شما قاره محل زندگيتونو عوض كردين؟
چي شده همه حالا جمع شدين؟
سلام ملودی خانوم خوشید؟ نه قارمونو عوض نکردیم شروع ترم جدید نزدیکه
راستي سلام
سلام کچل جان خوبی عزیز تا حالا ندیدمت امیدوارم خانوم نباشی وگرنه جلالخالق
بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
سلام کچل جان خوبی عزیز تا حالا ندیدمت امیدوارم خانوم نباشی وگرنه جلالخالق
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
سلام معصومه حمید و ملودی
ملودی چی داری میگی
ملودی چی داری میگی
سلام حميد جان شبت بخيرسلام بچه ها خوبید
آرامش خانوم تنهایی جان ومحسن جان ایشالا اوضاع بر وفق مراد باشه ماله ماکه نیس اعصاب که نمیذارن برا آدم .
ببخشید اولش با ناراحتی شرو شد
چي شده بابا نبينم ناراحت باشي
اا!!پس برای اون گذاشتی؟؟از اون دنیا آن شدی؟؟سلام تنهايي جان
خوبي عزيز منم خوبم
شما چشماتون قشنگ ميخونه
سلام ارامش جان خوبي
شما كه ديروز حكم دادين و اعدام كردين اينو گذاشتم كه بنويسيد رو سنگ قبر
ممنون شما هم چشاتون قشنگ ميبينه
سلام ملودي جان
اره رفتيم استراليا چون اينجا سرده لااقل اونجا تابستونه
سلام معصومه خوبي
اونجا چطوریاست؟؟حوریها چه طورن؟؟من سفارش کرده بودم تحویلت گرفتن یا نه؟؟این چی بید ملودی؟محسن جان مرسي
ميگم آرام توجه كردي تنهايي اينجاهم بود
file:///C:/DOCUME%7E1/DEAR-U%7E1/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-15.jpgfile:///C:/DOCUME%7E1/DEAR-U%7E1/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-14.jpg
سلام
دارم ميگم چه خبره از الان بند و بساطتونو پهن كردين جمع كنيد بريد 12:30 به بعد بيايد
سلام دوستان همگی خوبید...سلام محسن-آرامش_ملودی-تنهایی خوبین...کیفتون کوکه
آخ آرامش ببین 2شب پیش چه بلایی سرم اوردی:D
آخ آرامش ببین 2شب پیش چه بلایی سرم اوردی:D
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
نه خیرمسلام
دارم ميگم چه خبره از الان بند و بساطتونو پهن كردين جمع كنيد بريد 12:30 به بعد بيايدالان زوده
من باید به دلایلی شبا زود بخوابم
شما قاره محل زندگيتونو عوض كردين؟
چي شده همه حالا جمع شدين؟
سلام ملودی خانوم خوشید؟ نه قارمونو عوض نکردیم شروع ترم جدید نزدیکه
راستي سلام
سلام کچل جان خوبی عزیز تا حالا ندیدمت امیدوارم خانوم نباشی وگرنه جلالخالق
سلام کچل جان خوبی عزیز تا حالا ندیدمت امیدوارم خانوم نباشی وگرنه جلالخالق
سلام، اتفاقا دخترم
قرار بود نامم رنگ درد نگیرد که گرفت
قرار بود نامم رنگ گلایه نگیرد که گرفت.
قرار بود نامم رنگ گلایه نگیرد که گرفت.
منتظر آن دمم که نگاهم کنی
و ثانیه ها به انتظار نگاهت بایستند لااقل ....
و ثانیه ها به انتظار نگاهت بایستند لااقل ....
