مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلم در برگ ریزانِ محبت

تو را از بینِ گلها آرزو کرد:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سلام و شب بخير خدمت دوستان...ببخشيد عزيزان من تشكراتم تمام شده.
خدمت همه دوستان بهتر ازگلم




محراب ابرويت بنما تا سحرگهي
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
 
آخرین ویرایش:

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي عشق مشو در خط گو خلق ندانندت
تو حرف معمايي خواندن نتوانندت

بيگانه گرت خواند چون خويشتنت داند
خوش باش و كرامت دان كز خويش برانندت


تو با خداي خود انداز کار و دل خوش دار
کـه رحـم اگر نکـند مدعي خدا بکـند
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن


:gol:من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم


که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اين كه پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت
اجر صبريست كه در كلبه ي احزان كردم
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
مست مستم نشکن قدر خود ای پنجه غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
روزگاريسـت که سوداي بتان دين من است
غـم اين کار نشاط دل غمگين مـن اسـت

روان تشنه ما را به جرعه ايي درياب
كه ميدهند زلال خضر ز جام جمت

تا نكني جاي قدم استوار
پاي منه در طلب هيچ كار
نظامي
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
راهي بزن كه آهي با ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهي بزن كه آهي با ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد


دلـت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
نرگس ساقي بخواند آيت افسونگري
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

منزل حافظ كنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد

دردا كه نگشت هر كسي همدم ما
آگاه نشد به دل ز بيش و كم ما
آني كه نشاندمش سخنها در گوش
ديدم كه ز دور خنده زد بر غم ما
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آه از شوخی چشم تو که خون ریز فلک
دید این شیوه مردم کشی و یاد گرفت
سایه ما کشته عشقیم که این شیرین کار
مصلحت را مدد از تیشه فرهاد گرفت
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من
پياده ميروم و همرهان سوارانند

بيا بميكده و چهره ارغواني كن
مرو بصومعه كانجا سياه كارانند.
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
آه از شوخی چشم تو که خون ریز فلک
دید این شیوه مردم کشی و یاد گرفت
سایه ما کشته عشقیم که این شیرین کار
مصلحت را مدد از تیشه فرهاد گرفت

تو شمع انجمني ، يك زبان و يك دل شو
خيال و كوشش پروانه بين و خندان باش

تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من
پياده ميروم و همرهان سوارانند

بيا بميكده و چهره ارغواني كن
مرو بصومعه كانجا سياه كارانند.

دردا كه نگشت هر كسي همدم ما
آگاه نشد به دل ز بيش و كم ما
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مارانه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار زرخ پرده که مشتاق نگاهیم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
من ديوانه چو زلف تو رها ميكردم
هيچ لايقترم از حلقه زنجير نبود

يارب اين آينه حسن چه جوهر دارد
كه درو آه مرا قوت تاثير نبود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
عشق تو نهال حيرت آمد
وصل تو كمال حيرت آمد

بس غرقه حال وصل كاخر
هم بر سر حال حيرت آمد


دوستان شب همگي خوش...خيلي عالي و دلچسب بود ممنونم
 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا