو قبول کنی ممنون می شم که یک سوره کامل رو شروع کنی و هر روز یه آیه اونو بنویسی . :gol:

التماس دعا

صبا
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : ابراهيم آیه : 46

وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِند اللّهِ مَكْرهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ

و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند، و [جزاى‏] مكرشان با خداست، هر چند از مكرشان كوه‏ها از جاى كنده مى‏شد.

And they have indeed planned their plan, but their plan is with Allah, though their plan was such that the mountains should pass away thereby

تفسیر نور
خداوند، هم به نيرنگ آن‏ها آگاه است و بر آن احاطه‏ى كامل دارد و هم كيفر آن همه توطئه را خواهد داد و هم مى‏تواند مكر آن‏ها را دفع و خنثى كند و يا به خودشان برگرداند. ممكن است مراد از «جبال»، دين اسلام و پيامبر باشد كه همچون كوه در برابر مكر و حيله‏ى دشمنان ثابت و پابرجاست. 1- ستمگران هرچند صاحب قدرت و قوت باشند اما سرانجام مخذول خداوند خواهند شد. «عنداللَّه مكرهم»








 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.

خدا خیرت بده خیلی کار خوبی می کنی که هر روز یه آیه می ذاری.

اگه پیشنهادمو قبول کنی ممنون می شم که یک سوره کامل رو شروع کنی و هر روز یه آیه اونو بنویسی . :gol:

التماس دعا

صبا

خانومی با طرحت موافقم حتی می تونیم اون یه آیه ای که ترجمه می شه و تفسیر می شه رو توی اون روز حفظ کنیم ;)

اگه آرش هم نظرشون رو بگن در اینجا این مورد رو پیگیری کنیم اگر هم موافق نیستن و می خوان روال این تاپیک کما فی السابق باشه ، من موافقم یه تاپیک جدا بزنیم برای این منظور :gol:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانومی با طرحت موافقم حتی می تونیم اون یه آیه ای که ترجمه می شه و تفسیر می شه رو توی اون روز حفظ کنیم ;)

اگه آرش هم نظرشون رو بگن در اینجا این مورد رو پیگیری کنیم اگر هم موافق نیستن و می خوان روال این تاپیک کما فی السابق باشه ، من موافقم یه تاپیک جدا بزنیم برای این منظور :gol:



سلام . ممنون از توجهتون.

خیلی نظر خوبی دادین من با حفظ خیلی موافقم .

امیدوارم آرش خان هم زودتر نظرشون رو اعلام کنن.

در پناه حق باشید:gol:
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا اَلله یا رَحمن یا رَحیم یا مُقَلَّبَ القُلوبَ ثَبَّت قَلبی عَلی دینک.
ای خدای بخشنده ، ای خدای مهربان ای دگرگون کننده قلبها . دل مرا بر دین خودت استوار نگه دار .
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
فَمن یَعمَل مثِقال ذرّهٍ خیراً یَرَهُ فَمن یَعمَل مثِقال ذرّهٍ شرّاً یَرَهُ
هرکس به اندازه ذره ایی کار خوب کند آن را می بیند و هرکس به اندازه ذره ایی کار بد کند آن را می بیند. سوره مبارکه زلزال آیه 7و8
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۶﴾

پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مى‏روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمى‏دانند همه را نر و ماده گردانيده است (۳۶) سوره مبارکه یس


