دلشده پاي بند گردن جان در كمند
زهره گفتار نه كين چه سبب وآن چراست
سلام آسمان جان
نور باران شده از دوش ؛مرا خانۀ دلمز ارم غرق گل گردد ولي گلهاي بشكسته
زنند از بس كه بعد از مرگ هم چوب حسد بر من
آنچه ندارد عوض ای هوشیارنور باران شده از دوش ؛مرا خانۀ دل
ای بنازم نگۀ نرگسِ شهلایِ ترا
در دایره ی قسمت ، ما نقطه ی تسلیمیمراهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با آن رطل گران توان زد
نور باران شده از دوش ؛مرا خانۀ دل
ای بنازم نگۀ نرگسِ شهلایِ ترا
در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گلدوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
دردم از یار است و درمان نیز همدوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بوددردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
همه از عشق تو مستند ببار ای دلگفتنی ها کم نیست منو تو کم گفتیم
همه از عشق تو مستند ببار ای دلمن چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
افروختن و سوختن و جامه دریدنتا نهان سازم از تو بار دگر
راز اين خاطر پريشان را
می كشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگين حجاب مژگان را
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشقافروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت!
من ملک بودم و فردوس برین جایم بودمن، گاهي
به مهماني گل بوتههاي گذشته ميروم
در خاطرهام[FONT="]
[/FONT]بر روي برگهاي خشك خس خس كني كه شكست از كولشان بالا ميرود،
راه ميروم[FONT="]
[/FONT]
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |