نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد....آي آدم ها كه در ساحل نشسته شادو خندانيد
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان...
ياد آن فرزانه آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا
سينه صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هركس خود چه انگارد مرا
ای کاش که بخت سازگاری کردیياد آن فرزانه آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا
سينه صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هركس خود چه انگارد مرا
سه بوسه کز دو لبت کرد وظیفه منيار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
از در خويش خدارا به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان مارا بس
سه بوسه کز دو لبت کرد وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من این مراد ببینم بخود که نیم شبی
بجای اشک روان در کنار من باشی
تو خانقاه و خرابات در میانه نبینتو غنچه بودي و بلبل خموش غيرت عشق
به حيرتم كه صبا قصه از كجا دانست
ز چشم سايه خدارا قدم دريغ مدار
كه خاك راه تو را عين توتيا دانست
در ره عشق از ان سوی فنا صد خطرستمكن به چشم حقارت نگاه در من مست
كه آب روي شريعت بدين قدر نرود
من گدا هوس سرو قامتي دارم
كه دست در كمرش جز به سيم و زر نرود
در ره عشق از ان سوی فنا صد خطرست
تا نگوئی که چو عمرم بسر امد رستم
بعد ازنیم چه غم از تیر کج انداز حسود
چو بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |