بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
:D ببخشید اومدم..از اونجا شروع کردم خب..عقب مونده بودم...دست منصوره خانم آقا درد نکنه..عجب قصه ای بود!!
بابا عجب آشی بود!!
میگم چقدر خوبه اینجا فقط توش دختر باشه!!نه!؟؟!:w25::w25::thumbsup2::thumbsup2::thumbsup2:


خواهش مي كنم عسيسم
قابل دوستان رو نداره
اره چقدر خوب مي شد همه اش دختر بوديم;););)
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی خوابم میومد ولی چون جمعتون جمع بود و گلتون کم بود اومدم یه سلامی بکنم و برم البته هستم تا یه گل پسر دیگه بیاد بعد برم (( زدم تو ذوقت آرامش مگه نه؟؟؟:w25:
خوش اومدی حالاکه اومدی بی زحمت یه فال حافظ بگیر، بعد برو
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
آره خوبه. میخوای مردونه زنونه اش کنیم؟ :دی
امضات خیلی قشنگه ها
:D والا ما که میخواستیم ودرشون کنیم ..اونجوری خود به خود زنونه پودرونه میشد!!:biggrin:
اره خوب
اگه تو نبودی جمع کاملا دخترونه بد
ما ها هم مجبور نبودیم حجاب بذااریم!
خسته نباشی!
فردا بزن
خیلی وقته که نیست
سلام منم برسون
باز تو شمشیر رو از رو بستی!؟!!؟خیله خب..بگرد تا بگردیم آقا نگارخانم جون!!
سلام العیکم جمیاً
به به!!آقا ساسان!!میبینم یه داوطلب دیگه برای پودرشدن پیدا شد!!خوبی؟شب پودریت بخیر!!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب حواستو جمع کنی درست میشه
:redface::redface::redface:
خیلی خوابم میومد ولی چون جمعتون جمع بود و گلتون کم بود اومدم یه سلامی بکنم و برم البته هستم تا یه گل پسر دیگه بیاد بعد برم (( زدم تو ذوقت آرامش مگه نه؟؟؟:w25:
شما نگران نباش
ارام هست
سلام العیکم جمیاً
سلام همشهری
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
به منصوره گفتم که میخوام بخوابم ولی واسه ضد حال زدن بهت اومدم :biggrin:
سلامت کو ؟؟اومدنت با خودت بوده رفتنت با خدا!!

خواهش مي كنم عسيسم
قابل دوستان رو نداره
اره چقدر خوب مي شد همه اش دختر بوديم;););)
:D:D الان که پودرشون کردیم همون جوری میشه!!دل نگرون نباش:biggrin:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش اومدی حالاکه اومدی بی زحمت یه فال حافظ بگیر، بعد برو

چشم همه با هم نیت کنین....

بخشید نیت نکنین کتاب فالم نیست امروز اتاقمو واسم تمیز کردن نمیدونم کجا گذاشتن ببخشید فردا شب حتما میگیرم براتون
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
و برکاته...


ممنون
مرسی.

غرض از مزاحمت این بود که نذارم این آرامش شما ها رو پودر کنه :دی
میگم ساسان جان اینجا قوانین نانوشته ای هست که دخترها مصونیت پودری دارن!!این شمایی که الان پودر میشی!!میپرسی چرا؟؟چون سیبیل درمیاری!!

:redface::redface::redface:

شما نگران نباش
ارام هست

سلام همشهری
نگار خان داری کم کم داری پودر واجب میشی ها!!
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکرت جان من میام تو کرسی بد هم باشم خوب خوب میشم..تو خوبی؟؟:gol::gol::D

خوبی دخمل؟؟میگم چقدر امشب دخملونه هستیم ها!!:w25:

سیلام..خوب خوب

چند روز پیش خواستم بهش اس ام اس بزنم ها..اصلا یادم رفت به کل!!
خب خدا رو شکر:gol::gol:
خیلی خوابم میومد ولی چون جمعتون جمع بود و گلتون کم بود اومدم یه سلامی بکنم و برم البته هستم تا یه گل پسر دیگه بیاد بعد برم (( زدم تو ذوقت آرامش مگه نه؟؟؟:w25:

سلام العیکم جمیاً
سلام بر هر دو:w21:
خووبین؟:gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
  • Like
واکنش ها: floe

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم همه با هم نیت کنین....

