چرا جنگ به 8 سال كشيد؟!

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
انجام عملیات جداگانه
ما در انجام عملیات­ها مشکلاتی داشتیم و مسایلی بود که اجازه نمی­داد ما به موفقیت دست پیدا کنیم در بعد اول تلاش زیادی شد که استراتژی سیاسی تغییر یابد ولی مسئولان سیاسی کشور نپذیرفتند و می­گفتند که امکانات و بودجه مورد نیاز تغییر استراتژی را نداریم. لذا عملا استراتژی نظامی که شعار آن جنگ جنگ تا سقوط صدام و رفع فتنه از عالم در شعار باقی ماند و دلیل آن این بود که مسئولان سیاسی و اقتصادی می­گفتند ما قدرت برنامه ریزی برای تحقق این استراتژی را نداریم. درحالی که این استراتژی نظامی خواسته امام و رزمندگان بود. لذا تغییر اساسی در جنگ حاصل نشد و پس از اینکه فرماندهان از تصویب استراتژی نظامی ناامید شدند، تلاش شد که استراتژی سیاسی با همه نواقص آن به موفقیت­هایی برسد لذا استراتژی سیاسی ادامه پیدا کرد با این تفاوت که پاسدارها گفتند حال که اجازه نمی­دهید استراتژی نظامی طراحی و برنامه­ریزی شود، اجازه بدهید سپاه جدا از ارتش عمل کند و تغییری در مدیریت جبهه ایجاد شد. این تغییر مدیریت عملیات منجر به پیروزی­های فاو، کربلای 5 درشلمچه و حلبچه با مدیریت سپاه شد و این پیروزی­ها منجر به قطعنامه 598 شد.
با وجود اینکه شعار «جنگ جنگ تا سقوط صدام» داده می­شد، ولی عملا راهی غیر از این طی شد. با اینکه استراتژی نظامی طرح شد ولی برنامه ریزی نشد و در حد یک شعار باقی ماند. بر اساس استراتژی سیاسی، آقای هاشمی می­گفت: بروید فاو را بگیرید تا جنگ را تمام کنیم. در کربلای 5 هم گفتند بروید شلمچه را بگیرید و به بصره نزدیک شوید، ما جنگ را تمام می­کنیم. یعنی ما همیشه عملیات می­کردیم برای پایان دادن به جنگ و جنگ عملا در 5 سال آخر دچار روزمرگی شده بود. علت روزمرگی آن این بود که عملیات­ها در خدمت سیاست قرار گرفته بود. یعنی پس از آزادسازی خرمشهر، سیاست بود که عملیات­ها را طراحی می­کرد. تنها زمانی که از سپاه خواستند طرحی را برای استراتژی نظامی بدهد در سال­های پایانی جنگ بود که ارتش عراق حملاتی را آغاز کرده بود و سپاه هم اعلام کرد که برای تغییر استراتژی سیاسی به نظامی باید امکاناتی فراهم شود که بتوان بغداد را فتح و جنگ را تمام کرد. وقتی این نامه به آقای هاشمی نوشته شد، ایشان نامه را پیش امام بردند و گفتند سپاه این امکانات را می­خواهند و وزرای اقتصادی هم گفته اند این امکانات را نداریم. درحقیقت مشکلی که باید سیاسیون حل می­کردند را به میدان امام انداختن و نتیجه آن پذیرش قطعنامه 598 بود........
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تداوم جنگ تا ...
مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیات­ها تداوم پیدا می­کرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی در یک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود. دو عامل در اینجا دخالت دارد، یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاست‌مداران ما می­دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می­گفتند: «ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می‌دهیم» اما آنها می­دانستند این حرف امام و رزمنده­هاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می­دیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن می­دانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است.
دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار می­کردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرف­های پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را می­خواهد. مساله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمی­توانست ازهمان موفقیت­های نظامی استفاده کند و مدیریت دیپلماسی باید بسیار قوی­تر عمل می­کرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم.
تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش بس بود؛ آتش بس هم یعنی جنگ نیمه تمام. یعنی طرفین در هر نقطه­ای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات می­توانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی درپی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می­شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزاد سازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیات­ها منجر شد که ایران بتواند 598 را از دنیا بگیرد. در 598 برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یک­سری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بین­الملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد 598 است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایده­آل استراتژی سیاسی و نظامی در 598 تامین نشد.
این با آنچه که امام و رزمنده­­ها می­خواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات 598 چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث معروف نظامیان و سیاسیون
بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان به ویژه پس ازعملیات خیبر می­گفتند این استراتژی سیاسی نتیجه­ای ندارد و اجازه بدهید برنامه­ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچ­گاه مسئولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند. یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمی­توانیم بند پوتین سربازان و بسیجی­ها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچ­گاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه می­گفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.
بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگر­چه برای انجام یک عملیات می­پذیرفتند ولی برای پایان دادن به جنگ رد می­کردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو 598 هم دستاورد عملیات فاو و کربلای 5 بود. ولی آنها احساس می­کردند همین 598 هم عملی نباشد. در این موقع از ما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه می­خواهید. آن زمان سپاه نامه­ای را برای آقای هاشمی ـ نه امام ـ تنظیم کرد، زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. دراین نامه برای پیروزی درجنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی ـ وزیر ارشاد وقت ـ ، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئوول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد. گفته بود که نظامیان این گونه می­گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می­گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسایل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا ­کند، زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند......



 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادعای اینکه امام از جنگ با صدام بدش نمی آمد!
با توجه به شناخت دقیقی که من از نزدیک با حضور امام دارم و به ویژه اطلاعاتی که پیش از جنگ، آغاز جنگ و پایان جنگ دارم چنین ادعایی غیر دقیق است و شاید بتوان گفت منصافانه نیست. امام از نظر برخورد با دولتمردان دنیا، صدام را در انتهای لیست خود می­دانستند، جملات معروف امام درباره ملک حسین، ملک حسن و... خیلی شدیدتر از اظهارات امام علیه صدام بود. ضمن اینکه در آن زمان آقای حسن البکر رئیس جمهور بود و صدام برای حمله به ایران مجبور شد حسن البکر را کنار بگذارد و هیچ­وقت امام صدام را در اندازه­ای نمی­دانست که به خاطر انتقام و تنبیه او کاری کند که منجر به جنگ شود. امام معمولا وقتی از پادشاهان و سران و تجمع منطقه نام می­بردند، منظورشان همه دولت­های منطقه غیر از عراق و سوریه بود. یعنی جاهایی که پادشاهی بود و این ادعا هیچ سندیت تاریخی ندارد و چنین مساله­ای در کلمات و گفتار امام وجود ندارد و من چنین ادعایی را قبول ندارم. مساله جنگ کاملا برنامه­ریزی شده بود و ترکیبی از فرصت­طلبی صدام و انتقام­کشی شیوخ منطقه و حمایت­های آمریکا دست به دست هم داد و جنگ را به عنوان جزیی از یک عملیات ضد انقلابی به ایران تحمیل کردند و این کاملا مستقل از نحوه برخورد ایران با دولت عراق است، لذا انگیزه شخصی علیه صدام نداشته بلکه به دلیل تحمیل جنگ به انقلاب اسلامی، امام او را مستحق تنبیه و خروج از ایران می­دانست.


منبع: پایگاه اینترنتی دکتر رضایی ـ rezaee.ir
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
...
"خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو که پر از بسیجی‌ها بود وارد منطقه شدند. هنوز برادران بسیجی از ماشین پیاده‌ نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه جوانان بسیجی، همه رزمندگان به گریه افتاده بودند. هنوز نمی‌دانستیم کار آن بچه‌ها چیست.
خداحافظی بچه‌های بسیج که تمام شد، در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهره‌های همه‌شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه می‌کردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه رزمندگان با هیجان و نگرانی چشم به بسیجی‌ها دوخته بودند. جوان بسیجی که تقریبا حدود 20 سال سن داشت رو به برادران بسیجی کرد و گفت:" فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جان‌های ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید." یا حسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین بچه‌های بسیجی در صدای انفجارها گم شده بود..."...
[/FONT]


ای پسر فاطمه!
ببین چگونه رشادتهای فرزندانت را به سخره میگیرند...
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگترين ايراد اين مقاله اين بود كه يكطرفه نوشته شده بود!
وقتي در خط اول امار تلفات رو ديدم فهميدم!
امار تلفات ايران رو با زيركي اورده اول تا به فكر خواننده جهت بده!
حالا امار غنيمت هايي كه ما گرفتيم يا تلفاتي كه دشمن اورد رو زير ميزي رد كرده!!!
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه ویکی پدیا هم شد منبع؟؟!!
داداش تو اونجا منم میتونم مطلب بزارم یا ازبین ببرمش
از یکی مطلب بیار که بدون جنگ چی بوده !!!
ميخونمش و ويرايشش ميكنم..;)
ميكنمش متن واقعي..متني كه عزت بچه هاي اين مرز و بوم رو نشون بده..
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز

نویسنده این مطلب به بعد مادی جنگ پرداخته (البته تا جایی که من خوندم)
تو جنگ بعد معنوی بسیار بالاتر از بعد مادی به کمک رزمندگان می اومد:
چرا که شهید بزرگوار شیرودی در نامه خود به امام(ره) این چنین گفت:
اماما « در جبهه، ايمان مي جنگد و نه تخصص ».............
آره داداش.....
 
