دوستانی هستند که نه دیده و نه صدایش را شنیده، دلت گرم است به وجودشان
همین که هستند آرامی
سلام مهربونترین و خوش قلبترین دختر روی زمین، بهترین دوست خاطرات خوب من
بلی بلی. من شاهدم و تصدیق میکنم حرفت رو. شاید اصن همون افطاری اون روز باعث شد. چون وقتی اومدم دیدم تاپیک زده شده:دی
خو عزیزم. اصن تاپیک سحر و فاطیما نداره که:دی اصن انگار این اولین پست این تاپک بوده:قلب
ممنونم که هستی. ممنونم که به یادت بودم چون اصلا فکر نمیکردم یادت باشه. همین که اون روز بهم تبریک گفتی ذوق مرگ شدم عزیزم.
دوست دارم بدون تـــــــــــــــــــــــــا، بدون اندازه، بدون حد
اینم خاطره بازیه پارسالمون #5449 رفیق روزهای خوب من
![]()
خودتی

اصن نمیدونم حکمتش چیه، که هربار برا عخشام خواستم تاپیک بزنم نشده


مگه میشه عادم تولد گلی مث تو رو فراموش کنه ، با اون همه مهربونی و خاطره های خوبِ مشترک و مخصوصاً سیاهچاله و اون همه یادگاری که توش ریختیم و پُر نشد که نشد

و اونهایی که زهلایی هم گفت

مرسی عخشم از خاطره پارسال


شقایق باور کن یه لحظه، تمام خاطرات پارسال برام تداعی شد. خاطرات ساده و خوب و خوش پاراسالمون. چقدر زود میگذره. چقدر زود یک سال میشه!! دلم برای همه ی این خاطرات تنگ میشه!!
خاطرات انجیر یادش بخیر. حیف که دلار گرون شد و گرنه فک کنم رفتنی دشه بودیم برای تور ونیز :دی:دی:دی
اینم یه عکس یادگاری از سفر ونیزمونببخشید بچه ها که نقاشیم افتضاحه
دیشب فهمیدم که پارکینسون گرفتم:| لرزش شیش ریشتری بود دستم
اصن مث برق و باد میگذره...چقد خوش میگذشت، مخصوصاً پیام های جیزمون :قلب (حیف که ادمین دستمونو از جیزدونی کوتاه کرد :دی)
درخت انجیر باید پیر شده باشه تا حالا :دی
ولی خو حالا دلار هم به کنار، اصن راهنمای تور در رفته ما چطوری بریم؟ چطوری تو شهر غربت درخت انجیر پیدا کنیم؟؟ :دی
عکس ونیزمون چقد خووووووووب شده



یادم باشه قاب بگیرم بزنم به دیوار اتاق :دی
مرسی از عسک آخری هم...هممون خعلی خوب افتادیم
