كوي دوست

R-ALI

عضو جدید
از دلم رُست گیاهی سرسبز
سر برآورد،درختی شد و نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود.
این گیاه سرسبز
این برآورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود.
"حمید مصدق"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کی ببینم چهره‌ی زیبای دوست؟ :gol:کی ببویم لعل شکرخای دوست؟
کی درآویزم به دام زلف یار؟ :gol:کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟
کی برافشانم به روی دوست جان؟ :gol:کی بگیرم زلف مشک‌آسای دوست؟
این چنین پیدا، ز ما پنهان چراست؟ :gol:طلعت خوب جهان پیمای دوست
همچو چشم دوست بیمارم، کجاست؟ :gol: شکری زان لعل جان‌افزای دوست؟
در دل تنگم نمی‌گنجد جهان :gol:خود نگنجد دشمن اندر جای دوست
دشمنم گوید که: ترک دوست گیر :gol:من به رغم دشمنان جویای دوست
چون عراقی، واله و شیدا شدی :gol:دشمن ار دیدی رخ زیبای دوست
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]ديگر نخواهم گفت من و تنهايي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ديگر نخواهم نوشت من تنها هستم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ديگر از فاصله ها دلگير نخواهم شد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ديگر بدون تو بغض نخواهم كرد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چرا كه ديگر در اين دنيا زندگي نخواهم كرد[/FONT]
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر مراد تو اي دوست نامرادي ماست:gol:

مراد خويش دگر باره من نخواهم خواست:gol:

عنايتي كه تو را بود اگر مبدل شد:gol:

خلل‌پذير نباشد ارادتي كه مراست :gol:

ميان عيب و هنر پيش دوستان قديم:gol:

تفاوتي نكند چون نظر به عين رضاست :gol:

مرا به هرچه كني دل نخواهي آزردن:gol:

كه هرچه دوست پسندد به جاي دوست رواست:gol:

هزار دشمني افتد ميان بدگويان:gol:

ميان عاشق و معشوق دوستي برجاست:gol:

جمال در نظر و شوق همچنان باقيست:gol:

گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست :gol:

مرا به عشق تو انديشه از ملامت نيست:gol:

اگر كنند ملامت نه بر من تنهاست:gol:

غلام قامت آن لعبت قباپوشم :gol:

كه از محبت رويش هزار جامه قباست:gol:

بلا و زحمت امروز بر دل درويش :gol:

از آن خوش است كه اميد رحمت فرداست:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا :gol:
لیکن هرگز جفا نباشد چو وفا :gol:
با این همه راضیم به دشنام از تو :gol:
از دوست چه دشنام؟ چه نفرین؟ چه دعا؟ :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای دوست، به دوستی قرینیم تو را

هر جا که قدم نهی زمینیم تو را
در مذهب عاشقی روا نیست که ما:
عالم به تو بینیم و نبینیم تو را
عراقی
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر دوست



بزرگ بودو از اهالي امروز بود
و با تمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد
صداش
به شكل حزن پريشان واقعيت بود
و پلك هاش
مسير نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچاند
به شكل خلوت خود بود
و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
براي آينه تفسير كرد
و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد
هميشه كودكي باد را صدا مي كرد
هميشه رشته صحبت را
به چفت آب گره مي زد
براي ما، يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد
كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم
و مثل لهجه يك سطل آب تازه شديم
و ابرها ديديم
كه با چقدر سبد
براي چيدن يك خوشه بشارت رفت
ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
براي خوردن يك سيب
چقدر تنها مانديم
 

mina_srk

کاربر فعال
سلام به همگی!
خوبید خوشید؟
بابا جونم؟
این حمید دیروز دیدی چی گفت؟
گفت اگه آشتی نکنم چی میشه؟(این چی میشه رو نگفت!بابا تو رو خدا بگو چی میشه!)
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همگی!
خوبید خوشید؟
بابا جونم؟
این حمید دیروز دیدی چی گفت؟
گفت اگه آشتی نکنم چی میشه؟(این چی میشه رو نگفت!بابا تو رو خدا بگو چی میشه!)


سلام خوبی مینا جون خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بماند موضوع حل شد...
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه نه!تا نگی نمیبخشمت!
آره خوبم تو خوبی؟;):)
بابا بیا حمیدو با اون کمربندت سیاه و کبود کن!

مرسی...
جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان.......

من توی زیر آسمون باشگاهم بیا اونجا......
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزی نمی تونم بگم، قراره از من بگذری
چیزی نگو می فهممت، باید از این خونه بری
چند سال از امشب بگذره، تا من فراموشت کنم
تا با یه دریا تو خودم، خاموش خاموشت کنم ...
تنهاییآمو بعد از این، با قلب کی قسمت کنم
واسه فراموش کردنت، باید به چی عادت کنم
تو باید از من رد بشی، من باید از تو بگذرم ...
کاری نمی تونم کنم، باید بیُفتی از سرم
بعد از تو باید با خودم، تنهای تنها سر کنم ...
یک عمر باید بگذره، تا امشبو باور کنم
چند سال از امشب بگذره، با من یکی هم خونه شه ...
احساس امروزم به تو، تنها یه شب وارونه شه

چند سال از امشب بگذره، تا من فراموشت کنم
یک عمر باید بگذره، تا امشبو باور کنم ...
 