تفسير نمونه جلد 18 صفحه 376

آرى خداوندى كه اينهمه ((زوجها)) را در پهنه جهان هستى آفريده علم و قدرتش بى انتهاست ، عيب و نقصى در وجودش راه ندارد، لذا شريك و شبيه و نظير براى او نيست ، و اگر گروهى سنگ و چوبهاى بيجان و مخلوقات ديگرى را شبيه او شمرده اند از اين نسبتهاى ناروا بر دامان كبريائيش گردى نمى نشيند!
بديهى است خداوند نياز به اين ندارد كه خويشتن را تسبيح و تنزيه كند، اين تعليمى است براى بندگان و دستورالعملى است براى پيمودن خط تكامل .
در اينكه منظور از ((ازواج )) در اينجا چيست مفسران سخن بسيار دارند:
آنچه مسلم است اين است كه ((ازواج )) جمع ((زوج )) معمولا به دو جنس مذكر و مؤ نث گفته مى شود، خواه در عالم حيوانات باشد، يا غير آنها، سپس توسعه داده شده و به هر دو موجودى كه قرين يكديگر و يا حتى ضد يكديگرند ((زوج )) اطلاق مى شود، حتى به دو اطاق مشابه در يك خانه ، يا دو لنگه در، و يا دو همكار و قرين ، اين كلمه گفته مى شود، و به اين ترتيب براى هر موجودى در جهان زوجى متصور است .
به هر حال بعيد نيست كه زوجيت در اينجا به همان معنى خاص يعنى جنس مذكر و مونث باشد، و قرآن مجيد در اين آيه خبر از وجود زوجيت در تمام جهان گياهان و انسانها و موجودات ديگرى كه مردم از آن اطلاعى ندارند مى دهد.
اين موجودات ممكن است گياهان باشد كه وسعت دايره زوجيت در آن روز هنوز در آنها كشف نشده بود.
يا اشاره به حيوانات اعماق درياها كه در آن روز كسى از آن آگاه نبود، و امروز گوشه اى از آن براى انسانها كشف شده است .
يا اشاره به موجودات ديگرى كه در كرات ديگر آسمانى زندگى مى كنند.
و يا موجودات زنده ذره بينى ، هر چند امروز دانشمندان ، نر و ماده اى در آنها سراغ ندارند، ولى دنياى اين موجودات زنده آنقدر مرموز و پوشيده از معماهاست كه ممكن است علم و دانش انسانها هنوز به اين قسمت از آن راه نيافته باشد، حتى وجود زوجيت در جهان گياهان نيز چنانكه گفتيم در عصر نزول قرآن جزدر موارد خاصى مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود، و قرآن از آن پرده برداشت ، و در قرون اخير از طرق علمى اين معنا به ثبوت رسيد كه مساله زوجيت در عالم گياهان يك مساله عمومى و همگانى است .
اين احتمال نيز داده شده است كه زوجيت در اينجا اشاره به وجود ذرات مثبت و منفى در دل تمام اتمها است ، زيرا مى دانيم همه اشياء اين جهان از ((اتم )) تشكيل يافته ، و اتم در حقيقت همچون آجر براى ساختمان عظيم اين كاخ بزرگ عالم ماده است .
تا آن روز كه اتم شكافته نشده بود خبرى از وجود اين زوجيت نبود، ولى بعد از آن وجود زوجهاى منفى و مثبت در هسته اتم و الكترونهائى كه به دور آن مى گردند به ثبوت رسيد.
بعضى نيز آن را اشاره به تركيب اشياء از ((ماده )) و ((صورت )) يا ((جوهر)) و ((عرض )) دانسته ، و بعضى ديگر كنايه از ((اصناف و انواع مختلف )) گياهان و انسانها و حيوانات و ساير موجودات عالم مى دانند.
ولى روشن است وقتى ما بتوانيم اين الفاظ را بر معنى حقيقى (جنس ‍ مذكر و مؤ نث ) حمل كنيم و قرينه اى بر خلاف آن نباشد دليلى ندارد كه به سراغ معانى كنائى برويم ، و چنانكه ديديم چندين تفسير جالب براى معنى حقيقى زوجيت در اينجا وجود دارد.
به هر حال اين آيه يكى ديگر از آياتى است كه محدود بودن علم انسان را بيان مى كند و نشان مى دهد كه در اين جهان حقايق بسيارى است كه از علم و دانش ما پوشيده است .
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا اَلله یا رَحمن یا رَحیم یا مُقَلَّبَ القُلوبَ ثَبَّت قَلبی عَلی دینک.


ای خدای بخشنده ، ای خدای مهربان ای دگرگون کننده قلبها . دل مرا بر دین خودت استوار نگه دار .


عزیزم ممنون که دعای غریق رو بهمون یادآوری کردی درباره این دعا خدمت عزیزان عرض کنم که روایتی از امام صادق در این باره هست که خدمتتون عرضه می کنم:

امام صادق عليه السلام : به ابن سنان فرمودند : بزودي در شبهه اي خواهيد افتاد و بدون نشانه اي نمايان و امامي رهنما خواهيد ماند. از اين شبهه رهايي نيابد مگر آنکس که دعاي غريق را بخواند. عرض کردم دعاي غريق چگونه است ؟فرمودند : مي گويي « يا الله يا رحمان يا رحيم يا مقلب القلوب ثبتت قلبي علي دينک » ( خدايا بخشايشگرا مهربانا اي دگرگون ساز دلها دل مرا بر دينت استوار گردان ) عرض کردم « يا مقلب القلوب و الأبصار ثبت قلبي علي دينک » فرمودند البته خداي عزوجل دگرگون کننده دل ها و انديشه هاست ، اما توهمان بگو که من مي گويم .« يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک» البحار : ج 52 ، ص 149 ، ح 73.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۱۲﴾ سوره مبارکه یس






آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند با آثار [و اعمال]شان درج مى‏كنيم و هر چيزى را در إِمَامٍ مُبِينٍ برشمرده‏ايم (۱۲)
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا تفسیر رو حتما مطالعه کنید!


تفسير نمونه جلد 18 صفحه 332


به تناسب بحثى كه در آيات گذشته پيرامون اجر و پاداش پر ارزش مومنان و پذيرندگان انذارهاى انبياء آمده بود در آيه بعد به مساله معاد و رستاخيز و ثبت و ضبط اعمال براى حساب و جزا اشاره كرده ، مى فرمايد: ما مردگان را زنده مى كنيم (انا نحن نحى الموتى ).
تكيه روى عنوان ((نحن )) (ما) اشاره به اين است كه با قدرت عظيمى كه همه در ما سراغ داريد ديگر جاى بحث و گفتگو نيست كه چگونه استخوانهاى پوسيده و عظام رميم از نو جان ميگيرد، و لباس ‍ حيات در تن مى پوشد؟ نه تنها مردگان را زنده ميكنيم بلكه تمام آنچه را از پيش فرستاده اند



و تمام آثار آنها را مى نويسيم (و نكتب ما قدموا و آثارهم ).
بنا بر اين چيزى فروگذار نخواهد شد مگر اينكه در نامه اعمال براى روز حساب محفوظ خواهد بود.
جمله ((ما قدموا)) (آنچه را از پيش فرستادند) اشاره به اعمالى است كه انجام داده اند و اثرى از آن باقى نمانده ، اما تعبير به ((و آثارهم )) اشاره به اعمالى است كه از انسان باقى مى ماند و آثارش در محيط منعكس ميشود، مانند صدقات جاريه (بناها و اوقاف و مراكزى كه بعد از انسان باقى ميماند و مردم از آن منتفع مى شوند).
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه ((ما قدموا)) اشاره به اعمالى است كه جنبه شخصى دارد، ((و آثارهم )) اشاره به كارهائى است كه سنت ميشود و بعد از انسان نيز موجب خير و بركت ، و يا شر و زيان و گناه مى گردد.
البته مفهوم آيه گسترده است و ممكن است هر دو تفسير در مفهوم جمع باشد.
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد ما همه چيز را در كتاب آشكار احصا كرده ايم (و كل شى ء احصيناه فى امام مبين ).
غالب مفسران ((امام مبين )) را در اينجا به عنوان لوح محفوظ همان كتابى كه همه اعمال و همه موجودات و حوادث اين جهان در آن ثبت و محفوظ است تفسير كرده اند.
و تعبير به ((امام )) ممكن است از اين نظر باشد كه اين كتاب در قيامت رهبر و پيشوا است براى همه ماموران ثواب و عقاب و معيارى است براى سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و كيفر آنها.


جالب اينكه اين تعبير (امام ) در بعضى ديگر از آيات قرآن در مورد ((تورات )) به كار رفته ، آنجا كه مى فرمايد: افمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة : ((آيا آنكس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او ميباشد، و پيش از آن كتاب موسى كه امام و رحمت بود گواهى بر آن ميدهد (همچون كسى است كه چنين نباشد).
اطلاق كلمه ((امام )) در اين آيه بر تورات به خاطر معارف و احكام و دستورات آن است ، و همچنين به خاطر نشانه هاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه در آن آمده ، و در تمام اين امور ميتوانست رهبر و پيشواى خلق باشد بنا بر اين كلمه مزبور در هر مورد متناسب با آن مفهومى دارد.
نكته ها:
1 - انواع كتابهاى ثبت اعمال
از آيات قرآن مجيد چنين استفاده ميشود كه اعمال انسان در چند كتاب ثبت و ضبط ميگردد، تا به هنگام حساب هيچگونه عذر و بهانه اى براى كسى باقى نماند.
نخست ((نامه اعمال شخصى )) است كه ثبت كننده تمام كارهاى يك فرد در سراسر عمر او است ، قرآن مى گويد: روز قيامت به هر كس ‍ گفته مى شود: اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا: ((خودت نامه اعمالت را بخوان ، كافى است كه خود حسابگر خويش باشى )) (اسراء - 14).
اينجاست كه فرياد مجرمان بلند ميشود و مى گويند: واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ گناه كوچك و بزرگى نيست مگر اينكه آن را ثبت و احصا كرده است ؟! ((يقولون يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها)) (كهف - 49).
اين همان كتابى است كه ((نيكوكاران آن را در دست راست دارند و بدكاران



