یه ساعت فک زدم همش پرید!
دوباره میزنم! ایندفعه خلاصه تر!
اولندش که در نا آگاهی ملت ما شکی نیست! (غر نزنید میگم چرا)
دومندش که میخوام دو تا تعریف قراردادی و نه ذاتی رو بیان کنم
(نا اگاهی و نادانی)
نادانی یعنی طرف از بیخ و بن هیچ چی نمیدونه و داده های اولیه اجتماع و سیاست هم تا حالا به گوشش نخورده! این یکی خیلی پر خطره!
نا اگاهی یعنی طرف داده ها رو داره ولی داره نادرست و یا جهت دار اونها رو تحلیل میکنه!
سومندش هم اینکه از مشروطه تا حالا 100 سال طول کشیده تا ملت ما رسیده به اینجا!
حالا تازه دو درجه نسبت به اون موقعمون بهتر شدیم (فرهیخته نشدیم هنوز) وجدانی راه زیاد دارم تا فرهیخته شدن!
چهارمندش هم اینکه اصولاً قرارنیست و نبوده که ما الان ملت ایده الِ "نیست در جهان" باشیم!
خودمون که با خودمون رو دربایستی نداریم! میدونیم جامعه ما در حجم زیادی از مشکلات اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و حتی روحی روانی و ... دست و پا میزنه!
(هر کی بگه نه نادانه)
خوب این مسایل خودش از نادانی و نا اگاهی به صورت توام نشات میگیره! ملت فهیم ایران یه جور قربون صدقه محسوب میشه! جدی نگیرید!
پنمجندش این نا اگاهی فقط گرینبانگیر قشر محروم جامعه نیست! ما تحصیلکرده ها خیر سرمون اینجا لنگ میزنیم!
شیشمندش این که مهمترین مشکل جامعه ما عقاید اشتباه نیست بلکه بازخوردها و کنش های اشتباه این عقایده!
مثلا یارو ولایه یا هر عقیده دیگه ای؟ خوب باشه ما رو سننه! مساله حتی این هم نیست که من این عقیده رو قبول ندارم
(من خیلی عقاید دیگه رو هم قبول ندارم همونطور که یه ولایی عقاید دیگه رو قبول نداره! این به اون در)
مساله اینجاست که حامی اون عقیده (اون نه! هر کدوم!) شروع میکنه برای خودش دلیل میتراشه که چرا حذف فلان عقیده و گروه واجبه!
و دقیقاً در این نقطه است که دیکتاتوری متولد میشود.
اینجا نا اگاهی است که بیداد میکند چون توده (در ایران) بیشتر درگیر نا اگاهی است تا نادانی! (طبق تعریف قراردادی من)
توده میدونه ازادی بیان و عقاید یعنی چی ولی وقت تحلیل شروع به حذف مخالف میکنه بنابراین به کنش دیکتاتوری میرسه!
(عدم تحمل مخالف که نتیجه نداشتن تجربه دموکراسی واقعیه)
(وسط کلومم یه جریان تعریف کنم و برم یه استادی و میشناختم که میگفت .... ولش کن جنبه زیاد لازم داره یافت می نشود البته بعضاً)
هفتمندش که از طرف دیگه دیکتاتوری نادانی رو گسترش میده!
تبلیغ وجود یک ملت یک دست از نظر عقیدتی که کاملاً از نظر جامعه شناسانه ادعای غیر ممکنی است اونم تو این مملکت!
و همینطور گسترش یکجانبه اطلاعات تنها از مجرای حکومت یک تصویر غیر واقعی از کشور به نمایش میگذاره
(بچه های شریعتی باز میدونند این منطبق به کدوم گفته شریعتیه )
هشتمندش که دیکتاتوری یک دشمن بنیادی داره: اطلاع رسانی!
بنابراین بدون تردید هنگامی که میبینه نمیتونه از عقایدش دفاع کنه و یا به ایمان و باور مردمش به خودش مطمئن نیست دست به سانسور میزنه و فشردن شاهرگ تبادل اطلاعات (آنکه را حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟)
چطور ملت فهیم اینجا نافهیم میشه؟ اینم از تناقض های دیکتاتوری است که دلیل پنهان بودن این تناقض نا اگاهی است و نه نادانی!
نهمندش که اگر نا اگاهی (فعلاً بی خیال نادانی) حذف بشه (با فرض اینکه مشکل توده نادانی نیست و نا اگاهی است) دیکتاتوری دو راه پیش رو خواهد داشت!
فروپاشی (معمولاً دیکتاتوری ها اونقدر احمق هستند که این یکی رو انتخاب میکنند)
گشایش دروازه های دانش و ازادی (به ندرت دیکتاتور با حال داشتیم این یکی رو انتخاب کنه)
والله اگر ما دگر اندیشان(چه خفن) در این مملکت اینقده تنها و بی حامی هستیم، فقط دو سال این ازادی بیان و جریان اطلاع رسانی رو برقرار کنید من تضمین میدم بخوره تو پوزمون دیگه حرف نزنیم! (ما همه با هم .....)
رسیدیم به عدد معروف ده (میتونیم پز بدیم بگیم 10 نکته درمورد دیکتاتوری که فقط ما بلدیم)
دهمندش که یک تکلمه هم در مورد این مملکت بگم: ایران از نظر باورهای سیاسی و اجتماعی یکی از متشتت ترین ملل دنیاست!
در کشور ما از مذهبی تندرو تا چپ افراطی حضور دارند. ناسیونالیست های افراطی در تمام جوامع اقلیت هر یک به طبل خودشون میزنند!
جمهوری خواهان و سلطنت طلبها سایه هم رو با تیر میزنند و الخ!
توی این هاگیر واگیر در سابقه تاریخی هیچ کدوم از این گروه ها نمیتونید گروهی رو پیدا کنید که پروژه دشمنی با حداقل یکی از گروه های دیگه رو نداشته باشه!
با این وضع و با این سطح اگاهی ما فقط یک دیکتاتوری رو به دیکتاتوری دیگه تبدیل میکنیم!
حالا برو که بریم کف کردم! حملات و انتقادات شما گوارای وجود و مزید امتنان ما گردید!
هر وقت حال کردیم پاسخ میدهیم(دیکتاتوری هست که هست! همینه! نمیخوای برو یه تاپیک دیگه! یه تاپیک دیگه پیشرفت کنه انگار ما پیشرفت کردیم! والله)