شهدا تنهايم نگذاريد..

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيلي دلگيرم..خيلي ..
از همه ي ادمهاي روي زمين دلگيرم..
برام توي اين دنيا دو چيز مونده..
خدا-شهدا..
به چه كسي جز اينها پناه ببرم؟!
وقتي به چهره ي حاج همت خيره ميشم گريه ام دو چندان ميشه و ميگم حاج همت كاش بودي..
فشار و امتحان سختي رو دارم طي ميكنم بچه ها..دعام كنيد..دعا كنيد همين شهدا كمك حالم باشن..
شما رو به حسين بن علي چراغ اين قسمت رو در نبودم روشن نگه داريد...
شرمنده ي شهدام..تا اخر عمر..
يا علي.
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
:cry:
بابا من واقعا نگران شدم!
چي شدي تو برادر؟
توكل داشته باش مرده مومن... بالا و پايين داره، ولي مقصد يه چيزه!

از دنيا توقعي نداشته باش، ارزششو نداره...
سخته ولي بايد راضي باشي به رضاي خودش... اگه بسپري به خودش و ايمان داشته باشي كه خودش حكيم و رحيمه، همه چي حله! اين دل گرفتگي هاي بخاطر دنيا رو جدي نگير...


انشاالله كه زودتر خوب شي...

واقعا نگران شدم!:cry::(
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
آرش جان ... داري نور بالا مي زني ها ، اگه شب عمليات بود به بچه ها مي گفتم بعد از عمليات يه چلو مرغ افتاديم ... ما رو دعا كن :gol::gol::gol:
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
چي شده؟؟؟
من از اين حرفا كه شما زديد تنم لرزيد
ايشالا هر مشكلي كه داريد خود شهدا كمكتون ميكنن.
نبود شما اينجا خيلي معلومه
ما منتظر شما هستيم تا برگرديد.
نميذاريم تالار بخوابه خيالتون راحت!
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
چي شده؟؟؟
من از اين حرفا كه شما زديد تنم لرزيد
ايشالا هر مشكلي كه داريد خود شهدا كمكتون ميكنن.
نبود شما اينجا خيلي معلومه
ما منتظر شما هستيم تا برگرديد.

نميذاريم تالار بخوابه خيالتون راحت!


واقعا نبود آقا آرش اينجا و تو اين تالار خيلي معلومه...

الان 2روزه كه روز شمار دفاع مقدس، روزا رو نميشمره!







آقا آرش، به خوده شهدا قسم منم دلگيرم، از دنيا، از آدماش...

ولي جز صبر و توكل ازم بر نمياد! خوده خدا به اهل ايمانش گفته كه "استعينوا بالصبر و الصلوة"...

بايد صبر كنيم...

اميدوارم خوده خدا كمكمون كنه...

شهدا، تنهامون نگذاريد....
:gol:
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا نبود آقا آرش اينجا و تو اين تالار خيلي معلومه...

الان 2روزه كه روز شمار دفاع مقدس، روزا رو نميشمره!







آقا آرش، به خوده شهدا قسم منم دلگيرم، از دنيا، از آدماش...

ولي جز صبر و توكل ازم بر نمياد! خوده خدا به اهل ايمانش گفته كه "استعينوا بالصبر و الصلوة"...

بايد صبر كنيم...

اميدوارم خوده خدا كمكمون كنه...

شهدا، تنهامون نگذاريد....
:gol:
دارم از ناراحتي ميميرم..
ولي شهدا واجبترن..
واجبتر از خودم..
الان درستش ميكنم..:gol:
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتشه براتون تعريف بكنم..
برادرا..خواهرا..اتفاق بدي براي برادرم افتاده بود..نپرسين چي..ولي خيلي بد..
از همه چيز و از همه نوع كمك دلسرد بودم..
از خودم بدم ميومد..
دقيقا ديشب يا پريشب بود..تا ساعت 2 بيدار موندم..
كتاب فرمانده ي من رو باز كردم..شروع كردم به گريه..گريه كردم اونقد كه چشمام ميسخوت..
خيره شدم به عكس شهيد همت كه روي ميزمه..
گفتم حاج همت..من يك داداش دارم..اگر بلايي سرش بياد چه بكنم؟!
حاج همت من نوكر تو هستم..چه بكنم؟!
دستم از همه جا كوتاهه..
گفتم حاج مهدي باكري كمكم كن..از خدا بخواه..شماها بخواين همه چيز حله..
با گريه خواستم..گفتم مهدي جان بيا كه داره دير ميشه..
از اشكهام تمام صورتم خيس شده بود..
خوابيدم و صبح با ناراحتي پا شدم..برادرم زنگ زد..
مشكلات بود..گفتم اي خدا من از شهدا خواستم..نا اميد نبودم..
تا اينكه امشب يار با سفارس شهدا كه نوكرشون هستم و سگ در خونه ي اربابشون حسين بن علي كارمو انجام داد..
نميدونيد چه حسي دارم..
فقط عكس حاج همت رو نگاه ميكنم و از خجالت سرمو پايين ميندازم..
نميدونم چطور بايد از اين شهدا تشكر كرد..نميدونم چيكار بايد كرد..
اقا سيد..من خاك زير پاتم..تو بگو بمير من خواهم مرد..فقط دعام كن..تو بوي شهدا رو ميدي..
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
وقتشه براتون تعريف بكنم..
برادرا..خواهرا..اتفاق بدي براي برادرم افتاده بود..نپرسين چي..ولي خيلي بد..
از همه چيز و از همه نوع كمك دلسرد بودم..
از خودم بدم ميومد..
دقيقا ديشب يا پريشب بود..تا ساعت 2 بيدار موندم..
كتاب فرمانده ي من رو باز كردم..شروع كردم به گريه..گريه كردم اونقد كه چشمام ميسخوت..
خيره شدم به عكس شهيد همت كه روي ميزمه..
گفتم حاج همت..من يك داداش دارم..اگر بلايي سرش بياد چه بكنم؟!
حاج همت من نوكر تو هستم..چه بكنم؟!
دستم از همه جا كوتاهه..
گفتم حاج مهدي باكري كمكم كن..از خدا بخواه..شماها بخواين همه چيز حله..
با گريه خواستم..گفتم مهدي جان بيا كه داره دير ميشه..
از اشكهام تمام صورتم خيس شده بود..
خوابيدم و صبح با ناراحتي پا شدم..برادرم زنگ زد..
مشكلات بود..گفتم اي خدا من از شهدا خواستم..نا اميد نبودم..
تا اينكه امشب يار با سفارس شهدا كه نوكرشون هستم و سگ در خونه ي اربابشون حسين بن علي كارمو انجام داد..
نميدونيد چه حسي دارم..
فقط عكس حاج همت رو نگاه ميكنم و از خجالت سرمو پايين ميندازم..
نميدونم چطور بايد از اين شهدا تشكر كرد..نميدونم چيكار بايد كرد..
اقا سيد..من خاك زير پاتم..تو بگو بمير من خواهم مرد..فقط دعام كن..تو بوي شهدا رو ميدي..
آرش جان خودت می دونی حرفی رو که من می زنم بدون سند نیست پس به این مطلب خوب دقت کن :
بچه های تفحص می گن ، زمان جستجو برای پیدا کرد پیکر شهدا با تعدادی عراقی روبرو شدیم ، از ما سوال کردن پیکری در اختیار دارید ؟
گفتم : فعلا کسی رو پیدا نکردیم ...
گفت : اگه پیکری پیدا کردید تکه ای از لباس اون شهید رو به ما میدید ؟
گفتم : اشکالی نداره ولی برای چی می خوای ...
گفت : برای تبرک و شفاء مریض می خوام ... !!!
آرش جان می بینی ، زمانی همین عراقی ها با ما در جنگ بودند ولی حالا ...
زمانی که اونها بر اساس اعتقادی که پیدا کردن ، از خدا حاجت می گیرن ما چرا استفاده نکنیم :gol:
این بحث معنوی بود اما مادی :
مومن خدا ، زمانی که تو این باشگاه این همه داداش و آبجی داری چرا غمت رو به تنهایی به دوش می کشی ... بابا بریز بیرون شاید تونستیم کمک حالت باشیم ... اگر هم نتونستیم ، گریه که بلدیم بکنیم ... پس رفاقت برای چیه ؟ ... ماها تو غم و شادی هم باید شریک باشیم :gol:
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
:cry: من این شهیدو نمیشناسم میشه یکم اطلاعات بدید
 

sharlin

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتشه براتون تعريف بكنم..
برادرا..خواهرا..اتفاق بدي براي برادرم افتاده بود..نپرسين چي..ولي خيلي بد..
از همه چيز و از همه نوع كمك دلسرد بودم..
از خودم بدم ميومد..
دقيقا ديشب يا پريشب بود..تا ساعت 2 بيدار موندم..
كتاب فرمانده ي من رو باز كردم..شروع كردم به گريه..گريه كردم اونقد كه چشمام ميسخوت..
خيره شدم به عكس شهيد همت كه روي ميزمه..
گفتم حاج همت..من يك داداش دارم..اگر بلايي سرش بياد چه بكنم؟!
حاج همت من نوكر تو هستم..چه بكنم؟!
دستم از همه جا كوتاهه..
گفتم حاج مهدي باكري كمكم كن..از خدا بخواه..شماها بخواين همه چيز حله..
با گريه خواستم..گفتم مهدي جان بيا كه داره دير ميشه..
از اشكهام تمام صورتم خيس شده بود..
خوابيدم و صبح با ناراحتي پا شدم..برادرم زنگ زد..
مشكلات بود..گفتم اي خدا من از شهدا خواستم..نا اميد نبودم..
تا اينكه امشب يار با سفارس شهدا كه نوكرشون هستم و سگ در خونه ي اربابشون حسين بن علي كارمو انجام داد..
نميدونيد چه حسي دارم..
فقط عكس حاج همت رو نگاه ميكنم و از خجالت سرمو پايين ميندازم..
نميدونم چطور بايد از اين شهدا تشكر كرد..نميدونم چيكار بايد كرد..
اقا سيد..من خاك زير پاتم..تو بگو بمير من خواهم مرد..فقط دعام كن..تو بوي شهدا رو ميدي..



پس چرا هیچی نمی گییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بد می گین چرا این شارلین انقدر خشنه..

ببین سید..
من چی بگم الان بهش؟؟؟
مگه ایشون خواهر نداره؟؟
حتما" نداره دیگه..

هیچی نمی گه.. تنهایی ام میره غصه می خوره..
 

saeid_sr11

عضو جدید
وقتشه براتون تعريف بكنم..
برادرا..خواهرا..اتفاق بدي براي برادرم افتاده بود..نپرسين چي..ولي خيلي بد..
از همه چيز و از همه نوع كمك دلسرد بودم..
از خودم بدم ميومد..
دقيقا ديشب يا پريشب بود..تا ساعت 2 بيدار موندم..
كتاب فرمانده ي من رو باز كردم..شروع كردم به گريه..گريه كردم اونقد كه چشمام ميسخوت..
خيره شدم به عكس شهيد همت كه روي ميزمه..
گفتم حاج همت..من يك داداش دارم..اگر بلايي سرش بياد چه بكنم؟!
حاج همت من نوكر تو هستم..چه بكنم؟!
دستم از همه جا كوتاهه..
گفتم حاج مهدي باكري كمكم كن..از خدا بخواه..شماها بخواين همه چيز حله..
با گريه خواستم..گفتم مهدي جان بيا كه داره دير ميشه..
از اشكهام تمام صورتم خيس شده بود..
خوابيدم و صبح با ناراحتي پا شدم..برادرم زنگ زد..
مشكلات بود..گفتم اي خدا من از شهدا خواستم..نا اميد نبودم..
تا اينكه امشب يار با سفارس شهدا كه نوكرشون هستم و سگ در خونه ي اربابشون حسين بن علي كارمو انجام داد..
نميدونيد چه حسي دارم..
فقط عكس حاج همت رو نگاه ميكنم و از خجالت سرمو پايين ميندازم..
نميدونم چطور بايد از اين شهدا تشكر كرد..نميدونم چيكار بايد كرد..
اقا سيد..من خاك زير پاتم..تو بگو بمير من خواهم مرد..فقط دعام كن..تو بوي شهدا رو ميدي..

آرش جان دم در خوب کسی رفتی . انشالله که شهدا تو قیامت شفاعتمونو به عهده بگیرن.

یا حق.
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها..
امیدوارم حالتون خوب باشه..
یه کاری رو توی این فروم شروع کردم..شاید اسمش رو میشه گذاشت مبارزه..
دیشب خیلی دلگیر بودم..
وصیت نامه ی شهید عبدالحسین برونسی رو برداشتم تا بخونم..
تا حالا نخونده بودم..
رسیدم به اخر وصیت نامه اش که چشمام..بدنم..همه چیم گرم شد..
نوشته بود:
مسلما در این راه امر به معروف و نهی از منکر از افراد نادان زیان خواهید دید تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید
راهی که من دارم میرم رو اقا سید بهش مسلطه..میدونه چه مسیری است.
میدونه توی این مسیر فحش خردن از هر کسی که بگی با هر فکری امکان پذیره..
من با خوندن همین یک خط گویی تمام وجودم گرم شد..
گرم شدم تا دوباره به خط عقاید باطل بزنم و یک تنه با هر کسی که پا بر روی شهدا و جبهه و دین میگذارد بجنگم..
التماس دعا.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
منم يه چند وقتي به اين مساله فكر ميكردم ولي عمل كردنش برام سخت بود.
به خاطر همون چيزايي كه خودتونم ميدونيد و گفتيد.
اما حالا...
تمام تلاشم ميكنم.:w11:
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها..
امیدوارم حالتون خوب باشه..
یه کاری رو توی این فروم شروع کردم..شاید اسمش رو میشه گذاشت مبارزه..
دیشب خیلی دلگیر بودم..
وصیت نامه ی شهید عبدالحسین برونسی رو برداشتم تا بخونم..
تا حالا نخونده بودم..
رسیدم به اخر وصیت نامه اش که چشمام..بدنم..همه چیم گرم شد..
نوشته بود:
مسلما در این راه امر به معروف و نهی از منکر از افراد نادان زیان خواهید دید تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید
راهی که من دارم میرم رو اقا سید بهش مسلطه..میدونه چه مسیری است.
میدونه توی این مسیر فحش خردن از هر کسی که بگی با هر فکری امکان پذیره..
من با خوندن همین یک خط گویی تمام وجودم گرم شد..
گرم شدم تا دوباره به خط عقاید باطل بزنم و یک تنه با هر کسی که پا بر روی شهدا و جبهه و دین میگذارد بجنگم..
التماس دعا.


داداش، خدا حفظت كنه...
منم هستم، تا آخرش انشاالله...




يا صاحب الزمان ادركنا....
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها..
امیدوارم حالتون خوب باشه..
یه کاری رو توی این فروم شروع کردم..شاید اسمش رو میشه گذاشت مبارزه..
دیشب خیلی دلگیر بودم..
وصیت نامه ی شهید عبدالحسین برونسی رو برداشتم تا بخونم..
تا حالا نخونده بودم..
رسیدم به اخر وصیت نامه اش که چشمام..بدنم..همه چیم گرم شد..
نوشته بود:
مسلما در این راه امر به معروف و نهی از منکر از افراد نادان زیان خواهید دید تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید
راهی که من دارم میرم رو اقا سید بهش مسلطه..میدونه چه مسیری است.
میدونه توی این مسیر فحش خردن از هر کسی که بگی با هر فکری امکان پذیره..
من با خوندن همین یک خط گویی تمام وجودم گرم شد..
گرم شدم تا دوباره به خط عقاید باطل بزنم و یک تنه با هر کسی که پا بر روی شهدا و جبهه و دین میگذارد بجنگم..
التماس دعا.

سلام آرش جان
خدا خیرت بده..
که هدفت و نیتت خیلی درسته...
فعالیتتات رو دیدم تو باشگاه
کارت خیلی درسته...
خدا حفظت کنه
منم خیلی دلم میخواد یه همچین کاری بکنم
ولی به دلائلی از جمله نداشتن اطلاعات کافی ترجیح میدم وارد گود نشم
چون تازه کار رو بدتر میکنم
به قول معروف میام ابروشو درست کنم چشمشم کور میکنم!!
البته اگه جایی ببینم که واقعا لازمه و میتونم کاری بکنم و چیزی بگم حتما میام...
ایشالله خود شهدا کمکت کنن
ما هم اردتمنداشون هم اگه کاری بتونیم بکنیم خوشحال میشیم...
اجرت با امام زمان و شهدا ...
یا علی
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
همه اینا یه چیزو میگه >>> شهدا شرمنده ایم
تا نفس میزنیم همه ، شهدا شرمنده ایم

وصیت کردین شما به اطاعت از ولی
ایشالله ما هم بشیم فدای سید علی
 

Similar threads

بالا