دل من منطقه اختصاصی خدای من است

0003131

عضو جدید
خـدا

پروردگار

اله و معبود

یا هر چه میگویند

اینها یعنی چه؟

ترجمانش چیست؟

کجای دنیاست

این خدای پنهان؟

به دنبال جواب

پاسخ ابهام

رفتم و گشتم

مثل یک بازی

قایم باشک

من چشم گذاشتم

خدا قایم شد

و هر چه گشتم

او را نیافتم

در شرق و غرب

در شش جهت

همه جا رفتم

با فلسفه درگیر

در فقه گشتم

او را نیافتم

از هر چه گفتند

وز هر چه شنیدم

هیچ ندیدم

او را نیافتم

یک شب نادر

سکوت حاکم

چشم به آسمان

به تمنای باران

نمیدانم چه شد

چه گفتند

یا که گفت

اما ناگهان

به دور از انتظار

خدا را یافتم

در تاپ تاپ قلبم

در جایی خارج از

شش حد و مرز

من اکنون میدانم

خدا همانقدر

که در فلسفه

پنهان میشود

در سادگی یک دل

یک دل عاشق

رخ می نمایاند

اکنون دل من

منطقۀ اختصاصی

خدای من است!

برگرفته از وبلاگhttp://mantagheh-ekhtesasi.blogfa.com/
 

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته ...

ومن گاهی دلم را پرت میکنم آن طرف دیوار .

مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه همسایه می اندازد.

به امید آن که شاید در آن خانه باز شود .

گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار

آن طرف , حیاط خانه خداست و آن وقت هی در میزنم ,در میزنم, در میزنم و می گویم

دلم افتاده توی حیاط خانه شما , می شود دلم را پس بدهید ....

کسی جوابم را نمی دهد ,کسی در را باز نمی کند

اما همیشه

دستی دلم را می اندازد این طرف دیوار .

همین .

و من این بازی را دوست دارم.

همین که دلم پرت میشود این طرف دیوار

همین که...

من این بازی را ادامه می دهم

و آنقدر دلم را پرت می کنم تا

خسته شوند , تا دیگر دلم را پس ندهند.

تا آن در را باز کنند

و بگویند :بیا خودت دلت را بردار و برو.

آن وقت من می روم

و دیگر هم بر نمی گردم.

من این بازی را ادامه می دهم ...
 

0003131

عضو جدید
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته ...

ومن گاهی دلم را پرت میکنم آن طرف دیوار .

مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه همسایه می اندازد.

به امید آن که شاید در آن خانه باز شود .

گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار

آن طرف , حیاط خانه خداست و آن وقت هی در میزنم ,در میزنم, در میزنم و می گویم

دلم افتاده توی حیاط خانه شما , می شود دلم را پس بدهید ....

کسی جوابم را نمی دهد ,کسی در را باز نمی کند

اما همیشه

دستی دلم را می اندازد این طرف دیوار .

همین .

و من این بازی را دوست دارم.

همین که دلم پرت میشود این طرف دیوار

همین که...

من این بازی را ادامه می دهم

و آنقدر دلم را پرت می کنم تا

خسته شوند , تا دیگر دلم را پس ندهند.

تا آن در را باز کنند

و بگویند :بیا خودت دلت را بردار و برو.

آن وقت من می روم

و دیگر هم بر نمی گردم.

من این بازی را ادامه می دهم ...
ممنون گلم
خیلی قشنگ نوشتی
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا یعنی رهایی یا که آزادی ز هر بند
به بالا می برد عشاق را بی حرف و بی شک
خدا یعنی حکیم و او طبیبی لایق است
هم دهد روحت شفا هم کند جسمت دوا
خدا باشد در اعماق وجودت
گر به دنبالش روی
او در این نزدیکی است جانا گر تو جانا نشوی
ذهن من باغچه است گل در آن باید کاشت
گر نکاری گل خوب علف هرز در آن میروید
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج حواس تنت این رمز را می گشادند و آن شاید این باشد:
همه هستی زیر ردای حق اند همه موجودات در آغوش الهی اند
و خدا یکی است و یکی تنهاست و تنهایی... تنها نیست
آری تنهایی تنها نیست!
 

arman_m45

عضو جدید

من كه الان روم نميشه اينو بگم، اما اميدوارم بتونم هرچي كه غير خداييه از دلم بيرون كنم و بگم:


:heart:دل من منطقه ي اختصاصي خداي من:heart:

خدا جونم خودت كمكم كن...
 

Similar threads

بالا