آخرین ویرایش:

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر طبق آمار بنیاد شهید رجائی که به تازگی منتشر شده است، تعداد کشته‌های ایران در طول جنگ 8 ساله، حدودا معادل یک میلیون نفر است

خب این آمار تو کجا منتشر شد که ماها خبر نداریم؟؟؟
میدونی یک میلیون چقدره؟؟؟؟
خب اسم این شهیدا چیه؟؟ چرا منتشر نشد؟؟؟!! چرا ؟؟؟
تا جایی که من میدونم
تعداد شهدا اخرش 200 هزار نفر هستش
کسی امار دقیق داره بزار.........
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اظهارات وتصمیمات آقایان خمینی، خامنه‌ای و رفسنجانی و همچنین کودتای 60 راه را بر صلح بست اما سرانجام چنانکه دیدیم به راهی منتهی شد که در دوردست آن راه، بر فراز تلی از آوار، جام زهری خودنمایی می‌کرد
کسی که برکناری بنی صدر خائن و کودتا می دونه متنش از این بهتر نمیشه.
بنی صدر که اوضاش برهمه روشن شده بود.......
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه ویکی پدیا هم شد منبع؟؟!!
داداش تو اونجا منم میتونم مطلب بزارم یا ازبین ببرمش
از یکی مطلب بیار که بدونه جنگ چی بوده !!!
مطلب میتونی بزاری ولی برگفته از یه منبع.

  1. http://en.wikipedia.org/wiki/Iran-Iraq_War
  2. جیمز بیل. «فصل کتاب». عقاب و شیر. ترجمهٔ مهوش غلامی. تهران: انتشارات شهر آشوب، بهار۱۳۷۱، ۴۸۵.
  3. هاشمی رفسنجانی. از روز اول مطمئن بودم نمی‌بازیم. مصاحبه با هاشمی رفسنجانی، روزنامه همشهری ‏‏۱۳۸۵/۱۰/۰۷. بازیابی در ۱۳۸۵-۱۰-۰۷.
  4. هفته نامه اشپیگل. ۱ ژوئن ۱۹۸۱. ۲۳،
  5. «نام مقاله». روزنامه النهار. ۲۳ نوامبر ۱۹۷۹ (۱۳۵۸/۸/۱۲ شمسی).بیروت، آرشیو اینترنتی وجود ندارد.
  6. کنت تیرمن. سوداگری مرگ. ترجمهٔ احمد تدیّن. چاپ دوم، تهران: موسسه فرهنگی رسا، ۱۳۷۶، ۱۶۲.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ ۷٫۷ http://news.gooya.com/politics/pdf/iistade-bar-arman.pdf
  8. مهدی انصاری-هادی نخعی-محمد درودیان. خرمشهر در جنگ طولانی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۷۵، ۹۶.
  9. پیام به ملت، ۲۲ بهمن ۱۳۵۸، و نیز پیام نوروزی به ملت در اول فروردین ۱۳۵۹
  10. http://www.aftab.ir/articles/politics/political_science/c1c1215842461_iran_p1.php
  11. Revolution and War, Stephen M. Walt, Cornell University Press, ISBN 0-8014-8297-6 1996 pp.215
  12. The Persian Gulf War: Lessons for Strategy, Law, and Diplomacy, Christopher C. Joyner, Greenwood Publishing Group, 1990 ISBN 0-313-26710-3 pp.31
  13. Anthony H.Cordesman. «Lessons of Iran-Iraq war». Armed Forces Journal. آوریل ۱۹۸۲.
  14. دبیرخانه کنفرانس. «سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مراسم افتتاحیه کنفرانس بین‌المللی تجاوز و دفاع». بازشناسی جنبه‌های تجاوز و دفاع-جلد اول:تبیین مبانی نظری جنگ و دفاع. فیپا. چاپ اول، تهران: ۱۳۶۸، ۳۷.
  15. دبیرخانه کنفرانس. «سخنرانی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاحیه کنفرانس بین‌المللی تجاوز و دفاع». بازشناسی جنبه‌های تجاوز و دفاع-جلد اول:تبیین مبانی نظری جنگ و دفاع. فیپا. چاپ اول، تهران: ۱۳۶۸، ۴۷.
  16. «بولتن«گزارشهای ویژه»». خبرگزاری پارس. ۱۳۵۹/۱۰/۱۷. (۲۹۳)، به نقل از رادیو امریکا در مورخ ۱۳۵۹/۱۰/۱۶.
  17. رادیو امریکا. ۱۳۵۹/۸/۳.
  18. نام نویسنده. روزنامه انقلاب اسلامی. ۱۳۵۹/۹/۱۷.۵.
  19. قطعنامه۵۹۸ را یک سال زودتر، مشروط و غیرعلنی پذیرفته بودیم. خبگزاری تابناک به نقل از هفته نامه میهن (در تاریخ ۵ مهر ۱۳۸۸). بازدید در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Colonel Mojtaba Jafari. ATLAS OF UNFORGETTABLE BATTLES Ground Forces Operations September,1980-August,1988. انگلیسی. چاپ third edition، Tehran: Holy Defence reaserech center، 2006، ۵-۵۵۵-۰۶-۹۶۴. ‏
  21. بیژن اسدی. «فصل نهم». خلیج فارس و مسائل آن. فیپا. چاپ دوم، تهران: سمت، ۱۳۸۵، ۲-۶۲۴-۴۵۹-۹۶۴، ‏۴۷۹.
  22. «از مقاومت تا آزادسازی سرزمین های جنوبی». کارنامه نبردهای زمینی. چاپ دوم، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ۱۳۸۳، ۸-۴۸-۶۳۱۵-۹۶۴، ‏۶۲.
  23. روز شمار هفته اول جنگ. سبک بالان (در تاریخ 1386/06/20). بازدید در تاریخ 2 JULY 2009.*
  24. مصاحبه بنی‌صدر با بخش فارسی رادیو بین‌المللی فرانسه، ۱۲ شهریور ۱۳۷۹
  25. مروری بر 12 قطعنامه سازمان ملل در خصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۵). بازدید در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۴. «خبرگزاری مهر»
  26. .............................
ميخونمش و ويرايشش ميكنم..;)
ميكنمش متن واقعي..متني كه عزت بچه هاي اين مرز و بوم رو نشون بده..
دوست عزیز آرش لینک ویکی رو خوندی؟

فک کنم خوب نوشته باشه بدون جهت گیری خاصی.
نویسنده این مطلب به بعد مادی جنگ پرداخته (البته تا جایی که من خوندم)
تو جنگ بعد معنوی بسیار بالاتر از بعد مادی به کمک رزمندگان می اومد:
چرا که شهید بزرگوار شیرودی در نامه خود به امام(ره) این چنین گفت:
اماما « در جبهه، ايمان مي جنگد و نه تخصص ».............
آره داداش.....
خب شما هم بعد معنویشو بزار.
بزرگترين ايراد اين مقاله اين بود كه يكطرفه نوشته شده بود!
وقتي در خط اول امار تلفات رو ديدم فهميدم!
امار تلفات ايران رو با زيركي اورده اول تا به فكر خواننده جهت بده!
حالا امار غنيمت هايي كه ما گرفتيم يا تلفاتي كه دشمن اورد رو زير ميزي رد كرده!!!
نه به نظر من اینطور نیست.
خوب تا آخر بخون من که نگفتم اون جدول رو بخون تنها!
اره تلفات هر دو رو نوشته ولی در مورد غنائم بایستی مینوشت.
بازم میگم تا آخر بخون ببین نظرش رو مغرضانه گفته یا نه.
ای پسر فاطمه!
ببین چگونه رشادتهای فرزندانت را به سخره میگیرند...
دوست عزیز
امیدوارم منظورت من نباشم.
:gol:
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله
شهید حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین
شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف
شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب
شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا
شهید حمید باکری جانشین لشکر عاشورا
شهید حسن باقری
شهید مصطفی ردانی پور فرمانده سپاه دوم
شهید رضا چراغچی فرمانده گردان لشکر 27
شهید محمود کاوه فرمانده لشکر خراسان
شهید مهدی خندان جانشین تیپ دوم لشکر 27
شهید محمود بقایی فرمانده سپاه اول
شهید محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب
شهید ناصر کاظمی
شهید عباس کریمی
شهید محمد رضا دستواره فرمانده لشکر 27
شهید نورانی فرمانده لشکر 27
شهید خوش سیرت فرمانده تیپ حمزه لشکر 25 کربلا
شهید املاکی جانشین لشکر 25 کربلا
شهید کلهر فرمانده لشکر 10 سید الشهدا
و........

بسه؟

حالا منظورتون از این سوال چی بود؟

میشه حالا بگین کدوماشون رو میشناسین؟منشورم از تلویزیون و ای چیزا نیست.خانواده کدوم رو میشناسین.حالا نه زیاد هم از نزدیک.
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله
شهید حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین
شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف
شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب
شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا
شهید حمید باکری جانشین لشکر عاشورا
شهید حسن باقری
شهید مصطفی ردانی پور فرمانده سپاه دوم
شهید رضا چراغچی فرمانده گردان لشکر 27
شهید محمود کاوه فرمانده لشکر خراسان
شهید مهدی خندان جانشین تیپ دوم لشکر 27
شهید محمود بقایی فرمانده سپاه اول
شهید محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب
شهید ناصر کاظمی
شهید عباس کریمی
شهید محمد رضا دستواره فرمانده لشکر 27
شهید نورانی فرمانده لشکر 27
شهید خوش سیرت فرمانده تیپ حمزه لشکر 25 کربلا
شهید املاکی جانشین لشکر 25 کربلا
شهید کلهر فرمانده لشکر 10 سید الشهدا
و........

بسه؟

حالا منظورتون از این سوال چی بود؟

محمود؟مطمئنید درست نوشتین؟البته شاید اونی که تو نظر منه نباشه.شهید مجید بقایی رو میشناسم اما محمود رو نه.میشه بگین کجایی هستن ایشون؟
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز آرش لینک ویکی رو خوندی؟
فک کنم خوب نوشته باشه بدون جهت گیری خاصی.
خب شما هم بعد معنویشو بزار.
نه به نظر من اینطور نیست.
خوب تا آخر بخون من که نگفتم اون جدول رو بخون تنها!
اره تلفات هر دو رو نوشته ولی در مورد غنائم بایستی مینوشت.
بازم میگم تا آخر بخون ببین نظرش رو مغرضانه گفته یا نه.
دوست عزیز
امیدوارم منظورت من نباشم.
:gol:
نه منظور كربلايي نويسنده ي اين مطلب بود!
متاسفانه فوقولاده جهت دار نوشته دوست خوبم..
من بزودي متن رو ويرايش شده بزات ميزام..
يعني اوني كه بايد باشه..

میشه حالا بگین کدوماشون رو میشناسین؟منشورم از تلویزیون و ای چیزا نیست.خانواده کدوم رو میشناسین.حالا نه زیاد هم از نزدیک.
تا اونجا كه من حاج مرتضي رو ميشناسم ميدونم كه ايشون با شهدا و خانواده ي شهدا بزرگ شده..
ازش خواهش كردم بياد كمك كنه اينجا چون ميدونم زندگيش اين چيزا بوده..;)
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگه میشه هر مطلبی در مورد عملیات مرصاد دارید بنویسید
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه میشه هر مطلبی در مورد عملیات مرصاد دارید بنویسید
در حالی که عراق با بازپس‌گیری اغلب مناطقی که طی سال‌های گذشته از دست داده بود. می‌رفت تا با اقدامات بعدی صحنه نبرد را بیش از پیش به نفع خود تغییر دهد. پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران در تاریخ 27/4/1367 موجب گردید ارتش عراق در اقدامی شتاب زده، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز ـ خرمشهر پیشروی کند و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار دهد. این تهاجم عراق ـ که دو بار دیگر نیز تکرار شد ـ با مقاومت شدید سپاهیان اسلامی خنثی و ارتش عراق تا مرز، عقب رانده شد. به این ترتیب، دشمن در حالی که از تصرف خوزستان ناامید شده بود، تهاجم دیگری را در تاریخ 3/5/1367 از طریق مرکز کرمانشاه و با به کارگیری نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) آغاز نموده و در حالی که اغلب یگان‌های ایران در جبهه جنوب مستقر بودند، تا تنگه چهار زبر (بین اسلام‌آباد و کرمانشاه) پیشروی کرد. در پی حرکت دشمن، قوای خودی به سرعت وارد عمل شده و با انجام عملیات موسوم به «مرصاد» به مقابله با منافقین برخواستند.
هدف
انهدام عناصر ضد انقلاب (منافقین)
استعداد دشمن
منافقین، حدود 30 تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ 170 نفر نیروی رزمی (20 زن و 150 مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به 280 نفر می رسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود. تعداد کل نیروی رزمنده حدود 5200 نفر و نیروی در صحنه به حدود 7000 نفر می رسید.
تجهیزات منافقین نیز عبارت بود از‌:
120 تانک سبک کاسکا و پل برزیلی، 40 نفربر PMP، 30 توپ 122 میلی‌متری، حدود 240 خمپاره‌، 1000 آرپی جی هفت، 700 تیربار، 20 توپ 106 میلی‌متری، 60 مسلسل دوشکا و حدود 1000 خودرو.
سازمان رزم خودی
قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص)
قرارگاه نجف
لشگر 6 پاسداران به استعداد 7 گردان
لشگر 32 انصار الحسین(ع) به استعداد 7 گردان
لشگر 57 اباالفضل(ع) به استعداد 2 گردان
لشگر 155 ویژه شهدا به استعداد 3 گردان
لشگر 9 بدر به استعداد 6 گردان
تیپ مستقل 12 قائم(عج) به استعداد 3 گردان
تیپ مستقل 75 ظفر به استعداد 1 گردان
تیپ مستقل 66 ولی امر(عج) به استعداد 3 گردان
تیپ مستقل 36 انصار المهدی به استعداد 3 گردان
معاونت فرهنگی قرارگاه نجف به استعداد 1 گردان
کمیته انقلاب اسلامی به استعداد 2 گردان
قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه
لشگر 27 محمد رسول الله(ص) به استعداد 4 گردان
لشگر 17 علی ابن ابیطالب(ع) به استعداد 1 گردان
لشگر 33 المهدی(عج) به استعداد 1 گردان
لشگر 71 روح الله به استعداد 3 گردان
سپاه ناحیه لرستان به استعداد 2 گردان
قرارگاه سپاه هشتم
لشگر 5 نصر به استعداد 2 گردان
تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) به استعداد 4 گردان
تیپ مستقل 59 مسلم بن عقیل به استعداد 1 گردان
قرارگاه رمضان به استعداد 1 گردان
نیروهای کرند و اسلام آباد به استعداد 1 گردان
عناصری از لشگر 21 امام رضا(ع) و ارتش
شرح عملیات
پذیرش قطعنامه598، از سوی ایران، عراق را در بن بست سیاسی و نظامی قرار داد، و بر گروه ها و عناصر «اپوزیسیون» نیز شوک شدیدی وارد ساخت. در این میان، منافقین تنها گروهی که همه حیثیت و هستی خود را در گرو جنگ نهاده بودند، برای خروج از بن بست، توطئه ای که ماموریت اجرای آن را به عهده داشتند را به مرحله اجرا در آوردند.
آنان در تحلیل های دورن گروهی خویش، امکان قبول آتش بس از سوی ایران را ناممکن دانسته و باور داشتند که جمهوری اسلامی زمانی قطعنامهرا می پذیرد که از جنبه های سیاسی، نظامی و اقتصادی به بن بست کامل رسیده باشد و تحت چنین شرایطی سقوط حتمی، و قدرت به سازمان منتقل خواهد شد. بنابراین فرصت پیش آمده را زمان مناسبی دانسته و علی رغم آن که طرح حمله به ایران برای سالگرد جنگ تدارک دیده شده بود، زمان آن دو ماه به جلو انداخته شد. عراق به حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی از منافقین، نیروهای خود را از انجام دخالت مستقیم در ورود به عمق خاک ایران برحذر داشت و ابتدا برای کاستن از حجم نیروهای خودی در غرب، اقدام به تک وسیعی در خرمشهر نمود وسپس با هجوم و آتش سنگین در منطقه سرپل و صالح آباد، این مناطق را تصرف کرده و راه ورود منافقین به داخل را هموار ساخت، عراق هم چنین، پس از ورود منافقین به داخل، جهت پشتیبانی در چندین نوبت، اقدام به بمباران هوایی خطوط و نیروهای ایرانی کرد و هلیکوپترهای نیروبر عراق نیز، مرتبا به پشتیبانی منافقین مشغول بودند. هدف منافقین از حمله در عمق خاک ایران، با چندین تانک برزیلی دجله (دارای چرخ های لاستیکی و سرعتی معادل 120 کیلومتر در ساعت)، تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران و بدست گرفتن قدرت بود، بر طبق زمانبندی، نیروها بایستی ساعت 6 بعد از ظهر روز دوشنبه 3 مرداد به کرند و ساعت 8 شب به اسلام آباد و 10 شب به کرمان شاه رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام نمایند. اگر چه در ساعت های مقرر به کرند و اسلام آباد رسیدند، اما در مسیر اسلام آباد – کرمان شاه و گردنه حسن آباد، از پیشروی آن ها جلوگیری شد.
در این عملیات (فروغ جاویدان) منافقین با 25 تیپ ( هر تیپ 200 نفر) شرکت داشتند و بدین ترتیب مجموعاً بین 4 تا 5 هزار نیروی عملیاتی وارد ایران شدند. مقارن ساعت 14:30 در تاریخ 3/5/67 منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی برد از جنوب گردنه پاطاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت 18:30 اولین تانک های عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کرده، به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند. تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج، و شهر به تصرف آن ها در آمد. سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو نیروهای پیاده به طرف کرمان شاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد (20 کیلومتری اسلام آباد) به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند. نیروهای خودی در فاصله 200 متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعد از ظهر 4 مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام آباد – کرند را قطع، و آن ها را محاصره کردند. نیروهای اسلام در روز 5 مرداد عملیات مرصاد را به رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز نمودند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده، و مابقی را به فرار وا داشتند. در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. در این عملیات بیش از 2500 تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد.
نتایج عملیات
- عقب راندن دشمن از خاک ایران اسلامی
- به هلاکت رساندن حدود 2000 نفر و به اسارت درآوردن 250 تن از نیروهای دشمن.
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمود؟مطمئنید درست نوشتین؟البته شاید اونی که تو نظر منه نباشه.شهید مجید بقایی رو میشناسم اما محمود رو نه.میشه بگین کجایی هستن ایشون؟

درسته مجید بقایی...تند نوشتم اشتباه تایپی بود!!!
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوشته اصلي بوسيله A.R-KH-A http://www.www.www.iran-eng.ir/images/buttons/viewpost.gif
...
"خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو که پر از بسیجی‌ها بود وارد منطقه شدند. هنوز برادران بسیجی از ماشین پیاده‌ نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه جوانان بسیجی، همه رزمندگان به گریه افتاده بودند. هنوز نمی‌دانستیم کار آن بچه‌ها چیست.
خداحافظی بچه‌های بسیج که تمام شد، در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهره‌های همه‌شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه می‌کردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه رزمندگان با هیجان و نگرانی چشم به بسیجی‌ها دوخته بودند. جوان بسیجی که تقریبا حدود 20 سال سن داشت رو به برادران بسیجی کرد و گفت:" فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جان‌های ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید." یا حسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین بچه‌های بسیجی در صدای انفجارها گم شده بود..."...
[/font]




بزارید یه توضیحی راجب ستون گوشتی(همین مطلبی که در بالا هست)بدم تا شبهه بر طرف بشه!!


ببینید اولا"این بحث در پیش شهید همت مطرح شده بود......

این حرکت در شرایط خاص انجام میشد!!
در ابتدا هم چهارپایان رو داخل میدون مین میفرستادند که شهید همت مخالفت کرد!!و گقتند گناهه!!!

در مورد همین کار هم مخالف بودند اما در شرایط خاص چاره ای نبود!!

ببینید در عملیاتها معمولا 2 یا 3 گردان بطور موازی به خط دشمن میزدند....

این دو گردان باید طوری حرکت میکردند که همزمان به خطر دشمن برسند و درگیر شوند...و این هماهنگی توسط فرمانده لشکر یا قرارگاه صورت میگرفت!!!

اگر یک ردان عقب بمونه و گردان دیگه به خط بزنه دشمن از سمت گردانها عقب مونده پیش میاد و گردان پیشتاز رو قیچی میکرد و بچه ها قتل عام میشدند!!*

*بلایی که سر گردان سلمان به فرمانده هی شهید حسن قجه ای در عملیات بیت المقدس افتاد و 350 نفر نیروی گردان کلا" به شهادت رسیدند!


حالا فرض کنید توی یه عملیات یکی از این گردانها به میدون مین برخورد کنه(معمولا بعثی هل هرچند وقت یکبار موانع مصنوعی رو تغییر می دادند) و گیر کنه!!گردان بغل دست تنها میمونه و میره جلو....

کسانی که با تخریب آشنا دادند میدونن تو شب چقدر کار تخریب میدونها مین طول میکشه و یجورای در یک شب غیر ممکنه!!

اینجاست که تعدادی از بسیجی های گردان عقب مونده برای نجات بچه های گردان بغل دست و جلوگیری از قتل عام اونها فداکاری میکردند....

وگرنه این امر با مخالفت شدید فرماندهان بود ولی در چنین شرایطی کاری نمی شد کرد!!!
 

تندباد

عضو جدید
جنگ و ندیدم اما خیلی از کسای کهدیدن بهتر میشناسم!!!

اگر قصد خیر نداری شر نرسان اخوی.....:gol::gol:

من به اقای همت وتمام سربازان شهید ارادت دارم وخاک پای همشون هستم که برای وطنشون جنگیدن ایکاش الان زنده بودن که الان جاشون خالیه ونیاز به اونا بیشتر از همیشه احساس می شه .
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از ارتشی ها میگفت من کاملا درجریان جنگ بودم همون اول جنگ که خبری ازپیشروی دشمن نبودفکوری وچندتا دیگه ازفرماندهای ارتش به امام گفتند اجازه بدی ما سه روزه جنگ رو تمام میکنیم و ولی امام گفتند نه (الان دقیق یادم نیست چی گفت ولی فکرمیکنم گفته امام قبول نکردوگفت تا قدس رونگیریم جنگ را تمام نمیکنیم)
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
حاج مرتضی سلام ، منو ببخش تو بحث شما شرکت نکردم ... تو تاپیک طنز جبهه داشتم یه خاطره می گذاشتم ... تمام پست های این تاپیک رو دیشب و امروز صبح خوندم ... چی بگم فقط می تونم بگم دست مریضا ، شما که جبهه رو ندیدید خدا وکیلی هم استدلالتون بهتره هم از ما بیشتر اطلاعات دارید من بعضی وقتا جلوی شما کم میارم .... من اگه حرفی می زنم بر اساس دیده هامه ولی شما مطالعه همه جانبه دارید .... ولی اگه کمکی می تونم بکنم در خدمتون هستم . یا علی
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
حاج مرتضی سلام ، منو ببخش تو بحث شما شرکت نکردم ... تو تاپیک طنز جبهه داشتم یه خاطره می گذاشتم ... تمام پست های این تاپیک رو دیشب و امروز صبح خوندم ... چی بگم فقط می تونم بگم دست مریضا ، شما که جبهه رو ندیدید خدا وکیلی هم استدلالتون بهتره هم از ما بیشتر اطلاعات دارید من بعضی وقتا جلوی شما کم میارم .... من اگه حرفی می زنم بر اساس دیده هامه ولی شما مطالعه همه جانبه دارید .... ولی اگه کمکی می تونم بکنم در خدمتون هستم . یا علی

سلام حاجی....

حاجی شما که خیبری هستی و تو مجنون قد علم کردی تاج سره مایی....

ما به گرد پای شمام نمیرسیم:gol::gol::gol::gol:
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان عزیز من نمیخواهم تو کارتون وقفه ایجاد کنم ولی مسئله ی جنگ طوری است که منتقدان از ورود به آن پرهیز میکنند.
در این مورد دو نظریه های سیاسی و نظامی است که بایستی عادلانه بر روی آن بحث میشد.
در مورد جنگ هم خودتان میدانید وقتی نظرهای آقای هاشمی در باب جنگ مطرح شد ، در مقابلش هم ناگفته هایی دیگر به وجود که تا کنون بحث نشده بود!
و جالب تر وقتی است دوباره تیغ انتقاد در همین سال هنگام انتخابات به روی آقای رضایی کشیده شد و آقای رضایی گفت: اسنادی از جنگ دارد که هنوز آنها رو علنی نکرده است و مدعی شد بعد از انتخابات به خاطر به بیراهه نکشاندن موضوع انتخابات آنها رو پی گیر کند.
بحث به نظر من پیچیده است و بزرگان روی مسئله جنگ خیلی کند بازگو میکنند.
جالب است طیف دکتر احمدی نژاد در انتخابات آقای رضایی و... مسئول نوشاندن زهر به آیت الله خمینی میدانند.
حال حساب کنید ما با یک طیف دیگری هم امروزه روبرو هستیم.
به هر حال
اینکه شما از تاکیکهای جنگی یا ناچارهای جنگی میگوید شاید زیبا باشد و عرق ملی جوانان این مرز و بوم رو نشان دهد ولی
مسئله ی جنگ و ناگفتنی های ادامه جنگ، پذیرش صلح بعد از فتح خرمشهر، یا قطعنامه 598 و پذیرش آتش و ... هنوز جوابی درست به آن داده نشده است و مهمترین دلیلش بازگو نکردن بسیاری از مطالب است.
به هر حال هر تصمیمی باید در راستای منافع ملی و ملت باشد ؛ اینکه ما در این جنگ (یا دفاع) پیروز شدیم یا خیر یا ضرر کردیم یا سود باید مورد بررسی قرار گیرد که امیدوارم در شرایطی باز منتقدان هم حرفهای خود رو بزنند و گرنه وصف دلاوری و جانفشانی های جوانان این مرز بوم جای خود رو دارد و قابل افتخار برای تمامی ملت است ولی اینکه ما میتوانستیم باز از راههایی که آسیب کمتری به منافع خود بزنیم خود جای بحث است.
امیدوارم مقاله ها یا لینک هایی که میگذارم به عنوان خیانت بر دل نگیرد.
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
در 27 تيرماه 1367، در يک اقدام نفس گير و ناگهاني جمهوري اسلامي ايران قطعنامه 598 سازمان ملل متحد را پذيرفت تا حسن نيت خود را در هشت سال دفاع مقدس ثابت کند و دشمن متجاوز را در چارچوب قوانين بين المللي به تمکين وادارد.
قرارداد معروف 1975 که به مرزهاي معين دو کشور تاکيد مي کرد از جمله بديهي ترين مواردي بود که جمهوري اسلامي ايران، رژيم عراق را به پايبندي نسبت به آن فرا مي خواند. سيرت تجاوز کار دشمن، علي رغم پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران، باز هم بروز و ظهور يافت.
باز هم قواي مسلح عراق با بهره گيري از مزدوران خود فروخته استکبار، مرزهاي کشور اسلامي ما را در نورديدند و هجومي ديگر را به شهرها و روستاهاي ايران آغاز کردند.
يکي از دلايل واهي رژيم بعث عراق براي تجاوز به حريم ايران، اختلاف بر سر مرزهايي است که در قرارداد 1975 الجزاير تعيين شده بود. پس از گذشت هشت سال از جنگ نابرابر که تمام موجوديت رژيم عراق در خطر قرار گرفت، آمريکا و ديگر متحدان و ياوران رژيم بعث عملا وارد جنگ شدند. حضرت امام خميني (ره)، با در نظر گرفتن مصالح عالي نظام اسلامي و با درک توطئه گسترده آمريکا و غرب براي سرکوب انقلاب اسلامي و مردم مسلمان و انقلابي ايران، پس از مشورت با فرماندهان عالي نظام و مسوولان مملکتي، قطعنامه 598 شوراي امنيت را پذيرفتند. شوراي امنيت در اين قطعنامه دو کشور ايران و عراق را به برقراري آتش بس و صلح دعوت کرده بود.
جمهوري اسلامي ايران به دليل ويژگي هاي مثبت برخي از مفاد اين قطعنامه به ويژه بندهاي مربوط به معرفي متجاوز و پرداخت غرامت جنگي، موافقت خود را با پذيرش آن اعلام کرد. اما با وجود پذيرش قطعنامه 598 توسط جمهوري اسلامي ايران، رژيم عراق که خود نيز آن قطعنامه را پذيرفته بود، تا زمان برقراري آتش بس رسمي در مرداد ماه سال 1367 ش (اوت 1988ميلا دي) به تهاجمات خود عليه جمهوري اسلامي ايران ادامه داد و خوي تجاوزگري خود را بار ديگر آشکار ساخت. پس از پذيرش قطعنامه 598 از طرف ايران، آتش بس ميان طرفين از تاريخ 29 مرداد 1367 برقرار شد.
شوراي امنيت در تاريخ 18 مرداد 67، قطعنامه 619 را تصويب کرد که به موجب آن گروه ناظران نظامي ايران و عراق و سازمان ملل که از حدود چهارصد نفر از 25 مليت مختلف تشکيل شده بود، در دو کشور مستقر شدند.
همان گونه که مقام معظم رهبري فرمودند:"کساني که در جبهه هاي سياسي مسوول دفاع از انقلاب و نظام اسلامي بودند، فضاي سرد سياسي و توطئه هاي گوناگون دشمنان اسلام در عرصه بين المللي را بيش از ديگران احساس کردند. آنان با فداکاري هاي خود در کنار ارتش، سپاه، بسيج و آحاد ملت ما، دشمن را مبهوت ساختند و من اين پيروزي بزرگ سياسي و بين المللي را به دست اندرکاران پيگيري قطعنامه 598 که تلاش قابل تحسيني را به انجام رساندند، تبريک مي گويم."
قطعنامه 598
شوراي امنيت پس از مشورتهاي فراوان و با توافقات اصولي به عمل آمده در 29 تيرماه 1367 (20 ژوئيه 1987 ميلادي) در جلسه شماره 2750 خود طرح قطعنامه اي را که قبلا در خصوص کلمه به کلمه آن توافق شده بود به اتفاق آرا به تصويب رساند. طرح قطعنامه را اعضاي دائم شورا تهيه کرده بودند و نظريات اعضاي غيردائم نيز تا حدودي لحاظ شده بود.
نخستين قطعنامه شوراي امنيت که در مورد ايران صادر شد، قطعنامه 457 به تاريخ 4 دسامبر سال 1979 (13 آذر 1358) است که يک ماه پس از تسخير سفارت آمريکا و گروگانگيري کارکنان آن، به وضعيت بحراني به وجود آمده در روابط ايران و آمريکا اشاره کرده که امنيت جهاني را مورد مخاطره قرار مي دهد. اين قطعنامه که در مورد پرونده گروگانگيري بوده، ضمن اشاره به مفاد کنوانسيون "وين" درباره ارتباطات ديپلماتيک سال 1961 و همچنين کنوانسيون ارتباطات کنسولي سال 1963 تاکيد کرده که طرفين بر پايه آنها بايد به ديپلمات ها احترام بگذارند. در اين قطعنامه، از ايران خواسته شده براي حل مسائل باقيمانده با آمريکا، بين خودشان به صورت صلح آميز اقدامات لازم را انجام دهند.
در تاريخ 31 دسامبر 1979 (30 آذر 1358) نيز بر پايه تقاضاي نماينده آمريکا در شوراي امنيت، جلسه شورا تشکيل و قطعنامه شماره 461 صادر مي شود که در آن، ضمن تکرار مفاد قطعنامه 457، از دبيرکل خواسته مي شود شخصا به ايران سفر کند و همچنين از شورا مي خواهد که در تاريخ 7 ژانويه 1980 جلسه اي بگذارد و عدم تبعيت ايران از قطعنامه ها را مشخص کند تا شورا بتواند بر اساس مواد 39 و 41 منشور سازمان ملل متحد عمل کند.
پس از اين دو قطعنامه، ديگر شوراي امنيت، قطعنامه اي درباره ايران براي موضوع گروگانگيري صادر نکرد.
اما نخستين قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد در مورد جنگ ايران و عراق در 28 سپتامبر 1980 (6 مهر 59 و هفت روز پس از حمله عراق به ايران) صادر و در آن از طرفين درخواست شد، از زبان تهديد عليه يکديگر استفاده نکنند و اختلافات خود را از راه مسالمت آميز حل و فصل و همچنين به تعهدات خود بر اساس منشور سازمان ملل متحد عمل کنند.
پس از چندين قطعنامه ديگر بالاخره، قطعنامه 598 که در تاريخ 20 جولاي 1987 (29 تير 66) صادر شد، در آن درخواست آتش بس و برگشتن به مرزهاي بين المللي شده و ديگر آنکه به کليه مفاد قطعنامه هاي پيشين عمل شود. همچنين دو طرف با توجه به اصولي که در منشور سازمان ملل آمده است، به توافق دست يابند و نيز خسارات وارده به هر دو طرف، توسط يک تيم بازرسي و کارشناسان مشخص شود.
قطعنامه 612 در مورخ 9 مي 1988 (19 ارديبهشت 67)، نيز صادر شد. در اين قطعنامه با اشاره به ممنوعيت به کارگيري سلاح هاي شيميايي مطابق تعهدات کشورها در زمينه پروتکل ژنو، از کشورها خواسته شده که در زمينه مواد شيميايي و ارسال آنها به دو کشور محافظت بيشتري کنند.
همچنين قطعنامه 616 به تاريخ 20 جولاي 1988 (29 تير 67) درباره پرواز هواپيماي ايران اير و هدف قرار گرفتن آن توسط ناو آمريکايي "وينسنت" در آبهاي خليج فارس و همچنين همکاري ايران و آمريکا با سازمان جهاني هواپيمايي با توجه به کنوانسيون 1944 شيکاگو صادر شد.
اين قطعنامه بر پايه درخواست دولت ايران پس از مراجعه به سازمان جهاني هواپيمايي صادر شد که به شوراي امنيت نيز ارسال شده بود.
قطعنامه 620 نيز در تاريخ 26 آگوست 1988 (4 شهريور 67) در ارتباط با به کارگيري سلاح هاي شيميايي در جنگ ايران و عراق و تخطي از تعهدات و وظايفشان با توجه به توافقنامه ژنو مورخ 17 ژوئن 1925 و امکان استفاده دوباره از اين نوع سلاح ها و نقض قوانين بين المللي صادر و همچنين از کشورهاي جهان خواسته شد که نسبت به ارسال مواد و تجهيزات شيميايي به دو کشور، کنترل بيشتري داشته باشند. اين در حالي است که دقت در جلوگيري و ارسال گزارش مجدد به کارگيري کنترل سلاح هاي شيميايي در جنگ بين دو کشور انجام شده بود.
همچنين قطعنامه 631 مورخ 8 فوريه 1989 (19 بهمن 67)، از دو طرف درخواست مي کند که مفاد قطعنامه 598 را به اجرا بگذارند و ماموران سازمان ملل هم پس از هفت ماه و 22 روز تعويض شوند.
قطعنامه 642 نيز در تاريخ 29 سپتامبر 1989 (7 مهر 68) در مورد اجراي فوري قطعنامه 598 و نيز تمديد مدت اقامت ماموران سازمان ملل متحد در عراق صادر شد.
قطعنامه 651 نيز مورخ 29 مارس 1990 (9 فروردين 69) در ارتباط با تمديد مهلت اقامت ماموران سازمان ملل متحد تا تاريخ 30 سپتامبر 1990 و همچنين اجراي موفقيت آميز قطعنامه 598 صادر شد.
قطعنامه 671 نيز به تاريخ 27 سپتامبر 1995 راجع به تمديد مدت ماموران سازمان ملل تا تاريخ 30 نوامبر 1990 به درخواست مديرکل سازمان ملل صادر و همچنين از مديرکل درخواست ارسال يک گزارش در ارتباط با وضعيت نيروهاي نظامي دو کشور و مشاهدات ماموران سازمان ملل متحد شده است.
در قطعنامه 685 نيز به تاريخ 31 ژانويه 1991، تصميم گرفته شد که ماموريت بازرسان سازمان ملل تا 21 فوريه 1991 تمديد شود و همچنين درخواست شد آينده گروه بازرسان و نيز توصيه هاي مورد نظر دبيرکل طي يک گزارش ارسال شود.
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگفته هاي جنگ
اما جنگ هشت ساله ايران و عراق ناگفته هاي بسياري دارد که شايد هنوز هم براي افشاي بسياري از آنها زود باشد. از جمله پرسش هايي که در طول سال هاي گذشته در زمينه جنگ مطرح شده، پرسشي است مربوط به چرايي ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر. در اين زمينه هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي دو ديدگاه متفاوت دارند. همانگونه که در مورد چرايي پذيرش قطعنامه نيز چنين اختلاف نظري دارند. در اين رابطه حتي ميان محسن رضايي و علي اکبر ولايتي هم که آن روزها وزير امور خارجه ايران بوده، اختلاف نظرهاي جدي وجود دارد.
هاشمي مدعي است پس از فتح خرمشهر، امام(ره) مخالف ورود رزمندگان ايران به داخل خاک عراق بودند اما سران نظامي اصرار داشتند که بايد به خاک عراق وارد شويم.
اين اختلاف نظر ميان فرمانده جنگ و فرمانده سپاه در يک سال گذشته، ابعاد جديدي پيدا کرده است که با انتشار نامه امام(ره) از سوي هاشمي رفسنجاني به نقطه اي تقريبا شفاف منتهي شد.
براي اولين بار هاشمي رفسنجاني که هم اکنون رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر عهده دارد در گفت وگويي راديويي، در پاسخ به سوالي در خصوص اين که چرا ايران پس از فتح خرمشهر حاضر به آتش بس نشد، اظهار داشت: " امام (ره) در دوران جنگ مخالف وارد شدن به خاک عراق بودند ادله هاي ايشان نيز قابل توجه بود و بيشتر فکر مي کردند که در صورت وارد شدن به خاک عراق مردم عراق آسيب خواهند ديد، ولي نظامي هاي ما گفتند که نمي شود وارد نشويم چرا که در اين صورت عراقي ها خود را تجهيز مي کنند و ما ناچار هستيم يا به جنگ ادامه ندهيم و يا وارد خاک عراق شويم.»
هاشمي رفسنجاني بيان داشت: امام (ره) نيز به شرط اين که جايي وارد خاک عراق شوند که مردم آسيب نبينند موافقت کردند به همين دليل در عمليات صورت گرفته جايي انتخاب مي شد که مردم نبودند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به سوال ديگري درباره اين که چه شد که بعد از 8 سال ايران قطعنامه 598 را پذيرفت، گفت: قطعنامه را مدتي پيش از اينکه بپذيريم شوراي امنيت صادر کرده و عراق هم پذيرفته بود، ولي ما آن را قبول نداشتيم.
وي ادامه داد: ايران مي گفت در اين قطعنامه بايد تنبيه متجاوز گنجانده شود و تکليف خسارات وارد شده به ما مشخص شود و اين چيزي بود که عراقي ها نمي پذيرفتند.
هاشمي رفسنجاني با بيان اين که عوامل فراواني بود که کم کم ما متقاعد شديم بايد قطعنامه را بپذيريم، تصريح کرد: جنگ طولاني و فرسايشي شده بود و اين فرسايش به ما آسيب فراوان مي رساند و عراقي ها غيرنظامي ها را مورد هدف و آسيب قرار مي دادند، همچنين تلفات غيرنظامي ها نيز زياد شده بود به خصوص اين که عراقي ها از سلاح شيميايي استفاده مي کردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کرديم و مردم مثل برگ خزان به زمين مي ريختند.
وي با بيان اينکه ما در مقابل اين شرارت محدود بوديم، چون سلاح شيميايي به کار نمي برديم و نمي خواستيم مردم آسيب ببينند،گفت: آمريکايي ها علنا به نفع عراق وارد ميدان شده بودند و کشتي، هواپيما و سکوهاي نفتي ما را مورد حمله قرار مي دادند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در خصوص ديگر عوامل پذيرش قطعنامه از سوي ايران، اظهار داشت: همسايه هاي ما ديگر به مزاحمت افتاده بودند و دائما ايجاد محدوديت مي کردند.
وي بيان داشت: بودجه دولت نيز واقعا کشش اين جنگ را نداشت و دولت رسما به امام (ره) نامه نوشت که نمي توانيم، همچنين در همين موضوع درخواست بودجه از طرف نيروهاي رزمنده زياد شد و البته حق آنها نيز بود و فرمانده سپاه نامه اي به امام (ره) نوشت و ليست بزرگي از لوازم مورد احتياج داد که ليست آنچنان بزرگ بود که امام (ره) فرمودند که يک ابرقدرت هم نمي تواند آن را تهيه کند.
هاشمي رفسنجاني ادامه داد: حتي در جلسه امام (ره) با مسوولان، حضرت امام (ره) به اين نامه استناد کردند.
وي گفت: مهمترين عامل در اين بين، عوامل انساني بود، جنگ به حدي بود که تلفات انساني زياد شده بود و قابل تحمل نبود و در اين موقع خوشبختانه شوراي امنيت تا حدودي خواسته هاي ما را پذيرفت و اين مجموعه عوامل باعث شد که امام (ره) قطعنامه را پذيرفتند."
اين سخنان هاشمي رفسنجاني در واقع توپ را به زمين محسن رضايي انداخت. هاشمي با زيرکي هر چه تمام پاي خود را از معرکه داستان هاي جنگ به کنار کشيد و سوالات افکار عمومي را متوجه محسن رضايي کرد.
پيشتر نيز در اين زمينه اختلاف نظرهايي بين اين دو بود اما اينقدر جدي نشده بود که به صراحت و در برنامه هاي رسمي رسانه ملي ، توپ را به زمين يکديگر شوت کنند.
اما محسن رضايي ديدگاه هاي خاص خود را در اين زمينه دارد. او در يادداشتي که تحت عنوان جام زهر در سايت شخصي اش نوشته به شدت از ادامه جنگ، پس از فتح خرمشهر دفاع کرده است.
او بر اين باور است : "آمريکا پس از فتح خرمشهر، خواهان توقف جنگ، بدون انتخاب برنده اصلي بود. در اين ميان ايران به دنبال مسايل ديگري بود و در پي آن بود که به لحاظ سياسي، نظامي و حقوقي وضعيت مشخص تري پيدا کند.
تعيين خسارات جنگي و به رسميت شناختن مرزهاي بين المللي، از جمله اهداف مورد نظر ايران بود که آمريکايي ها در مقابل آن ايستادگي مي کردند، چون نمي خواستند ايران به عنوان قدرت برتر منطقه مطرح شود...ايران با توجه به نيروهاي آماده اي که در اختيار داشت، فريب اين ترفند را نخورد. چون قصد نداشت فرصت را از دست بدهد و از طرفي هم نمي شد به صدام اعتماد کرد که مجددا فکر تجاوز را در سرنپروراند. چون اين شخص از هر فرصتي براي حمله دوباره به ايران استفاده مي کرد..."
اما نکته جالب اين بود که محسن رضايي و نزديکانش حتي ، نگارش چنين نامه اي را به امام(ره) تکذيب کردند.
با اين تکذيب يک سوال جدي در افکار عمومي شکل گرفت و آن سوال اين بود که اگر چنين نامه اي نبوده ، پس چرا هاشمي رفسنجاني به عنوان مرد با تجربه عرصه سياست چنين مطلبي را مطرح کرده است؟ مگر مي شود خبري به اين صراحت، کذب باشد؟ آيا هاشمي سکوت مي کند يا با شکستن راز سر به مهر، همه چيز را افشا مي کند؟
اين در حالي بود که علاوه بر رضايي بسياري ديگر از نظاميان نيز پذيرش قطعنامه را ناشي از ضعف دستگاه ديپلماسي و سياسيون مملکت مي دانستند. از جمله سردار رشيد که حتي به صراحت اعلام کرده بود امروز نيز براي حل مشکلات مملکت بايد نظامي ها عهده دار امور اجرايي شوند. غلامعلي رشيد، در گفت وگو با يکي از روزنامه هاي صبح در موضعي تند که برخي از صاحبنظران، مخاطب آن را هاشمي رفسنجاني مي خواندند گفت: "گاه به علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر، علت پذيرش قطعنامه و اهداف و استراتژي ايران در آن مقطع پرداخته مي شود که در اين مرحله نيز متاسفانه برخي از سياسيون، قهرمانان ملي و نظامي را زير سوال مي برند. در حالي که ناکامي هاي اين دوره نيز متعلق به همين سياسيون است که جنگ را به روزمرگي کشاندند و پيروزي ها متعلق به امام(ره) و رزمندگان است که بر جنگ تا پيروزي تاکيد مي کردند."
اما هاشمي هم در مقابل تکذيب ها و تهاجمات دست خالي نبود. او براي روشن شدن نکات مبهم مطرح شده در رسانه ها و افکار عمومي ، متن نامه امام خميني (ره) به مسوولان نظام درباره مسائل مربوط به قبول قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران و پايان جنگ را منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاري هاي رسمي، در پي انتشار مصاحبه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در برخي رسانه ها، از قول برخي افراد نامه فرمانده سپاه پاسداران وقت به امام(ره) تکذيب شده بود.
دفتر هاشمي رفسنجاني براي رفع هر گونه شبهه در خصوص اين مساله، متن کامل نامه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران به مسوولان وقت را که در تاريخ 25 تير ماه 1367 به رشته تحرير درآمد، عينا در اختيار رسانه ها قرار داد.
متن نامه ، به اين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
با ياري خداوند متعال و سلام و صلوات به انبيا بزرگوار الهي وائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين
حال که مسوولين نظامي ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ مي باشند، صريحا اعتراف مي کنند که ارتش اسلامي به اين زودي ها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اين که مسوولين دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را به هيچ وجه به صلاح کشور نمي دانند و با قاطعيت مي گويند که يک دهم سلاح هايي را که استکبار شرق و غرب در اختيار صدام گذارده اند، به هيچ وجه و با هيچ قيمتي نمي شود در جهان تهيه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که يکي از ده ها گزارش نظامي سياسي است که بعد از شکست هاي اخير به اينجانب رسيده و به اعتراف جانشين فرمانده کل نيروهاي مسلح، فرمانده سپاه يکي از معدود فرماندهاني است که در صورت تهيه مايحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ مي باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح هاي شيميايي و نبود وسايل خنثي کننده آن، اينجانب با آتش بس موافقت مي نمايم و براي روشن شدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ، به نکاتي از نامه فرمانده سپاه که در تاريخ 67/4/2 نگاشته است، اشاره مي شود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم; ممکن است در صورت داشتن وسايلي که در طول پنج سال به دست مي آوريم قدرت عمليات انهدامي و يا مقابله به مثل را داشته باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي 350 تيپ پياده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300 هواپيماي جنگي و 300 هليکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهي از سلاح هاي ]مختلف[ که از ضرورت هاي جنگ در آن موقع است داشته باشيم، مي توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم.
وي مي گويد قابل ذکر است که بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نيم افزايش پيدا کند. او آورده است البته آمريکا راهم بايد از خليج فارس بيرون کنيم والا موفق نخواهيم بود.
اين فرمانده مهم ترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه به موقع بودجه و امکانات دانسته و آورده است که بعيد به نظر مي رسد دولت و ستاد فرماندهي کل قوا بتوانند به تعهد خود عمل کنند; البته با ذکر اين مطالب مي گويد بايد باز هم جنگيد که اين ديگر شعاري بيش نيست.
آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام کرده اند، مسوولين جنگ مي گويند تنها سلاح هايي را که در شکست هاي اخير از دست داده ايم، به اندازه تمام بودجه است که براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود.
مسوولين سياسي مي گويند از آنجا که مردم فهميده اند پيروزي سريعي به دست نميآيد، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزيزان از هر کس بهتر مي دانيد که اين تصميم براي من چون زهر کشنده است ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبرويي داشته باشيم خرج مي کنيم.
خداوندا! ما براي دين تو قيام کرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتش بس را قبول مي کنيم. خداوندا! تو خود شاهدي که ما لحظه اي با آمريکا و شوروي و تمامي قدرت هاي جهان سر سازش نداريم و سازش با ابر قدرت ها و قدرت ها را پشت کردن به اصول اسلامي خود مي دانيم. خداوندا! در جهان شرک و کفر و نفاق، در جهان پول و قدرت و حيله و دو رويي، ما غريبيم، تو خود ياري مان کن. خداوندا! در هميشه تاريخ وقتي انبيا و علما تصميم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آميزند و جامعه اي دور از فساد و تباهي تشکيل دهند، با مخالفت هاي ابوجهل ها و ابوسفيان هاي زمان خود مواجه شده اند. خداوندا! ما فرزندان اسلام و انقلاب مان را براي رضاي تو قرباني کرديم، غير از تو هيچ کس را نداريم، ما را براي اجراي فرامين و قوانين خود ياري فرما. خداوندا! از تو مي خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصيبم فرمايي.
گفتم جلسه اي تشکيل گردد تا آتش بس را به مردم تفهيم نمايند. مواظب باشيد، ممکن است افراد داغ و تند با شعارهاي انقلابي شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند.
صريحا مي گويم بايد تمام همت تان در توجيه اين کار باشد. قدمي انحرافي حرام است و موجب عکس العمل مي شود; شما مي دانيد که مسوولين رده بالاي نظام با چشمي خونبار و قلبي مالامال از عشق به اسلام و ميهن اسلامي مان چنين تصميمي را گرفته اند.
خدا را درنظر بگيريد وهر چه اتفاق مي افتد از دوست بدانيد.
والسلام علينا و علي عبادالله الصالحين.
شنبه/25تير67
روح الله الموسوي الخميني
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
در واقع انتشار علني اين نامه امام راحل (ره)، بود که توانست تا حدود زيادي ابهامات موجود درباره جنگ را بر طرف کند. با اين حال سکوت محسن رضايي به عنوان فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ نشان مي دهد که او هم حرف هايي براي گفتن دارد. هر چند به نظر مي رسد که واقعيات عين همان چيزي است که امام در نامه خود آورده است.
با اين حال، محسن رضايي سکوت در مقابل اين نامه را جايز ندانست و باز هم نگارش نامه به امام را تکذيب کرد. او از چيرگي مسوولان سياسي بر مسوولان جنگ در جريان اداره جنگ، سخن گفت و به نوعي کندي روند جنگ را به گردن مسوولان سياسي وقت کشور انداخت که طبعا هاشمي رفسنجاني برجسته ترين آن بود چون از يک سو در آن دوره رييس مجلس و در همان سال جانشين فرمانده کل نيروهاي مسلح در جنگ بود.
پس از انتشار اين نامه محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام درصدد برآمد تا صحت و سقم اين نامه را از "موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني(ره)" تنها نهاد حقوقي که مي تواند صحت يا سقم نامه هاي نسبت داده شده به بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي را مشخص کند جويا شود.
محسن رضايي همچنين به روزنامه ها گفت: من هيچگاه به امام نامه ننوشته بودم... بعد از عمليات رمضان هميشه پيشنهادهاي فرماندهان را اگرچه براي انجام يک عمليات مي پذيرفتند، ولي براي پايان دادن به جنگ رد مي کردند. تنها موقعي که راضي شدند، در اواخر جنگ بود، زماني که ديدند استراتژي سياسي با شکست مواجه شده است ولو قطعنامه 598 هم دستاورد علميات فاو و کربلاي 5 بود. ولي آنها احساس مي کردند همين 598 هم عملي نباشد... در اين موقع از ما پرسيدند براي پايان دادن جنگ چه مي خواهيد... آن زمان سپاه نامه اي را براي آقاي هاشمي رفسنجاني- نه امام- تنظيم کرد، زيرا امکانات کشور در اختيار مسوولان سياسي کشور بود. در اين نامه براي پيروزي درجنگ امکاناتي خواسته شده بود. آقاي هاشمي هم اين نامه و چند نامه ديگر را از جمله نامه آقاي خاتمي وزير ارشاد وقت، نامه ميرحسين موسوي به عنوان مسوول دولت و نامه فرماندهان ارتش را باهم خدمت امام برده و گفته بود که نظاميان اين گونه مي گويند و مسوولان سياسي و اقتصادي هم مي گويند پول نداريم. شما تکليف را روشن کنيد و امام هم با پذيرش قطعنامه موافقت کردند.
هر چند محسن رضايي نگفت که منظورش از نامه نگاري با هاشمي چه بوده است ؟ آيا غير اين بوده که مي خواسته هاشمي به عنوان جانشين فرمانده کل قوا، مطالب را به عرض امام(ره) برساند و کسب تکليف کند؟ به هر حال اينکه نامه براي امام نوشته شده بود يا هاشمي رفسنجاني، فرقي در اصل قضيه نمي کرد و مهم اين بود که اين فرمانده نظامي در نامه اي از کمبودها گلايه کرده بود و کسب پيروزي بدون امکاناتي که درخواست کرده بود غير ممکن خوانده بود.
وقتي عالي ترين مقام نظامي جنگ نامه مي نويسد و مي گويد بدون امکاناتي که مي خواهيم، نمي توانيم به پيروزي برسيم و تهيه آن امکانات هم براي کشوري که هشت سال جنگيده و کف گيرش به ته ديگ خورده، غيرممکن است چه بايد کرد؟ آيا انتظار اين بود که سياسيون شق القمر کنند؟ لذا نتيجه چنين نامه هايي اين بود که سياسيون با عقلانيت و تدبير تصميم بگيرند و اين درست همان کاري است که امام (ره) کرد.
اما درگيري لفظي تنها ميان هاشمي و محسن رضايي نبودکه در اين سال ها رخ داده. بلکه اساسا محسن رضايي، سياسيون را مورد حمله قرار مي دهد و آنان را عامل تداوم نيافتن جنگ و به دست نياوردن پيروزي مي داند.
درست در همان ايامي که بحثهايي جدي پيرامون نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري نهم مطرح شده بود، محسن رضايي فرمانده سابق سپاه پاسداران و دبير مجمع تشخيص مصلحت، ضمن انتفاد تلويحي از علي اکبر ولايتي وزير خارجه دوران جنگ با عراق و يکي از نامزدهاي اصولگرايي براي انتخابات رياست جمهوري نقطه نظرات قابل تاملي را مطرح کرد. او از «ناکارآمدي سياست خارجي جمهوري اسلامي در دوران جنگ» سخن گفت و ديدگاه هايش را بيان داشت.
رضايي " درآستانه روز خبرنگار و براي تجليل از زحمات اين صنف آگاهي آفرين، در جمع خبرنگاران و مسوولان خبرگزاري مهر حضور يافت" و البته بدون آنکه کلمه اي راجع به خبرنگار و خبرنگاران سخن بگويد مصاحبه اي را ترتيب داد که صاحبنظران از آن به عنوان بخشي از تبليغات رضايي براي نامزدي انتخابات رياست جمهوري نام مي بردند. ترتيب يافتن اين مصاحبه از سوي خبرگزاري مهر که گفته مي شد به احمدي نژاد شهردار وقت تهران و ديگر نامزد اصولگرايي نزديک است ظاهرا نشان مي داد که طرفداران رضايي و احمدي نژاد مي خواهند جبهه مشترکي در برابر ولايتي ايجاد کنند. آنان از مدتها پيش رقابتي پر قدرت را در درون جبهه اصولگرايان شروع کرده بودند. به اعتقاد حاميان رضايي و احمدي نژاد، شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب تصميم خود را براي انتخابات گرفته بود و از ميان دو گزينه لاريجاني يا ولايتي يکي را بر مي گزيد. آنروزها شانس ولايتي بيش از لاريجاني ارزيابي مي شد و لذا به نظر مي رسيد که حاميان احمدي نژاد و رضايي که اکثرا از نظاميان سابق و شايد هم فعلي بودند از روي کار آمدن ولايتي چندان راضي نبودند. لذا حملات عليه وي نيز طراحي شده بود.
رضايي در اين مصاحبه مي گويد: "ما در سياست خارجي تجربه و آگاهي کافي نداريم... ما درجنگ ايران و عراق و طي 25 سال گذشته، ضعف ديپلماسي داشتيم، قطعنامه 598 خيلي دير تصويب شد. بايد زودتر انجام مي شد، يعني بايد پس از عمليات فاو تصويب مي شد در صورتي که بعد از فاو بدون بهره برداري از آن ناچار شديم، عمليات کربلاي 5 را انجام دهيم و بعد هم دو سه عمليات ديگر تا قدرت هاي بين المللي با فشارهاي نظامي ايران و نه مهارت هاي ديپلماتيک، قطعنامه 598 را صادر کردند" .
معناي اين جملات اين است که ادامه جنگ فعلا از فاو به بعد تقصير ضعف ديپلماسي يعني وزير خارجه وقت "علي اکبر ولايتي" بود که رقيب احتمالي وي در انتخابات آينده رياست جمهوري خواهد بود.
اما، در مقابل به نظر رضايي تمام شدن جنگ و تصويب قطعنامه 598 مرهون "فشار نظامي" يعني عمليات قبل و بعد از فاو بود، که محسن رضايي فرمانده آن بود.
رضائي در ادامه مصاحبه ضمن اشاره به معضل فعاليت هاي هسته اي ايران مي گويد: "اگر در مذاکرات هسته اي جديت اروپايي ها را در منع پيشرفت هاي هسته اي ايران کمتر از آمريکا برآورد کنيد در اشتباهيد، از قبل معلوم بود که اروپايي ها از آمريکايي ها در اينکه ايران اصلا فناوري هسته اي نداشته باشد تندترند، اگر دير اين مساله را تشخيص بدهيد، ممکن است طرف هاي بازي را بد انتخاب کنيد و زمان را از دست بدهيد"
به عبارت ديگر، محسن رضائي معتقد بود به جاي اينکه طرف بازي را اروپا انتخاب کنيد بايد برويد سراغ آمريکا که به گفته وي "از ايران دورتر" است و در نتيجه نگراني کمتري نسبت به "موشک هاي " ايران مي تواند داشته باشد.
اين اظهارات رضايي در حالي بود که رقيبش علي اکبر ولايتي، منتقدان خود را آدم هاي بي اطلاع مي خواند و معتقد بود که ديدگاه هاي مطرح شده درباره تعلل او پس از فتح فاو ناشي از نگاه سياسي به موضوع و بي اطلاعي است.
به هر حال مشخص نيست که با اين اظهارات رضايي در ايام انتخابات آيا او را بايد از حاميان پذيرش زودتر قطعنامه بدانيم يا از مخالفان آن. درباره علي اکبر ولايتي نيز چنين ابهاماتي وجود دارد. او طول کشيدن يک ساله پذيرش قطعنامه را ناشي از عدم پذيرش آيين نامه اجرايي قطعنامه از سوي طرف عراقي مي خواند و معتقد است که آنها تعلل مي کردند !
همه اين اظهارات سبب مي شود که نتوان قضاوتي شفاف و صريح درباره عملکرد مسوولان سياسي و نظامي دوران دفاع مقدس کرد. چرا که گويا هنوز رازهاي ناگفته بسياري در سينه آنان نهفته است که شايد آن رازها بتواند، بسياري از نقاط ابهام را روشن کند.
اما با همه اين موارد بايد به اين نکته توجه کرد که در اين جنگ، حدود سيصد هزار ايراني شجاع و غيور به شهادت رسيده اند.
دهها هزار نفر به درجه جانبازي نائل آمده اند و هزاران نفر سال هاي زيادي از عمر خود را در اسارتگاه هاي رژيم صدام سپري کرده اند.
اين جنگ به هر دليلي طول کشيد، درست يا اشتباه بودن سياست هاي داخلي و نظامي و... هيچ ربطي به خانواده شهدا، جانبازان، ايثارگران و آزادگان ندارد. آنان براي دفاع از مرزهاي کشور رهسپار جبهه ها شده بودند و تا زماني که جنگ ادامه داشت، به وظيفه ملي و ديني خود عمل کردند.
لذا همه بايد براي هميشه قدردان ايثارگري هايشان باشيم و با احترام با آنان رفتار کنيم چرا که اينان قهرمانان ملي ما هستند. مبادا با کساني که در دوران جنگ تنها يک شهروند مسووليت شناس بوده اند، رفتار سياسي کنيم و انتقاداتي که به سياسيون و نظاميان آن دوران وارد هست به اينان وارد کنيم.
نکته ديگر اين است که به هر حال چه سياسيون سبب پذيرش قطعنامه شدند چه نظامي ها ، تفاوتي در اصل قضيه ايجاد نمي کند که امام(ره) درست ترين تصميم ممکن را در اختلاف ميان سياسيون و نظاميان گرفتند. با اينکه مي دانستند برخي از تندروها ممکن است مردم را به انحراف بکشانند، امام(ره) جانب اعتدال را گرفتند و عقلانيت را بر احساس ترجيح دادند. اما امروز مهم اين است که با مرور داستان جنگ و پذيرش قطعنامه 598، براي امروز و فرداي خود درس هايي درست بياموزيم و از جنگ به عنوان گنجينه اي سراسر نکات آموزشي درس بگيريم.
http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=1659
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که برکناری بنی صدر خائن و کودتا می دونه متنش از این بهتر نمیشه.
بنی صدر که اوضاش برهمه روشن شده بود.......
شمخانی ـ رحیم صفوی؛ اندر خیانت بنی صدر


نفیسه زارع‌كهن: سالگرد سه خرداد(آزادسازی خرمشهر)، شاید یكی از همان روزهایی است كه درباره جنگ ایران و عراق و حواشی آن اظهار نظر می‌شود،نقاب اتفاقات پشت پرده كنار می‌رود و گاه این اظهارنظرها چنان جریان ساز می‌شوند كه دیگر نمی‌توان مقابل سیل آن ایستاد. شاید همین بود كه در یاد بود این اتفاق اظهارنظر دو فرمانده دفاع مقدس در صدا وسیما در قالب دوبرنامه جداگانه جریان‌ساز شد و موجب شد تا علاوه بر روزنامه كیهان،وزیران اطلاعات،دفاع و ارشاد درباره آن موضع گیری كنند.

اواخر هفته اول خرداد، سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران در برنامه محرمانه كه پنج شنبه شب از شبكه 3 سیما پخش شد، در پاسخ به این سوال كه می‌گویند بنی‌صدر در جنگ و دفاع خیلی به ما خیانت كرد ولی هیچ كس نگفت خیانت او چه بود، جواب داد: «من هم نمی‌توانم كلمه خیانت را به كار ببرم. بلكه او نسبت به موضع خودش كه رئیس جمهور و فرمانده كل قوا بود نفهم بود ؛انقلاب اسلامی‌ و عظمت امام را درك نكرده بود و نمی‌دانست كه بالاخره باید تابع امام باشد. البته ازمسئله جنگ هم چیزی نمی‌فهمید.»

در برنامه مثلث شیشه‌ای هم، كه به صورت زنده از شبكه تهران پخش می‌شود، پس از آنكه رشیدپور از جریان نامه‌ای كه بعد از فتح خرمشهر برخی فرماندهان نظامی ‌به بنی‌صدر نوشتند و دستور عقب‌نشینی وی را تقبیح كردند از علی شمخانی، وزیر سابق دفاع، سوال كرد و شمخانی پاسخ داد كه «بنی صدر اصلا آن موقع نبود. بنی صدر تا زمانی كه در خاك ایران بود و فرمانده كل قوا بود، هیچ عملیات موفقی انجام نداد .

او در عملیات سال 59 می‌خواست خرمشهر را آزاد كند اما شكست خورد و فاجعه هویزه رخ داد و او تا آن زمان قصد خیانت نداشت! بنی صدر دنبال پیروزی بود و اگر پیروز می‌شد همان زمان كه تانكهایی به سمت بصره می‌رفتند، در تهران نیز تانكهایی به سمت كرسی‌های قدرت می‌رفتند و می‌گفت من عامل پیروزی‌ام.

لذا بنی‌صدر خیانت نكرد!» بنی‌صدر كه تا سال پیش ازآزادسازی خرمشهر رییس جمهور ایران بود در نامه‌ای به فرماندهان جنگ آن زمان، بر ضرورت توجه به اصول كلاسیك جنگ تاكید كرد و پس از آن بود كه به سوء‌مدیریت در جنگ محكوم و از فرماندهی كل قوا عزل شد. او را به خاطر ارتباط با ضدانقلابان خائن نامیدند و در نهایت مدتی پس از آن حكم عدم كفایت‌اش از سوی مجلس صادر شد و ریاست‌اش تنها 17 ماه دوام آورد.

اما روز بعد از گفته‌های این دو فرمانده در مورد بنی‌صدر موجی از واكنش‌ها آغاز شد و درباره خائن بودن و یا نبودن بنی صدر گفته‌های فراوانی بر زبان رانده شد. مصطفی محمدنجار وزیر دفاع،بنی صدر را فردی خیانت‌كار و صددرصد مجرم خواند و ومحسنی اژه‌ای نیز درپاسخ به خبرنگاران او را قطعا خائن دانست . اما در این میان، وزیر ارشاد دولت نهم موضعی نسبتا متفاوت با دیگر دوستانش در دولت گرفت و گفت: من فكر نمی‌كنم بحث بر سر این است كه او(بنی‌صدر) خائن بوده است، بحث بر سر این است كه او چقدر خائن بوده است و در كجاها خیانت كرده است، شاید درست این باشد كه نمی‌توان گفت همه اقدامات بنی‌صدر خیانت بوده است.

صفار هرندی همچنین یاد آور شد كه ‌ در جنگ گاهی به نیروها دستور داده می‌شد كه در مورد انجام عملیاتی عقب‌نشینی كنند، ممكن است این عقب نشینی درست بوده باشد و در جایی دیگر می‌گفتند عقب‌نشینی صورت بگیرد كه نادرست و خیانت بود و هر دوی این اتفاقات در زمان بنی‌صدر رخ داد. به این ترتیب بود كه گفته‌های این دوسردار موجی به راه انداخت كه دامنه‌اش به كابینه دولت نهم كشیده شد هرچند كه اتفاق نظر در این باب را به دنبال نداشت و باز هم تاریخ و گذر زمان به عنوان قاضی این محكمه انتخاب شد
http://www.shahrvandemrouz.com/content/3924/default.aspx
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
سلام حاجی....

حاجی شما که خیبری هستی و تو مجنون قد علم کردی تاج سره مایی....

ما به گرد پای شمام نمیرسیم:gol::gol::gol::gol:

نگو ریا میشه ... چهار روز جبهه که این حرف هارو نداره ... خیبری علی علیه السلامه و ما اگه لیاقت داشته باشیم در رکابیم ... یا حق
 

Similar threads

بالا