شادی در قرآن و معیارهای آن
شادی در قرآن، جایگاه خاصی دارد و به گونه های مختلف، مورد تأیید و توجه قرآن قرار گرفته است، اما نه شادی بیهوده و عبث، بلکه شادی توأم با اهداف الهی و انسانی و لذا آیات قرآن دربارۀ شادی دو دسته اند؛ دسته ای از آیات، مؤمنین را دعوت به شادی نموده؛ مانند آیه ی:
(قُل بِفَضلِ اللهِ وِ بِرَحمَتِهِ فَبِذلکَ فَلیَفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مما یَجمَعُونَ)1
«(ای رسول خدا!) به خلق بگو که شما باید منحصرا به فضل و رحمت خدا شادمان شوید (و به نزول قرآن مسرور باشید) که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که برای خود اندوخته می کنید».
بنابراین مردم به فضل پروردگار و به رحمت بی پایان او به این کتاب بزرگ الهی که جامع همه نعمتها است باید خشنود شوند نه به جمع ثروتها و بزرگی مقامها و فزونی قوم و قبیله.
همچنین قرآن کریم، زمانی که وعدۀ الهی، مبنی بر نصرت و پیروزی رومیان اهل کتاب بر مشرکان مجوس، محقق می شود، می فرماید:
(... وَ یَومَئذٍ یَفرَحُ المُؤمِنُونَ بِنَصراللهِ ...)2
«و در آن روز (که رومیان فاتح شوند) مؤمنان شاد می شوند به یاری خداوند».
بنابراین، شادیها براساس ارزشها و اهداف مقدس؛ قرآن، و پیروزی موحدین بر مشرکین است.
دسته ی دیگری از آیات قرآن شادی را مذمت نموده؛ شادیهای بیهوده ای که براساس ضد ارزشهاست. در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره می شود:
1- قرآن کریم در داستان «قارون» که فردی خودخواه و مغرور بود و شادیهای مستانه داشت، از زبان قومش می فرماید:
(اذ قَالَ لَهُ قَومُهُ لاتَفرَح اِنَّ اللهَ لایُحِبُ الفَرِحین)3
«به خاطر بیاور هنگامی که قوم قارون به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد»
2- قرآن کریم ضمن بیان عذابهای دوزخیان می فرماید:
(ذلِکُم بِما کُنتُم تَفرَحُونَ فِی الارضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ بِما کُنتُم تَمرَحُونَ)4
«این به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می-پرداختید».
جالب اینکه در آخر آیه می فرماید: (بِما کُنتُم تَمرَحُونَ) که به معنای شادی به خاطر مطالب
بی اساس، یا شدت فرح، ... و شدت فرح نوعا سر از همه ی این مسایل درمی آورد.5 بنابراین، آنجا که از شادی مذمت شده به جهت همراه بودن شادی با گناه، غفلت و فساد است.
در اینجا این سؤال مطرح می شود که راه شناخت شادیهای ناروا از شادیهای سازنده چیست؟
پاسخ این است که تشخیص این دو نوع از شادیها را می توان از قراینی چون انگیزۀ شرکت، برنامه و محتوای مجلس، نوع شرکت کننده های چنین مجالسی، به دست آورد.
عناصر تعیین کنندۀ شادی
عوامل و زمینه های شادی مردم به تناسب دیدگاهها و باورها و شرایط و موقعیتهای اجتماعی آنان بستگی دارد. افراد متمول، به ثروت و شهرت و موقعیت اجتماعی و افراد فقیر، بی خانمان و بیمار، به رفاه، آسایش و سلامتی، جوامعی که زیر فشارهای اجتماعی قرار دارند، به کسب آزادی و استقلال و هر فرد و گروهی به تناسب ارزشها و نیازهای خود از رسیدن به خواسته های خود، مسرور می شوند.
بعضی از روانشناسان شخصیت و وراثت را عامل اساسی در شادی می دانند و معتقدند شخصیت افراد بیش از عوامل دیگر در تعیین سطح شادی آنها اهمیت دارد. برخی از مردم به خاطر منش و شخصیت خود رویدادهای زندگی را مثبت و خوش بینانه تفسیر می کنند در حالی که عده ای دیگر در واکنش های خود نسبت به رویدادها، ذاتا منفی و بدبینانه برخورد می کنند.
درست است که شخصیت و وراثت در میزان شادی مؤثر است اما نمی توان آن را تنها عامل دانست زیرا دیگران هم با هرگونه شخصیتی که دارند می توانند بر اندوه و ماتم چیره گردند و شادی را درآغوش بگیرند.
بعضی شادی و نشاط را به باطن می دانند و می گویند اگر انسان در باطن شاد و سرخوش باشد در ناگوارترین شرایط هم شادمانی خود را حفظ می کند اما اگر در درون غمگین و افسرده باشد شادترین موقعیت ها نمی تواند تأثیری در روحیه او به وجود آورد.
بسیاری از مردم شادی را به ثروت، شهرت و قدرت و ... می دانند اما به تجربه ثابت شده است که ثروت به تنهایی شادی و خوشبختی نمی آورد.
دکتر «دیوید مایزر» در کتاب خود به نام «در جست و جوی شادی» چه کسی شاد است و چرا؟ کلیه مقاله های تحقیقی را که در آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی و غربی و برخی دیگر از کشورها دربارۀ «شادی» به چاپ رسیده است به طور جامع بررسی می-کند. وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که رابطه ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند. او از افرادی که با آنان مصاحبه شده گفته های متعددی نقل می کند، نظیر «ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبت عوض کنم» پول به هر اندازه که باشد، نمی تواند تأثر و غمی که از ناراحتی فرزندانم برایم به وجود آمده برطرف کند.6
در عین حال می بینیم که بسیاری از مردم هنوز برای کسب شادی و خرسندی به دنبال ثروت اندوزی می روند در حالی که بسیاری از ثروتمندان بزرگ جهان شاد نیستند.
او می گوید: «همیشه علاقه مند بودم بدانم، شادترین مردم جهان چه کسانی هستند و بدین منظور، تحقیقات خود را در بازدید از کشورهای مختلف آغاز کردم. روزی با یکی از مهمانداران هواپیمای سوئیس در زمینه ی فوق صحبت کردم و پرسیدم آیا شما خوشحال ترین مردم جهان هستید؟ گفت: نه، گرچه کشورمان بسیار زیبا و تمیز و منظم است؛ ولی بسیاری از خانواده های ما با داشتن دو فرزند از همسرانشان جدا شده و یا جدا می شوند. و دادگاه اکثرا بچه ها را به مادر واگذار می کند و پدر مجبور است بخشی از درآمدش را برای نگهداری از بچه ها بپردازد و هفته ای یک روز می تواند فرزندش را ببیند و من همیشه نگران تقاضای طلاق توسط همسرم و متلاشی شدن زندگی ام هستم. تنها جایی که به سؤال من جواب مثبت دادند، در هندوستان بود که مهندس جوان هندی در پاسخ به سؤال من گفت، ما هندیها شادترین مردم دنیا هستیم! با خود گفتم چگونه چنین چیزی ممکن است؛ آنها با آن همه فقر، شادتر از مردم آمریکا و سوئیس باشند. چگونه هندیها با وجود اینکه مصرف سرانه ی منابع طبیعی شان حدود یک سی ام مصرف سرانه ی منابع طبیعی آمریکایی هاست، از آنان شادتر می باشند؟ و چگونه ممکن است یک هندی که تمام روز را زحمت می کشد و کار می کند تا زندگی خود را تأمین کند. و تمام زندگی اش بیش از چند روپیه نمی-ارزد، خوشحال تر از یک میلیونر آمریکایی باشد؟ لذا سیر و سفری در هندوستان کردم و از نزدیک، زندگی ساده و بی آلایش آنها را دیدم و فهمیدم که تنها ثروت نمی تواند برای انسان خوشبختی و شادی بیاورد».
جوانان و شادی
«جوانان» به لحاظ داشتن قدرت و توان بالا و برخورداری از سلامت جسم و روح، مظهر نشاط و شادابی هستند و سعی می کنند همیشه شاد باشند. و در ادبیات جوانان نیز این جملات وجود دارد که در زندگیِ دو روزه باید شاد باشی، ای بابا! جوانی است ، باید خوش باشی.
