5سال پیش بود روز عید قربون طبق رسم هرساله خونه بابا بزرگ جمع بودیم که یه دفعه ای شوهر خاله ام که از بیرون می اومد با صدای بلند گفت اهالی می دونید فلانیم آخرش زحمتشو کم کرد و رفت اون دنیا
تا بقیه این حرفو شنیدن انگاری که یه خبر خیلی شگفت انگیز شنیده باشن دور شوهر خاله ام جم شدن و شروع به سوال پیچ کردنش کردن در حالی که چشای همشون این جوری شده بود
اما من هرچی گوش کردم هیچی دستگیرم نشد هر چقدرم از اینو اون می پرسیدم هیشکی جواب درست حسابی بهم نمی داد
دست آخر وقتی از مامانم پیگیر شدم گفت سر فرصت بهم می گه
شب بود که تازه رسیده بودیم خونه و خب بابا مامان بازم داشتن در مورد مرگ اون آقاهه حرف می زدن
منم فرصت رو غنیمت شمردمو ........
مامان این کیه که مرده
که بابا بی معطلی گفت یکی از اون نامردای روزگار..... 5 ساله که تو تشک داره جون میده به بدترین وجه ممکن
گفتم خب چی کار کرده که اینجوری.....
مامان گفت هیچی یارو اوایل انقلاب باعث اعدام چندین جوون شد باعث بریدن نون چندین خونواده شد با پایگاه ومسجد خوابیدن و ریش گذاشتن و تسبیح به دست گرفتن یه شبه صاحب همه چی شد و خیلی چیزای دیگه
بابا گفت تازشم قبل انقلاب با ساواکیا می پرید و براشون خبر چینی می کرد و همین یارو بود که درست بعد انقلاب شدن این افراد ساواکی رو برا خوش رقصی داد دست اطلاعاتیا
اون شب بابا مامان از این آقاهه کلی چیز گفتن
اما جالبش می دونید چی بود
جالبش این بود که درست فردای اون روز خبر رسید یارو دوباره زنده شده
حالا 5سال از اون موقع می گذره و امروز خبر رسید اون آقاهه مرد
10 سال توی تشک با بدترین مرضها و بیماریها با جانفرساترین دردها
منکه می گم بهشت و جهنم تو همین دنیاست شما رو نمی دونم
تا بقیه این حرفو شنیدن انگاری که یه خبر خیلی شگفت انگیز شنیده باشن دور شوهر خاله ام جم شدن و شروع به سوال پیچ کردنش کردن در حالی که چشای همشون این جوری شده بود
اما من هرچی گوش کردم هیچی دستگیرم نشد هر چقدرم از اینو اون می پرسیدم هیشکی جواب درست حسابی بهم نمی داد
دست آخر وقتی از مامانم پیگیر شدم گفت سر فرصت بهم می گه
شب بود که تازه رسیده بودیم خونه و خب بابا مامان بازم داشتن در مورد مرگ اون آقاهه حرف می زدن
منم فرصت رو غنیمت شمردمو ........
مامان این کیه که مرده
که بابا بی معطلی گفت یکی از اون نامردای روزگار..... 5 ساله که تو تشک داره جون میده به بدترین وجه ممکن
گفتم خب چی کار کرده که اینجوری.....
مامان گفت هیچی یارو اوایل انقلاب باعث اعدام چندین جوون شد باعث بریدن نون چندین خونواده شد با پایگاه ومسجد خوابیدن و ریش گذاشتن و تسبیح به دست گرفتن یه شبه صاحب همه چی شد و خیلی چیزای دیگه
بابا گفت تازشم قبل انقلاب با ساواکیا می پرید و براشون خبر چینی می کرد و همین یارو بود که درست بعد انقلاب شدن این افراد ساواکی رو برا خوش رقصی داد دست اطلاعاتیا
اون شب بابا مامان از این آقاهه کلی چیز گفتن
اما جالبش می دونید چی بود
جالبش این بود که درست فردای اون روز خبر رسید یارو دوباره زنده شده
حالا 5سال از اون موقع می گذره و امروز خبر رسید اون آقاهه مرد
10 سال توی تشک با بدترین مرضها و بیماریها با جانفرساترین دردها
منکه می گم بهشت و جهنم تو همین دنیاست شما رو نمی دونم