در دست چپ (حاقه - 19 و 25).
دوم كتابى است كه ((نامه اعمال امتها)) است ، و بيانگر خطوط اجتماعى زندگى آنها ميباشد چنانكه قرآن مى گويد: كل امة تدعى الى كتابها: روز قيامت هر امتى به نامه اعمالش فرا خوانده ميشود (جاثيه - 28).
و سومين كتاب همان كتاب نامه جامع و عمومى لوح محفوظ است كه نه تنها اعمال همه انسانها از اولين و آخرين ، بلكه همه حوادث جهان در آن يكجا ثبت است ، و گواه ديگرى در آن صحنه بزرگ بر اعمال آدمى است ، و در حقيقت امام و رهبر براى فرشتگان حساب ، و ملائكه پاداش و عقاب است .
2 - همه چيز ثبت مى شود حتى ...
در حديث گويا و بيدار كننده اى از امام صادق (عليهالسلام ) ميخوانيم : ان رسول الله نزل بارض قرعاء، فقال لاصحابه : ائتوا بحطب ، فقالوا: يا رسول الله نحن بارض قرعاء! قال فليات كل انسان بما قدر عليه ، فجاءوا به حتى رموا بين يديه ، بعضه على بعض ، فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) هكذا تجمع الذنوب ثم قال اياكم و المحقرات من الذنوب ، فان لكل شى ء طالبا الاوان طالبها يكتب ما قدموا و آثارهم و كل شى ء احصيناه فى امام مبين : ((رسول خدا وارد زمين بى آب و علفى شد، به يارانش فرمود: هيزم بياوريد، عرض كردند: اى رسول خدا! اينجا سرزمين خشكى است كه هيچ هيزم در آن نيست ، فرمود: برويد، هر كدام هر مقدار ميتوانيد جمع كنيد، هر يك از آنها مختصر هيزم يا چوب خشكيدهاى با خود آورد، و همه را پيش روى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روى هم ريختند (شعله اى در آن افكند و آتشى عظيم از آن زبانه كشيد) سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اينگونه گناهان (كوچك ) روى هم متراكم مى شوند (و شما براى



تك تك آنها اهميتى قائل نيستيد!) سپس فرمود: بترسيد از گناهان كوچك كه هر چيزى طالبى دارد، و طالب آنها آنچه را از پيش فرستادند، و آنچه را از آثار باقى گذاشته اند مى نويسد و همه چيز را در كتاب مبين ثبت كرده .
اين حديث تكان دهنده ترسيمى است گويا از تراكم گناهان كم اهميت و آتش عظيمى كه از مجموع آنها زبانه مى كشد.
در حديث ديگرى آمده است كه قبيله ((بنو سلمه )) در نقطه دور دستى از شهر مدينه قرار داشتند، تصميم گرفتند به نزديكى مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مكان كنند، آيه فوق نازل شد انا نحن نحى الموتى ... و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آنها فرمود: ان آثاركم تكتب آثار شما (گامهاى شما به سوى مسجد) در نامه اعمالتان نوشته خواهد شد (و پاداش خواهيد گرفت ) هنگامى كه بنو سلمه اين سخن را شنيدند صرفنظر كردند و در جاى خود ماندند.


روشن است كه آيه مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه هر يك از اين امور مصداقى از آن است . آنچه ممكن است در بدو نظر ناهماهنگ با تفسير فوق تصور شود رواياتى است از طرق اهل بيت (عليهمالسلام ) كه امام مبين در آن به امير مؤ منان على (عليهالسلام ) تفسير شده است .


از جمله در حديثى از امام باقر (عليهالسلام ) از پدرش از جدش ‍ (عليهمالسلام ) نقل شده است كه فرمود: هنگامى كه اين آيه و كل شى ء احصيناه فى امام مبين نازل شد ابو بكر و عمر برخاستند و عرض كردند: اى پيامبر! آيا منظور از آن تورات است ؟ فرمود: نه ، عرض كردند انجيل است ؟ فرمود: نه ، عرض ‍ كردند: منظور قرآن است ؟ فرمود: نه ، در اينحال امير مؤ منان على (عليهالسلام ) به سوى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد هنگامى كه چشم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر او افتاد فرمود: هو هذا! انه الامام الذى احصى الله تبارك و تعالى فيه علم كل شى ء: ((امام مبين اين مرد است ! او است امامى كه خداوند متعال علم همه چيز را در او احصا فرموده ))!.


در تفسير على بن ابراهيم از ابن عباس از خود امير مؤ منان نيز نقل شده است كه فرمود: انا و الله الامام المبين ، ابين الحق من الباطل ورثته من رسول الله ((به خدا سوگند منم امام مبين كه حق را از باطل آشكار مى سازم ، اين علم را از رسول خدا به ارث برده و آموخته ام )).
گرچه بعضى از مفسران همچون آلوسى از نقل اين گونه روايات از طريق شيعه وحشت كرده ، و آن را به نادانى و بيخبرى از تفسير آيه نسبت داده اند، ولى با كمى دقت روشن مى شود كه اين گونه روايات منافاتى با تفسير امام مبين به لوح محفوظ ندارد، زيرا قلب پاك پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در درجه اول و قلب وسيع جانشين او در درجه بعد آئينه هائى است كه لوح محفوظ را منعكس مى كند، و قسمت عظيمى از آنچه در لوح محفوظ است از سوى خدا به آن الهام مى گردد، به اين ترتيب نمونه اى از لوح محفوظ ميباشد، و بنا بر اين اطلاق امام مبين بر آن مطلب عجيبى نيست ، چرا كه فرعى است كه از آن اصل گرفته شده ، و شاخه هاى است كه به آن ريشه باز مى گردد.
از اين گذشته وجود انسان كامل - چنانكه مى دانيم - عالم صغيرى است كه عالم كبير را در خود خلاصه كرده است ، و طبق شعر معروف منسوب به على (عليهالسلام ).
اتزعم انك جرم صغير؟
و فيك انطوى العالم الاكبر!
آيا گمان ميكنى كه تو موجود كوچكى هستى در حالى كه عالم بزرگ در تو خلاصه شده است ؟ و نيز ميدانيم كه عالم هستى از يك نظر صفحه علم خدا و لوح محفوظ است .
عجب اينكه ((آلوسى )) با اينكه روايات فوق را شديدا انكار ميكند تفسير اخير را چندان بعيد نشمرده است ، و به هر حال در اينكه منظور از امام مبين ((لوح محفوظ)) است شكى نيست ، روايات فوق نيز قابل تطبيق بر آن مى باشد (دقت كنيد).
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.
بنده حرفی ندارم.
البته میتونیم وسط ایه هایی که میاریم ایه های قشنگ هم بیاریم.
فرموده بودن هر روز یه ایه از یه سوره که البته هماهنگیش یه خرده سخت میشه ولی میتونیم امتحان کنیم.
حتی اگر اونطور پیش بریم میشه در بین کار ایه های زیبا رو هم اورد.
من میسپرم به ابجی محمدیان که دیگه تو این موارد استاد ما هستن.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.
بنده حرفی ندارم.
البته میتونیم وسط ایه هایی که میاریم ایه های قشنگ هم بیاریم.
فرموده بودن هر روز یه ایه از یه سوره که البته هماهنگیش یه خرده سخت میشه ولی میتونیم امتحان کنیم.
حتی اگر اونطور پیش بریم میشه در بین کار ایه های زیبا رو هم اورد.
من میسپرم به ابجی محمدیان که دیگه تو این موارد استاد ما هستن.


ممنون داداش ، خجالتم دادید
گرچه همه آیات و سوره های قرآن زیبا هستن ( قرآن بنا به اسمش خواندنی است) ولی اگه اجازه بدید برای هماهنگی راحتتر از سوره های کوچیکتر شروع کنیم. برای اینکه صحبت داداشمون هم عملی بشه به نظرم هر روز دو آیه قرار بدید یکی مربوط به رویه ای که قراره دنبال کنیم یکی آیه ای که برامون جالب بوده! ولی اول آیه اسم سوره ای که داریم آیه به آیه دنبال می کنیم با فونت درشت ذکر کنید.

برای شروع من سوره علق مد نظرم هست اگه موافقید اعلام کنید تا به امید خدا شروع کنیم ذره ذره با عنایت خدا از انوار این کتاب آسمانی بهره مند بشم :gol:

منتظر نظراتتون مخصوصا آبجی گلم که این طرح زیبا رو داد هستم :gol:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.
بنده حرفی ندارم.
البته میتونیم وسط ایه هایی که میاریم ایه های قشنگ هم بیاریم.
فرموده بودن هر روز یه ایه از یه سوره که البته هماهنگیش یه خرده سخت میشه ولی میتونیم امتحان کنیم.
حتی اگر اونطور پیش بریم میشه در بین کار ایه های زیبا رو هم اورد.
من میسپرم به ابجی محمدیان که دیگه تو این موارد استاد ما هستن.

ممنون داداش ، خجالتم دادید
گرچه همه آیات و سوره های قرآن زیبا هستن ( قرآن بنا به اسمش خواندنی است) ولی اگه اجازه بدید برای هماهنگی راحتتر از سوره های کوچیکتر شروع کنیم. برای اینکه صحبت داداشمون هم عملی بشه به نظرم هر روز دو آیه قرار بدید یکی مربوط به رویه ای که قراره دنبال کنیم یکی آیه ای که برامون جالب بوده! ولی اول آیه اسم سوره ای که داریم آیه به آیه دنبال می کنیم با فونت درشت ذکر کنید.

برای شروع من سوره علق مد نظرم هست اگه موافقید اعلام کنید تا به امید خدا شروع کنیم ذره ذره با عنایت خدا از انوار این کتاب آسمانی بهره مند بشم :gol:

منتظر نظراتتون مخصوصا آبجی گلم که این طرح زیبا رو داد هستم :gol:




سلام . من واقعا از اینکه به نظرم توجه کردید از هر دو تاتون متشکرم . و اینقد خوشحالم که نمی دونم چی بگم.:smile:

آّبجی فاطمه پیشنهادت عالی بود من از فردا منتظرم. راستی برنامه حفظ هم که خودت گفتی برقراره ؟ می دونی من تو این کارا باید همپا داشته باشم و از تو و داداش گلم می خوام همراهیم کنین.:gol:

**خدای گفته به قرآن گناه ممنوع است
که در مسیر علی (ع) اشتباه ممنوع است**
**نوشته بر در دوزخ به خط لم یزلی
ورود شیعه بدین جایگاه ممنوع است**
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام . من واقعا از اینکه به نظرم توجه کردید از هر دو تاتون متشکرم . و اینقد خوشحالم که نمی دونم چی بگم.:smile:

آّبجی فاطمه پیشنهادت عالی بود من از فردا منتظرم. راستی برنامه حفظ هم که خودت گفتی برقراره ؟ می دونی من تو این کارا باید همپا داشته باشم و از تو و داداش گلم می خوام همراهیم کنین.:gol:

**خدای گفته به قرآن گناه ممنوع است
که در مسیر علی (ع) اشتباه ممنوع است**
**نوشته بر در دوزخ به خط لم یزلی

ورود شیعه بدین جایگاه ممنوع است**


قربونت برم عزیز ، طرح قشنگی بود. منم باید یکی گیر بهم بده. من امروز اولین آیه رو می ذارم پنجشنبه و جمعه نیستم شما زحمتش رو بکش لطفا :gol:
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره مبارکه علق

سوره مبارکه علق

تفسير نمونه جلد 27 صفحه 153


شاءن نزول :
همانگونه كه در شرح محتواى سوره نيز اشاره كرديم به اعتقاد اكثر مفسران اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده است ، بلكه به گفته بعضى پنج آيه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحى بر رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده ، مضمون آن نيز مؤ يد اين معنى است .
در روايات آمده است كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به كوه حرا رفته بود جبرئيل آمد و گفت : اى محمد بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من قرائت كننده نيستم .
جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت : بخوان ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) همان جواب را تكرار كرد، بار دوم نيز جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت : اقراء باسم ربك الذى خلق ... (تا آخر آيات پنجگانه ).
اين سخن را گفت و از ديده پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پنهان شد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه با دريافت نخستين اشعه وحى سخت خسته شده بود به سراغ خديجه آمد، و فرمود: زملونى و دثرونى : مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم .
((طبرسى )) در مجمع البيان نيز نقل مى كند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خديجه فرمود هنگامى كه تنها مى شوم ندائى مى شنوم (و نگرانم !).
خديجه عرض كرد: خداوند جز خير در باره تو كارى نخواهد كرد، چرا كه به خدا سوگند تو امانت را ادا مى كنى ، صله رحم بجا مى آورى ، در سخن گفتن راستگو هستى .
خديجه مى گويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ ورقة بن نوفل رفتيم (او از آگاهان عرب و عموزاده خديجه بود) رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنچه را ديده بود براى ((ورقه )) بيان كرد، ((ورقه )) گفت : هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مى آيد دقت كن ببين چه مى شنوى ؟ سپس براى من نقل كن .
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مى گويد: اى محمد بگو: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين - تا - و لا الضالين ، و بگو: لا اله الا الله ، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براى او بازگو كرد. ورقه گفت : بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهى مى دهم تو همان هستى كه عيسى بن مريم بشارت داده است ! و تو شريعتى همچون موسى دارى تو پيامبر مرسلى ، و به زودى بعد از اين روز ماءمور به جهاد مى شوى و اگر من آن روز را درك كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد!.
هنگامى كه ورقه از دنيا رفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى ) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت ، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد.
البته در بعضى از كلمات مفسرين ، يا كتب تاريخ ، مطالب ناموزونى در باره اين فصل از زندگى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به چشم مى خورد كه مسلما از احاديث مجعول و اسرائيليات است ، مثل اينكه پيغمبر بعد از ماجراى نخستين نزول وحى بسيار ناراحت شد و از اين ترسيد كه القاآت شيطانى باشد! يا چند بار تصميم گرفت خود را از كوه به زير پرتاب كند! و امثال اين لاطائلات كه نه با مقام شامخ نبوت سازگار است ، نه با آنچه در تاريخ از عقل و درايت فوق العاده پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مديريت و شكيبائى و تسلط بر نفس و اعتماد او ثبت شده است .
به نظر مى رسد اينگونه روايات ضعيف و ركيك ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و خواسته اند هم اسلام را زير سؤ ال برند و هم شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را با توجه به آنچه گفته شد به سراغ تفسير آيات مى رويم .​
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیه 1

آیه 1

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ(1)

1 - بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.



تفسير :



تفسير نمونه جلد 27 صفحه 155

بخوان به نام پروردگارت
در نخستين آيه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى گويد: بخوان بنام پروردگارت كه جهان را آفريد (اقراء باسم ربك الذى خلق ).
بعضى گفته اند، مفعول در جمله بالا محذوف است و در اصل چنين بود اقراء القرآن باسم ربك : ((قرآن را با نام پروردگارت بخوان )) و به همين جهت بعضى اين آيه را دليل بر آن گرفته اند كه بسم الله جزء سوره هاى قرآن است . و بعضى با را زائده دانسته ، و گفته اند: منظور اين است كه نام پروردگارت را بخوان ، ولى اين تفسير بعيد به نظر مى رسد، چرا كه مناسب اين است گفته شود نام پروردگارت را به يادآور.
قابل توجه اينكه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مساءله ربوبيت پروردگار شده است ، و مى دانيم ((رب )) به معنى ((مالك مصلح )) است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مى پردازد.
سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مساءله خلقت و آفرينش ‍ جهان هستى تكيه شده ، چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت او است ، كسى عالم را تدبير مى كند كه آفريننده آن است .
اين در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه خالقيت خدا را پذيرفته بودند، اما ربوبيت و تدبير را براى بتها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدس او است .​

 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿27﴾
لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ﴿28﴾
وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿29﴾


اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست (27)
براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود (28)
و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست (29)
 

Similar threads

بالا