ما هم ضمن اینکه شادی را برای جوانان یک نیاز می دانیم، اما سؤالی برایمان مطرح است که کدام خوشی، کدام شادی و کدام تفریح؟
آیا خوشی و شادی به پرسه زدن در کوچه و خیابان و وقت گذرانی و به تمسخر گرفتن ارزشها و سیگار کشیدن، اعتیاد و استفاده از آهنگها و فیلمهای مبتذل، عشقهای کاذب و از بین بردن مرزهای حیا و پاکی است؟ و یا هیجان آفرینی و حادثه جویی در فعالیتهای ورزشی و دیدن فیلمها و خواندن کتابهای هیجانی و ...؟
یا گذراندن عمر در ورزشگاهها، پارکها، شب نشینیهای طولانی و خنده های مستانه در کنار دوستان؟ به تجربه ثابت شده آنهایی که شادی را چنین تفسیر می کنند و زندگی را به بازی می گیرند و جوانی خود را این چنین می گذرانند، عاقبت از گذشته ی عمر خود، پشیمان می شوند و راه جبرانی ندارند، به یاد دارم یکی از طرفداران تیم ملی که عمری برای حمایت از تیم مورد علاقه خود، بوق زده بود از دنیا رفت و مجله ی جوانان نوشت: «محمد بوقی که سی سال برای تیم ملی بوق می زد از دنیا رفت آیا سعادت و خوشبختی انسان به این است که انسان زندگی را در این حد بداند؟
به نظر ما استفاده از تفریح و شادیهای معقول و مشروع در حد متعادل، مانعی ندارد. اما همه ی این شادیها، گذرا و مقطعی است و آنچه به انسان نشاط و شادابی دایمی می دهد، به فرمولی است که تحت عنوان «شهر شادی» آورده ایم.
شادیهای ظاهری و حقیقی
بخشی از شادیها «ظاهری» و سطحی است؛ مانند تبسم ، خنده و گشاده رویی که ممکن است از لحاظ زمانی، گذرا و ناپایدار باشند که گاهی به صورت افراطی مطرح می شود به طوری که انسان بعد از پایان شادی، در خود احساس ملامت و پشیمانی دارد، لذا این گونه شادیهای افراطی مورد مذمت اسلام است؛ مانند شادیهایی که از سر غفلت و هوسرانی، غرور و تکبر و استهزای دیگران به انسان دست می دهد و از این نوع شادیها در فرهنگ متعالی اسلام به عنوان «لهو و لعب» یاد می گردد.
بخشی دیگر از شادیها «حقیقی و واقعی» است ولو در ظاهر خنده ای وجود نداشته باشد و آن احساس رضایت و آرامش از اعماق جان است؛ مانند موارد زیر:
نجات دادن غریق و نجات یک طفل از خطر آتش سوزی، ایثار در حق مسکین و دردمند، عیادت مریض بی پناه، دلجویی از غریب، رسیدگی به داد مظلوم، گذشت از دیگران، احساس به والدین، که در این صورت از ضمیر خود ندای احسنت و آفرین می شنویم و به قول «مولوی» اگر آدمی را شادی از دل می آید، جزای آن است که کسی را شاد کرده و اگر غمگین می شود، کسی را غمگین کرده و معمولا این نوع شادی، پایدار و بادوام است و انسان با مراجعه به آرشیو یادمان و خاطرات خود، مکرر می تواند با یادآوری عمل مسرت بخش خویش، در زندگی شاد باشد.
معیارهای غم و شادی
«غم و شادی» بستگی به معیار و ارزش هر فرد دارد. اصولا میزان رشد فکری و بزرگی همت و عظمت روح را از غمها و شادیهای هرکس می توان شناخت؛ یکی خوشحالی اش به عفو و گذشت است و دیگری به انتقام. یکی غصه می خورد که چرا مردم، خلاف می کنند، دیگری غمش برای این است که چرا جلو خلافش را می گیرند. طبق نظام ارزشی اسلام مطلوبیت هر چیزی زمانی است که در مسیر کمال و سعادت انسان باشد و پیامبر و ائمه ی معصومین علیهم السلام تلاش می کردند که شادیهای مردم را جهت بدهند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی که از مکه به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه دو روز را عید می-گرفتند و به تفریح و جشن می پرداختند. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: این دو روز چه خصوصیتی دارد؟ گفتند در دوران جاهلیت این روز را این گونه سپری می کردیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای سبحان بهتر از این دو روز را برای شما آورده و آن عید فطر و عید قربان است».7
خلاصه اینکه: عید و شادی ما باید با عید کسانی که مادی فکر می کنند، فرق داشته باشد، عید یک مؤمن همان لحظه هایی است که بر شیطان و نفس خود غلبه پیدا می کند و عزای او آن روزی است که به گناه مبتلا می شود:
عید هرکس در درون وی بُوَد
چون عزا آنجاست عیدش کی بُوَد
عوامل ذیل را می توان از معیارهای شادی دانست:
الف – اطاعت خداوند: شادی، وقتی است که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کرده باشد و از گناه، دوری گزیند؛ چنانچه علی علیه السلام می فرماید:
«سُرورُ المُؤمِنِ بِطاعَهِ رَبِّهِ و حُزنُهُ عَلی ذَنبِهِ».8
«شادی مؤمن، به طاعت پروردگارش می باشد و حزنش بر گناه و عصیان است».