بخشید نیت نکنین کتاب فالم نیست امروز اتاقمو واسم تمیز کردن نمیدونم کجا گذاشتن ببخشید فردا شب حتما میگیرم براتون


اه اه اه
ما رو مسخره مي كني؟؟؟؟؟
اگه ديگه بهت گفتم برام فال بگير
كلي نيت كردم:mad::mad::mad:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
موش رو پیدا میکنم از حلقومش میکشم بیرون!!مادر نزاییده موشی که سلام ما رو بخوره!!
خوبی ؟خوشی؟


از شوما بزرگترهاش هم پودرشدن!!شوما که جای خود عزیزی!!

رفت پایین کاری نمیتونی بکنی اصلا نمیخوام سلام کنم دوست ندارم
..
مرسی شما چطوری؟؟؟
5 دقیقه دیگه آفلاینم
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:D والا ما که میخواستیم ودرشون کنیم ..اونجوری خود به خود زنونه پودرونه میشد!!:biggrin:

باز تو شمشیر رو از رو بستی!؟!!؟خیله خب..بگرد تا بگردیم آقا نگارخانم جون!!

به به!!آقا ساسان!!میبینم یه داوطلب دیگه برای پودرشدن پیدا شد!!خوبی؟شب پودریت بخیر!!
:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:عمرا اقا ارام

من و پودر شدن :w20: عمراً اگه بتونی :دی
خوشگل میشیاااا

میگم ساسان جان اینجا قوانین نانوشته ای هست که دخترها مصونیت پودری دارن!!این شمایی که الان پودر میشی!!میپرسی چرا؟؟چون سیبیل درمیاری!!


نگار خان داری کم کم داری پودر واجب میشی ها!!
جانم؟؟؟؟!
خب با اجازه همگی من دیگه رفع زحمت کنم :دی
شبتون خوش
کجا خوابالو؟
خوب بخوابی(جای مقصود خالی)
سلام به روی ماهت
من نمیدونم چرا اینجا اینقد گرمه :w20: بابا اینقدر نرید زیر کرسی بیان همگی با هم بریم بیرون یکم از این هوای سرد لذت ببریم :w12:
اههه
سرد شده!
چه کاریه بریم سرما بخوریم!

بچه ها من همین جا اعلام می کنم که دارم افسرده میشم! به دادم برسین!
 
  • Like
واکنش ها: floe

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به روی ماهت
من نمیدونم چرا اینجا اینقد گرمه :w20: بابا اینقدر نرید زیر کرسی بیان همگی با هم بریم بیرون یکم از این هوای سرد لذت ببریم :w12:

شوما برو لذت ببر هروقت سرماخوردي ما هم از ديدنت لذت مي بريم:D:D
 

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزي بود روزگاري. مردي هم بود از آن بدبختها و فلك زده هاي روزگار. به هر دري زده بود فايده اي نكرده بود. روزي با خودش گفت: اينجوري كه نمي شود دست روي دست بگذارم و بنشينم. بايد بروم فلك را پيدا كنم و از او بپرسم سرنوشت من چيست، براي خودم چاره اي بينديشم.
پا شد و راه افتاد. رفت و رفت تا رسيد به يك گرگ. گرگ جلوش را گرفت و گفت: آدميزاد، كجا مي روي؟
مرد گفت: مي روم فلك را پيدا كنم.
گرگ گفت: ترا خدا، اگر پيدايش كردي به او بگو «گرگ سلام رساند و گفت هميشه سرم درد مي كند. دوايش چيست؟»
مرد گفت: باشد. و راه افتاد.
باز رفت و رفت تا رسيد به شهري كه پادشاه آنجا در جنگ شكست خورده بود و داشت فرار مي كرد. پادشاه تا چشمش افتاد به مرد گفت: آهاي مرد، كجا مي روي؟
مرد گفت: قربان، مي روم فلك را پيدا كنم و سرنوشتم را عوض كنم.
پادشاه گفت: حالا كه تو اين راه را مي روي از قول من هم بگو براي چه من در تمام جنگها شكست مي خورم، تا حال يك دفعه هم دشمنم را شكست نداده ام؟
مرد راه افتاد و رفت. كمي كه رفت رسيد به كنار دريا. ديد كه نه كشتي اي هست و نه راهي. حيران و سرگردان مانده بود كه چكار بكند و چكار نكند كه ناگهان ماهي گنده اي سرش را از آب درآورد و گفت: كجا مي روي، آدميزاد؟
مرد گفت: كارم زار شده، مي روم فلك را پيدا كنم. اما مثل اين كه ديگر نمي توانم جلوتر بروم، قايق ندارم.
ماهي گنده گفت: من ترا مي برم به آن طرف به شرط آنكه وقتي فلك را پيدا كردي از او بپرسي كه چرا هميشه دماغ من مي خارد؟
مرد قبول كرد. ماهي گنده او را كول كرد و برد به آن طرف دريا. مرد به راه افتاد. آخر سر رسيد به جايي، ديد مردي پاچه هاي شلوارش را بالا زده و بيلي روي كولش گذاشته و دارد باغش را آب مي دهد. توي باغ هزارها كرت بود، بزرگ و كوچك. خاك خيلي از كرتها از بي آبي ترك برداشته بود. اما يك چند تايي هم بود كه آب توي آنها لب پر مي زد و باغبان باز آب را توي آنها ول مي كرد.
باغبان تا چشمش به مرد افتاد پرسيد: كجا مي روي؟
مرد گفت: مي روم فلك را پيدا كنم.
باغبان گفت: چه مي خواهي به او بگويي؟
مرد گفت: اگر پيدايش كردم مي دانم به او چه بگويم. هزار تا فحش مي دهم.
باغبان گفت: حرفت را بزن. فلك منم.
مرد گفت: اول بگو ببينم اين كرتها چيست؟
باغبان گفت: اينها مال آدمهاي روي زمين است.
مرد پرسيد: مال من كو؟
باغبان كرت كوچك و تشنه اي را نشان داد كه از شدت عطش ترك برداشته بود. مرد با خشم زياد بيل را از دوش فلك قاپيد و سر آب را برگرداند به كرت خودش. حسابي كه سيراب شد گفت: خوب، اينش درست شد. حالا بگو ببينم چرا دماغ آن ماهي گنده هميشه مي خارد؟
فلك گفت: توي دماغ او يك تكه لعل گير كرده مانده. اگر با مشت روي سرش بزنيد، لعل مي افتد و حال ماهي جا مي آيد.
مرد گفت: پادشاه فلان شهر چرا هميشه شكست مي خورد و تا حال اصلاً دشمن را شكست نداده؟
فلك جواب داد: آن پادشاه زن است، خود را به شكل مردها درآورده. اگر نمي خواهد شكست بخورد بايد شوهر كند.
مرد گفت: خيلي خوب. آن گرگي كه هميشه سرش درد مي كند دوايش چيست؟
فلك جواب داد: اگر مغز سر آدم احمقي را بخورد، سرش ديگر درد نمي گيرد.
مرد شاد و خندان از فلك جدا شد و برگشت كنار دريا. ماهي گنده منتظرش بود. تا مرد را ديد پرسيد: پيدايش كردي؟
مرد گفت: آره. اول مرا ببر آن طرف دريا بعد من بگويم.
ماهي گنده مرد را برد آن طرف دريا. مرد گفت: توي دماغت يك لعل گير كرده و مانده. بايد يكي با مشت توي سرت بزند تا لعل بيفتد و خلاص بشوي.
ماهي گنده گفت: بيا تو خودت بزن، لعل را هم بردار.
مرد گفت: من ديگر به اين چيزها احتياج ندارم. كرت خودم را پر آب كرده ام.
هر چه ماهي گنده ي بيچاره التماس كرد به خرج مرد نرفت. پادشاه چشم به راهش بود. مرد كه پيشش رسيد و قضيه را تعريف كرد، به او گفت: حالا كه تو راز مرا دانستي، بيا و بدون اين كه كسي بفهمد مرا بگير و بنشين به جاي من پادشاهي كن.
مرد قبول نكرد. گفت: نه. من پادشاهي را مي خواهم چكار؟ كرت خودم را پر آب كرده ام.
هر قدر دختر خواهش و التماس كرد مرد قبول نكرد. آمد و آمد تا رسيد پيش گرگ. گرگ گفت: آدميزاد انگار سرحالي! پيدايش كردي؟
مرد گفت: آره. دواي سردرد تو مغز سر يك آدم احمق است.
گرگ گفت: خوب. سر راه چه اتفاقي برايت افتاد؟
مرد از سير تا پياز سرگذشتش را براي گرگ تعريف كرد كه چطور لعل ماهي گنده و پادشاهي را قبول نكرده است، چون كرت خودش را پر آب كرده و ديگر احتياجي به آن چيزها ندارد.
گرگ ناگهان پريد و گردن مرد را به دندان گرفت و مغز سرش را در آورد و گفت: از تو احمقتر كجا مي توانم گير بياورم؟
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
رفت پایین کاری نمیتونی بکنی اصلا نمیخوام سلام کنم دوست ندارم
..
مرسی شما چطوری؟؟؟
5 دقیقه دیگه آفلاینم
موشه رفت پایین؟:Dمن بچه اینجوری تربیت نکرده بودم ها!!حمید!!با کی گشتی تو اینجوری شدی هان؟!!؟هان!؟!؟اوکی پس خداحافظی کنیم که بری بخوابی..خواب های خوب خوب ببینی :D
 

Similar threads

بالا