مشاعرۀ سنّتی

[MOON.LIGHT]

رحمت آرد بر دل افکار ما
بخشد او بر ناله های زار ما

 

[ARASH AZ]

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم تو رو مانم تو اشک مرا مانی

 

[araz_heidari]

يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
كه به رحمت گذري بر سر فرهاد كند
​

 

[MOON.LIGHT]

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم تو رو مانم تو اشک مرا مانی

یاد باد ان که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
​

 

[ARASH AZ]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[MOON.LIGHT]

يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
كه به رحمت گذري بر سر فرهاد كند
​

دلم جز مهر مهرويان طريقي بر نمي گيرد
زهر در مي دهم پندش وليكن در نمي گيرد
​

 

[MOON.LIGHT]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

میان شاخه‌ها خود را نهان داشت
رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت
​

 

[araz_heidari]

میان شاخه‌ها خود را نهان داشت
رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت
​

تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمي كند
پيش كمان ابرويش لابه همي كنم ولي
گوش كشيده است از آن گوش به من نمي كند
​

 

[*زهره*]

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

 

[armstrong]

دیده ی عقل مست تو چرخه ی چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی‌شود

 

[*زهره*]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

[mahdi271]

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

 

[*زهره*]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

 

[ARASH AZ]

دین و دل بردند وقصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

 

[meh_61]

ثنا و حمد بي‌پايان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را

 

[*زهره*]

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود

 

[naghmeirani]

دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـکم نثـار خاک پایـت

دلم در شاخه یاد تو پیچیـد
چو نیلوفر شکفتـم در هوایت

 

[*زهره*]

تا کی از تزویر باشم خودنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست

 

[oneunited]

تامل کنان در خطا و صواب
به از ژاژ خایان حاضر جواب

 

[ashkyekom]

تامل کنان در خطا و صواب
به از ژاژ خایان حاضر جواب

باز باران با ترانه با گهرهای فراوان
می چکد بربام خانه دانه دانه

 

[oneunited]

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

 

[ARASH AZ]

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی در سایه ی گل آرامیده ام

 

[mahdi271]

من از او بوی خود سوزی شنیدم
حدیث عشق آموزی شنیدم
ز آهنگ شکست استخوانش
صدای پای پیروزی شنیدم

 

[گلابتون]

مي خور كه صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتي كه بروي و ريا كنند

 

[*زهره*]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
آنچنان زو شده ام بی سرو سامان كه مپرس

 

[mahdi271]

سر گشته ی توست نه فلک می دانی
گرد در تو گشته به سرگردانی
تو خورشیدی ولی میان جانی
خورشید که دیده ست بدین پنهانی

 

[*زهره*]

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[mahdi271]

در مذهب عاشقان قرار دگر است
وین باده ی ناب را خمار دگر است
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کار دگر است و عشق کار دگر است

 

[*زهره*]

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

 

[behnam-t]

در کوی نیکنامان مارا گذر ندادند
گر تو نمیتوانی تغییر کن قضارا