سلام به همه
امیدوارم خوب باشین
قرار نبود بیام . اومدم چون دلم تنگ بود
امیدوارم خوب باشین
قرار نبود بیام . اومدم چون دلم تنگ بود
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
قصه بگم
سلام دوستان همگی خوبید...سلام محسن-آرامش_ملودی-تنهایی خوبین...کیفتون کوکه
آخ آرامش ببین 2شب پیش چه بلایی سرم اوردی:D
واااا!!حالا خوبه خودت قلبت دستته انداختی گردن من!!من فقط مغز می خورم!قلب دوست ندارم
بدمزه ست!تونه خدا بگو چه دلایلی!تونه خدا!نه خیرم
من باید به دلایلی شبا زود بخوابم
امان از دسته پروژه ها که به آدم وقت نمیده
تو چرا انقدر زود نقل قول ميگيري آخه؟
اينم از شاهكاراي QS
سلام به شماسلام دوستان همگی خوبید...سلام محسن-آرامش_ملودی-تنهایی خوبین...کیفتون کوکه
بنا به چه دلايلي؟نه خیرم
من باید به دلایلی شبا زود بخوابم
سلام کچل جان خوبی عزیز تا حالا ندیدمت امیدوارم خانوم نباشی وگرنه جلالخالق
سلام حميد جان شبت بخير
چي شده بابا نبينم ناراحت باشي
هیچی بابا خدا روزه بد نده و همچنین دعوا با خانومایی که بیشتر از حقشون میخان ( حالا مردو زنش فرق نمیکنه ی سر به گفتگو ازاد پسته منو فرح نوش بزن ببین چه جهنمیه
منم هستم سلام جنتلمن جان خوبی عزیز فک کنم امروز ترفیع بگیریسلام دوستان همگی خوبید...سلام محسن-آرامش_ملودی-تنهایی خوبین...کیفتون کوکه
آخ آرامش ببین 2شب پیش چه بلایی سرم اوردی:D
سلام، اتفاقا دخترم
جلالخالق بابا کرمتو شکر ادم چه چیزا که نمیبینه میشه دلیله این اسم زیبا رو بدونم گر چه میدونم
سلام بارانم.خوبی؟همچین قراری نداشتیم!قرار بود کمتر کنی این اعتیاد رو!این وابستگی رو!این محبت زیاد رو!دست و پا رو میگیره بدجور.میدونم !چشیدم!می چشم!همه مون!قرار بود نامم رنگ درد نگیرد که گرفت
قرار بود نامم رنگ گلایه نگیرد که گرفت.
منتظر آن دمم که نگاهم کنی
و ثانیه ها به انتظار نگاهت بایستند لااقل ....
سلام به همه
امیدوارم خوب باشین
قرار نبود بیام . اومدم چون دلم تنگ بود
بیاین امشب من روضه بخونم گریه تون بندازم!پایه اید؟؟هرشب خنده یه شب گریه!
پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد.
پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد..
پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد..
جلالخالق بابا کرمتو شکر ادم چه چیزا که نمیبینه میشه دلیله این اسم زیبا رو بدونم گر چه میدونم
از کجا میدونی؟ این یوزرو قبلنا داداشم که میخواست تو سایتا عضو بشه استفاده میکرد
من اینجا با این یوز عضو شدم
سلام بارون جونم.قرار بود نامم رنگ درد نگیرد که گرفت
قرار بود نامم رنگ گلایه نگیرد که گرفت.
منتظر آن دمم که نگاهم کنی
و ثانیه ها به انتظار نگاهت بایستند لااقل ....
سلام به همه
امیدوارم خوب باشین
قرار نبود بیام . اومدم چون دلم تنگ بود
نبينم ناراحت باشي
سلااااااام
سلام به همه
خوبین؟
چه خبرهاااااا
چه خبر از پروژه ها
سلام حمیدجان من خوبم مرسی شما خوبید..سلام مرسی 
secret_f
secret_f
سلام بارانم.خوبی؟همچین قراری نداشتیم!قرار بود کمتر کنی این اعتیاد رو!این وابستگی رو!این محبت زیاد رو!دست و پا رو میگیره بدجور.میدونم !چشیدم!می چشم!همه مون!
بیاین امشب من روضه بخونم گریه تون بندازم!پایه اید؟؟هرشب خنده یه شب گریه!
سلام آرام جون
خوبی؟
سلام باران خانوم خوبید ایشالا
سلام آقا حمید
ممنون شکر ...
سلام به همه
خوبین؟
چه خبرهاااااا
سلام سکرت جون
خوبی ؟
سلام آقا محمد حسین
خوبی؟
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکس نبود . یک پیرمرد پینه دوزی بود یک دختر داشت و هر شب که از راه می رسید روی دخترش را می بوسید و نازو نوازشش میکرد . یک هفته مانده به عید پیرمرد پینه دوز دکان تکانی میکرد کفش پاره ها را از دکان ریخته بود بیرون و توی دکان را آب و جارو میکرد از قضا پسر پادشاه که میرفت اسبش را سرچشمه آب بدهد گذارش به آنطرف افتاد و اسبش از کفش پاره هائی که پیرمرد ریخته بود جلو دکان رم کرد و پسر پادشاه بزمین افتاد . مردم همه ریختند سرش و دست و پایش را بوسیدند و خدا را شکر کردند که به پسر پادشاه آسیبی نرسیده پسر پادشاه گفت :« فردا که من می آیم این طرفی باید دکانت را بسته باشی و الا هرچه دیدی از چشم خودت دیده ای » پیرمرد به التماس افتاد و گریه زاری کرد دل پسر پادشاه کمی برحم آمد و گفت :« یا باید تا عید یکدست لباس که سراندر پا از گل باشد برای من بدوزی یا در دکانت را ببندی » پیرمرد گفت :« در دکانم را که نمی توانم ببندم اگر توانستم تا عید یک دست لباس از گل برایت تهیه می کنم » پیرمرد شب با اوقات تلخ به خانه رفت و بدون اینکه دخترش را ببوسد و شام بخورد رختخواب انداخت و خوابید دخترش هم چیزی نگفت تا سه شب هر شب بدون خوردن شام و بوسیدن روی دخترش به رختخواب میرفت و تا صبح فکر می کرد که چطوراین لباس را تهیه کند و هر روز صبح هم پسر پادشاه می آمد در دکان و بازخواست لباس را می کرد و پیرمرد با عجز و التماس یک روز دیگر مهلت می خواست .
شب چهارم وقتی به خانه رفت دخترش گفت :« بابا! یادت هست که سه شبه روی مرا نبوسیدی ؟ امشب باید عوض آن سه شب روی مرا ببوسی » پیرمرد گفت :« باباجون حوصله ندارم تو دیگه بزرگ شدی بچه که نیستی من ترا ببوسم » دختر که خیلی زیرک و دانا بود گفت:
« بابا اصلاً نمی دونم توچته که اینقدر ناراحت هستی باید به من بگی » پیرمرد با بی حوصله گی قصه را گفت دخترش خندید و گفت :« اینکه غصه نداره بهش بگو تو بیار الگوی گل تا من ببرم قبای گل تو بیار قیچی گل تا من ببرم تنبان گل تو بیار سوزن گل تا من بدوزم عرقچین گل ، تو بیار انگشتانه گل تا من بدوزم جوراب گل » پیرمرد کمی خوشحال شد و با خودش گفت :« اگرچه این حرف ها خیلی اثر ندارد ولی خدا را چه دیده ای ؟ فردا در حضور پسر پادشاه می گویم بلکه دست از سر من بکشد
شب چهارم وقتی به خانه رفت دخترش گفت :« بابا! یادت هست که سه شبه روی مرا نبوسیدی ؟ امشب باید عوض آن سه شب روی مرا ببوسی » پیرمرد گفت :« باباجون حوصله ندارم تو دیگه بزرگ شدی بچه که نیستی من ترا ببوسم » دختر که خیلی زیرک و دانا بود گفت:
« بابا اصلاً نمی دونم توچته که اینقدر ناراحت هستی باید به من بگی » پیرمرد با بی حوصله گی قصه را گفت دخترش خندید و گفت :« اینکه غصه نداره بهش بگو تو بیار الگوی گل تا من ببرم قبای گل تو بیار قیچی گل تا من ببرم تنبان گل تو بیار سوزن گل تا من بدوزم عرقچین گل ، تو بیار انگشتانه گل تا من بدوزم جوراب گل » پیرمرد کمی خوشحال شد و با خودش گفت :« اگرچه این حرف ها خیلی اثر ندارد ولی خدا را چه دیده ای ؟ فردا در حضور پسر پادشاه می گویم بلکه دست از سر من بکشد
اره رفتم اون دنيا بهم گفتن سنگ قبرت يه چيزي كم داره مرخصي گرفتم اومدم درستش كنماا!!پس برای اون گذاشتی؟؟از اون دنیا آن شدی؟؟
این چی بید ملودی؟
مگه تو با حوريا دوستي بابا من كه رفتم اونجا گفتن ارام سفارشتو كرده بعد منو بردن پيش شمر با يزيد كنار هم بودن گفتن بيا كه خوب امدي ديگه هروز بايد اتش بيار معركه باشم دستت درد نكنه با اين سفارشت
سلام باران خوبيقرار بود نامم رنگ درد نگیرد که گرفت
قرار بود نامم رنگ گلایه نگیرد که گرفت.
منتظر آن دمم که نگاهم کنی
و ثانیه ها به انتظار نگاهت بایستند لااقل ....
سلام به همه
امیدوارم خوب باشین
قرار نبود بیام . اومدم چون دلم تنگ بود
امشب چه خبره همه ناراحتن و دل تنگن
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-