مشاعرۀ سنّتی

[oli]

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به

وز هر چه نه می طریق بیرون شو به

در دست به از تخت فریدون صد بار

خشت سر خم ز ملک کی خسرو به

 

[naghmeirani]

حافظ

حافظ

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

 

[*زهره*]

واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌رون آن کار دیگر می‌کنند

 

[naghmeirani]

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

در گلشن محبت منعم ز ناله کم کن
خاموش کی نشیند مرغی که نغمه‌خوان شد

 

[*زهره*]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آید پیش

 

[naghmeirani]

رهی معیری

رهی معیری

شب ز آه آتشین بکدم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

 

[*زهره*]

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق شد گشت و گل بجوش آمد

 

[naghmeirani]

رهی معیری

رهی معیری

در نهادم سیاهکاری نیست
پرتو افشان سپیده را مانم
گفتمش ای پری که رامانی ؟
گفت : بخت رمیده را مانم

 

[*زهره*]

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

 

[naghmeirani]

رهی معیری

رهی معیری

مشت خاکی چیست تا راه مرا بندد رهی ؟
گرد از گردون بر آرد همت مردانه ام

 

[*زهره*]

من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

 

[naghmeirani]

سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود

صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را

 

[*زهره*]

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

 

[naghmeirani]

سعدی

سعدی

شربتی تلختر از زهر فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

 

[pink girl]

اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل مارا
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

 

[oli]

آنها که کهن شدند و آنها که نو اند

هر کس به مراد خویش یک تک بدود

این کهنه جهان به کس نماند باقی

رفتند و رویم دیگر آیند و روند

 

[*زهره*]

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

 

[*Afash*]

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

مهرت اى دوست زمانى ز دلم پاك شود

كه همه پيكر من زير زمين خاك شود

 

[Sara+h]

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

 

[gh_engineer]

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود​

 

[*زهره*]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[mr.mehrdad]

دوش در حلقه ی ما قصه یگسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

 

[*زهره*]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین منست

 

[naghmeirani]

صفاي اصفهاني

صفاي اصفهاني

تجليگه خـود كـرد خـــدا ديــده مـا را
در اين ديده درآييد و ببينيد خـدا را

خـدا در دل ســودا زدگانست بجوئيد
مجوييد زميـن را و مپوييد سمـا را​

 

[pink girl]

آن كيست كز روي كرم با من وفاداري كند
بر جاي بد كاري چو من يك دم نكوكاري كند

 

[fatam]

دلا مشتاق ديدارم، غريب و عاشق و مستم
كنون عزم لقا دارم، من اينك رخت بربستم.....
تويي قبله همه عالم، زقبله رو نگردانم
بدين قبله نماز آرم، بهر وادي كه من هستم.....

 

[تندباد]

دلا مشتاق ديدارم، غريب و عاشق و مستم
كنون عزم لقا دارم، من اينك رخت بربستم.....
تويي قبله همه عالم، زقبله رو نگردانم
بدين قبله نماز آرم، بهر وادي كه من هستم.....

مزن بر دل زنوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم

 

[تندباد]

آن كيست كز روي كرم با من وفاداري كند
بر جاي بد كاري چو من يك دم نكوكاري كند

دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد

 

[n_h_1365]

من به این جمله می اندیشم !
به تو می اندیشم !
ای سراپا همه خوبی ،
تک و تنها به تو می اندیشم !
همه وقت ،
همه جا ،
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم ! http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

 

[pink girl]

من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم