مشاعرۀ سنّتی

[Setayesh]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست

 

[محـسن ز]

تا بدامن ننشیند زنسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

 

[Setayesh]

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[Mitra_Galaxy]

در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی نزند

 

["eli"]

الف بده!

الف بده!

دیده را فایده آنست که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را​

 

[soper.star]

من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید

دیده فرو بست ستاره و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
زبس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خط زر کشید بیا
زبس نشستمو با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ منو رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید بیا....

 

["eli"]

شين بده!

شين بده!

آن که هلاک من همی​خواهد و من سلامتش

هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش​

 

[Mitra_Galaxy]

شب وصلست و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع فجر

 

[*زهره*]

روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم

 

[shanli]

می‌گردد این روی جهان رنگ به رنگ
وز پرده همی بیند معشوقه‌ی شنگ

​

این لرزه‌ی دلها همه از معشوقیست
کز عشق ویست نه فلک چون مادنگ

​

 

[magsod]

(با عرض پوزش )
گر گفتم از لعل لبت، امشب ربایم بوسه ای
گفتم، ولی نربوده ام، از من چرا رنجیده ای؟

 

[shanli]

پوزش واسه چی؟!

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند بروی دوستان شاد شدیم
پایان حدیث ما شنو که چه شد
چون ابر درآمدیم و بر باد شدیم

 

[magsod]

مین ایلده اولسا محلتمیز قورتولار، ولی
قورتولمین هوسلره باخ، انتظاره باخ
قیصر نجه اولدی؟ قصرینی کیملر داغیدیلار؟
عبرت گوُزیله عزته باخ، اعتباره باخ

 

[shanli]

خود هیچ بسوی ما نگاهی نکنی
گیرم که گناهست گناهی نکنی

​

دل در گل رخسار تو می‌نالد زار
بر آینه‌ی دلم تو آهی نکنی

 

[magsod]

یک دم ای حور پریزاده! ز یادم نروی
دلم از یاد جمال تو، پریخانه شده ست

 

[shanli]

تو سیر شدی من نشدم زین مستی
من نیست شدم تو آنچه هستی هستی

​

تا آب ز نا و آسیا می‌ریزد
می‌گردد سنگ و می‌زخد در پستی

 

[soper.star]

من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید

دوستان قصا ی تنهاییه من گوش کنید
شرح پریشانیه من گوش کنید
قصه ی بی سرو سامانیه من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانه من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟

 

[magsod]

یک عمر دعا کردم و دشنام شنیدم
آئین من و آن بت طناز همین است
خواهم که در این شعله چو پروانهبسوزم
مقصود من از این همه پرواز همین است

 

[shanli]

تقصیر نکرد عشق در خماری
تقصیر مکن تو ساقی از دلداری

​

از خود گله کن اگر خماری داری
تا خشت به آسیا بری خاک آری

 

[magsod]

يادم نکرد و شاد حريفي که ياد از او
يادش بخير گرچه دلم نيست شاد از او
دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که ياد من نکند ياد باد از او

 

[shanli]

وقف است مرا عمر در این مشتاقی
احسنت زهی طراوت و رواقی
من کف نزنم تا تو نباشی مطرب
من می نخورم تا تو نباشی ساقی

 

[magsod]

يا رب مباد کز پا جانان من بيفتد
درد و بلاي او کاش بر جان من بيفتد
گر من از عشق غزالي غزلي ساخته‌ام
شيوه‌ي تازه‌اي از مبتذلي ساخته ا م
(لطفا یا نده )

 

[essyh2003]

مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند

 

[magsod]

در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم
عاشق نمي‌شوي که ببيني چه مي‌کشم
با عقل آب عشق به يک جو نمي‌رود
بیچاره من که ساخته از اب و اتشم

 

[essyh2003]

میان دو کس اتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن

 

[magsod]

نالم از دست تو اي ناله که تاثير نکردي
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصير نکردي

 

[essyh2003]

یا رب ان شاهوش ماهرخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست؟

 

[magsod]

تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظريف آوايم
لذتی ناشناس و رؤيا رنگ
می دود همچو خون به رگ هايم

 

[essyh2003]

معشوق تو همسايه و ديوار به ديوار
در باديه سرگشته شما در چه هواييد

گر صورت بيصورت معشوق ببينيد
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شماييد

ده بار از آن راه بدان خانه برفتيد
يک بار از اين خانه بر اين بام برآييد

 

[magsod]

در بند نقش های سرابی و غافلی
برگرد ... اين لبان من، اين جام بوسه ها
از دام بوسه راه گريزی اگر كه بود
ما خود نمی شديم چنين رام بوسه ها!

(فرت)