R-ALI

عضو جدید
دست های تو
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود راه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست
که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای منزل دوست، خوش هوایی داری :gol:پیداست که بوی آشنایی داری

خاک کف تو چو سرمه در دیده کشم :gol:زیرا که نشان از کف پایی داری
عراقی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بر ما رقم خطا پرستی همه هست :gol:بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست

ای دوست چو از میانه مقصود توئی:gol: جای گله نیست چون تو هستی همه هست
مولوی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتــه بــودی کـه چـرا محـو تماشای منی[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وان چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT][/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مـژه بـر هـم نـزنـم تـا کـه ز دستــم نـرود [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نــاز چشـم تـو بـه قـدر مـژه بـر هـم زدنی[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]:gol:فریدون مشیری:gol:[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دشمن من دید که با دوستم
روز حسد دست گزیدن گرفت
 
آخرین ویرایش:

R-ALI

عضو جدید
باران !
چندان زلال شعر تو امشب
کاینک
به هر چه شمع صمیمی است دیوان خویش را به تو
تقدیم می کنم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يك نظرمستانه كردي عاقبت
عقل راديوانه كردي عاقبت
باغم خودآشناكردي مرا
ازخودم بيگانه كردي عاقبت
دردل من گنج خودكردي نهان
جاي درويرانه كردي عاقبت
سوختي درشمع رويت جان من
چاره پروانه كردي عاقبت
قطره اشك مراكردي قبول
قطره رادردانه كردي عاقبت
كردي اندركل موجودات سير
جان من كاشانه كردي عاقبت
زلف راكردي پريشان خلق را
خانمان ويرانه كردي عاقبت
موبه موراجاي دلهاساختي
موبه دلهاشانه كردي عاقبت
دردهان خلق افكندي مرا
فيض راافسانه كردي عاقبت

(فيض كاشاني)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کی ببینم چهره‌ی زیبای دوست؟
کی ببویم لعل شکرخایدوست؟
کی درآویزم به دام زلف یار؟
کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟
کی برافشانم به روی دوست جان؟
کی بگیرم زلف مشک‌آسای دوست؟
این چنین پیدا، ز ما پنهان چراست؟
طلعت خوب جهان پیمای دوست
همچو چشم دوست بیمارم، کجاست
شکری زان لعل جان‌افزای دوست؟
در دل تنگم نمی‌گنجد جهان
خود نگنجد دشمن اندر جای دوست
دشمنم گوید که: ترک دوست گیر
من به رغم دشمنان جویای دوست
چون عراقی، واله و شیدا شدی
دشمن ار دیدی رخ زیبای دوست
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پلّه پلّه تا ملاقات خدا می روم بی تحمّل سوی عرش کبریا می روم
از برکت نور عشق
ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا می‌روم
باد صبا که می‌شود هر نفسش مشک‌فشان
حکایت از عشق کند
آورد از دوست نشان
عطر گلستان و چمن
پر شده در خیال من
مستی عارفانه‌ای ست
قصه‌ی شور و حال من
پله پله تا ملاقات خدا می روم
بی تحمل سوی عرش کبریا می روم
از برکت نور عشق
ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا می‌روم
صفای نیمه‌شبان عالمی دگر دارد
سکوت مطلق شب رازها به بر دارد
دلم ز خلوت شب دل نمی‌کند ، زیرا
دعای نیمه‌شبان بیشتر اثر دارد
پلّه پلّه تا ملاقات خدا می روم
بی تحمّل سوی عرش کبریا می روم
از برکت نور عشق
ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا می‌روم
کجا می روم :gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود

گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود

دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده‌ای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود

عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود

چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست
این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود

خلوتی می‌بایدم با تو زهی کار کمال
ذره‌ای هم‌خلوت خورشید عالم کی شود

نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی
گر به میدان لاشه تازد رخش رستم کی شود
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای گلم سلام .....:gol:

سال نو مبارک ....:gol:
تو سال جدید بار اول میام این تاپیک ... براتون ارزوی بهترین ها را دارم در امسال :gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم

آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پرگیرم از این بام و به سوی تو بیایم

خورشید از آن دور از آن قله پر برف
آغوش کند باز همه مهر همه ناز

سیمرغ طلایی پر و بالی است که چون من
از لانه برون آمده دارد سر پرواز

پرواز به آنجا که نشاط است و امید است
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است

آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است

آنجا که سحر گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید چو برگ گل ناز است

آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم

هر صبح در آیینه ی جادویی خورشید
چون مینگرم او همه من من همه اویم

او روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز دلی گرمتر از اوست

او یک سر آسوده به بالین ننهاده ست
من نیز به سر میدوم اندر طلب دوست

ما هر دو در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب پا به فراریم

ما هر دو در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان محو تماشای بهاریم

ما آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم وصفاییم

بگذار که سرمست . غزلخوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب :gol:جان مست شد و قالب ای دوست مخسب امشب

زان نور همه عالم هر شیوه همی‌نالم :gol:تا بشنود احوالم ای دوست مخسب امشب

گاهی به پریشانی گاهی به پشیمانی :gol:زین عیش همی‌مانی ای دوست مخسب امشب

یک روز تو گر خواری یک روز تو مرداری :gol:از ما چه خبر داری ای دوست مخسب امشب

بیرون شو از این هر دو بیگانه شو ای مردو :gol:قم قد ضحک الورد ای دوست مخسب امشب

از هجر تو پرهیزم در عشق تو برخیزم :gol:شمس الحق تبریزم ای دوست مخسب امشب
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3654

Similar threads

بالا