و در روایت دیگر به مناسبت عید فطر فرمود:
«اِنَّما هُوَ عیدٌ لِمَن قَبِلَ اللهُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ».9
«این عید برای کسی است که خداوند نماز و روزه اش را پذیرفته باشد و هر روزی که معصیتی صورت نگیرد، آن روز عید است».
ب – پرهیز از گناه: لذت و خوشی، همیشه در «انجام دادن» نیست، زمانی هم در «پرهیز کردن» است. گاهی اتفاق می افتد که با انجام کارهایی که عادتا باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم می آورد، چرا که روح و وجدان، آمادۀ لذت بردن نیست اساسا روح انسان به گونه ای است که گاهی از «پرهیز» سرخوش می شود و به شادی و نشاط می رسد که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل مقایسه نیست و به قول سعدی:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
انسان در زندگی وقتی شاد است که از گناه پرهیز کند و حدود الهی را رعایت نماید. ارضای تمایلات، به هرگونه و هر نحو شادی آور نیست.10
از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: آنهایی هستند که وقتی نیکی می کنند خوشحال می شوند و زمانی که بدی کردند طلب استغفار می کنند.11
علی علیه السلام فرمود:
«اَکثِر سُرُورَکَ عَلی ما قَدَّمتَ مِنَ الخَیرِ و حُزنَکَ عَلی ما فاتَ مِنهُ».12
«سرورت را زیاد کن، برآنچه از کارهای خیر برای آخرتت انجام داده ای و حزنت را به آنچه از کارهای خیر، محروم گشته ای».
مردی خدمت امام جواد علیه السلام وارد شد در حالی که شاد و مسرور بود، حضرت فرمود: «چیست که تو را شاد می بینم؟».
عرض کرد: یابن رسول الله! از پدر بزرگوارت شنیدم که می فرمود: «بهترین روزی که سزاوار است بندۀ خدا در آن روز شاد باشد، روزی است که توفیق خدمت، و دستگیری از برادران مؤمن نصیب او گردد و امروز من موفق شدم ده نفر از برادران فقیر که از فلان شهر نزد من آمده بودند، به هر کدام از آنها بخشش نمایم لذا از این جهت خوشحالم.
حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند! تو شایسته ی این شادی هستی اگر آن انفاق و بخشش خود را به وسیله منت گذاشتن نابود نکرده باشی...».13
ج – احیای ارزشها: امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلسُّرورُ فی ثَلاثَ خِصالٍ: اَلوَفاءُ و رِعایَهُ الحُقُوقِ وَ النُّهوُضُ فِی النَّوائِبِ».14
«شادی به سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق دیگران و ایستادگی در گرفتاری ها و مشکلات.
علی علیه السلام فرمود:
«فَلیَکُن سُرورُکَ بِما نِلتَ مِن اخِرَتِکَ وَلیَکُن اَسَفُکَ عَلی ما فاتَکَ مِنها».15
«باید شادی تو به خاطر آنچه برای آخرت انجام داده ای و حزن و غمت برای محرومیت از آن باشد».
شبی که بنا شد علی علیه السلام در جای پیامبر صلی الله علیه و آله بخوابد تا حضرت از تیغ دشمنان در امان بماند از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید اگر من در بستر شما بخوابم جان شما به سلامت خواهد بود. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله جواب مثبت داد حضرت علی علیه السلام لبخندی زد و به شکرانه ی این توفیق سجدۀ شکر کرد.16
د – احیای حق یا از بین رفتن باطل: علی علیه السلام در نامه ای به «عبدالله بن عباس» می فرماید: «اما بعد: انسان گاهی مسرور می شود به خاطر رسیدن به چیزی که هرگز از دستش نمی رفت و گاهی محزون می شود به خاطر از دست دادن چیزی که هرگز به آن نمی رسد، پس باید شادی تو به خاطر احیای حق یا نابودی باطل باشد».17
هـ - تحول معنوی: شادی، زمانی پسندیده است که در انسان تحولی ایجاد شود و انسان بتواند خطاهای گذشته ی خود را جبران کند و روزی که احساس کند خداوند گناهان گذشته ی او را بخشیده. علی علیه-السلام فرمود: «عید برای کسی است که بداند گناهانش بخشیده شده است».18
بعضی از بزرگان فرموده اند: