مشاعرۀ سنّتی

sanaz950

عضو جدید
آي آدم ها كه در ساحل نشسته شادو خندانيد
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان...
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آي آدم ها كه در ساحل نشسته شادو خندانيد
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان...
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد....
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلویم سوتکی باشد..
به دست کودکی گستاخ وبازیگوش...
و او یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد....
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را....
 

msglike

عضو جدید
اگر چه گردش گردون، مرا هلاک نکرد
ولی ز گردش چشمت، امید من باقی است
 

sisah

عضو جدید
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی
چشم تو آخر دنیاس خودت اینو نمی دونی
داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده

 

sisah

عضو جدید
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو ای اهوی من کجا میگریزی
چه کردم بی اعتنا میگریزی
زدست من انگونه کز دست کودک
چو پروانه ای بی صدا میگریزی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ياد آن فرزانه آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا

سينه صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هركس خود چه انگارد مرا
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياد آن فرزانه آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا

سينه صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هركس خود چه انگارد مرا

الاهي بدلهاي افروخته

بجانهاي از عاشقي سوخته



بآهي كه بر جاني آتش زده

بجاني كه سوزد چو آتشكده



به اشكي كه در ماتمي ريخته

چو گوهر به مژگاني آويخته
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياد آن فرزانه آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا

سينه صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هركس خود چه انگارد مرا
ای کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی
از دست جوانیم چو بر بود عنان
پیری چو رکاب پایداری کردی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يار من و جان جهان است اين
چشم و چراغ دل و جان است اين

خيز و ز نازك بدنش ناز كش
تا نخورد غصه دل نازكش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در آن دوري و بدحالي نبودم از رخت خالي
به دل ميديدمت وز جان سلامت ميفرستادم

سرد كز خون من نقشي برآرد لعل پيروزت
كه من بر درج دل مهري به جز مهر تو ننهادم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

از در خويش خدارا به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان مارا بس
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس

از در خويش خدارا به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان مارا بس
سه بوسه کز دو لبت کرد وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من این مراد ببینم بخود که نیم شبی
بجای اشک روان در کنار من باشی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته


تو غنچه بودي و بلبل خموش غيرت عشق
به حيرتم كه صبا قصه از كجا دانست

ز چشم سايه خدارا قدم دريغ مدار
كه خاك راه تو را عين توتيا دانست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سه بوسه کز دو لبت کرد وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من این مراد ببینم بخود که نیم شبی
بجای اشک روان در کنار من باشی


يكي ز شب گرفتگان چراغ بر نميكند
كسي به كوچه سار شب در سحر نميزند

نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نميزند
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو غنچه بودي و بلبل خموش غيرت عشق
به حيرتم كه صبا قصه از كجا دانست

ز چشم سايه خدارا قدم دريغ مدار
كه خاك راه تو را عين توتيا دانست
تو خانقاه و خرابات در میانه نبین
خدا گواه که هر جا که هست با اویم
غبار راه طلب کیمیای بهروریست
غلام دولت ان خاک عبیرین بویم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مي تراود بوي جان امروز از طرف چمن
بوسه اي دادي مگر اي باد گل بو بر تنش

همره دل در پي اش افتان و خيزان ميروم
وه كه گر روزي به چنگ من درافتد دامنش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مكن به چشم حقارت نگاه در من مست
كه آب روي شريعت بدين قدر نرود

من گدا هوس سرو قامتي دارم
كه دست در كمرش جز به سيم و زر نرود
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مكن به چشم حقارت نگاه در من مست
كه آب روي شريعت بدين قدر نرود

من گدا هوس سرو قامتي دارم
كه دست در كمرش جز به سيم و زر نرود
در ره عشق از ان سوی فنا صد خطرست
تا نگوئی که چو عمرم بسر امد رستم
بعد ازنیم چه غم از تیر کج انداز حسود
چو بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا