kurosh parsa
عضو جدید
1- مردان از زنان باهوشترند چون وزن مغزشان 10 درصد بيشتر است!
با اين حساب،فيلها از آدمها خيلي باهوشترند چون وزن مغزشان 5 برابر است.واقعيت اين است که داشتن مغز بزرگتر به معناي باهوشتر بودن نيست.مقايسه وزن مغز در گونههاي مختلف جانوران نشان ميدهد که «هر که وزنش بيش، مغزش بيشتر.»يعني طبيعي است که عضلات نيرومند يک فيل،در مقايسه با عضلات يک گربه،بايد تحت کنترل مغز بزرگتري باشد.به همين دليل است که فيل 6 هزار گرم مغز دارد و گربه، 30 گرم.
2- عملکرد کامپيوتر مثل مغز است؛چه فرقي ميکند؟
خيلي فرق دارد! شايد بگوييد اصلا کامپيوترهاي اوليه را با الگوگيري از عملکرد مغز ساختهاند ولي نورولوژيستها در پاسخ به شما ميگويند اگر قدرت تمام کامپيوترهاي دنيا را با هم جمع کنيد،باز هم قدرتش به مغز آدميزاد نميرسد؛يعني ساختار مغز ما آنقدر پيچيده است که تشبيهاش به کامپيوتر،لااقل عصبشناسان را به خنده مياندازد.
3- وقتي ميخوابيم،مغزمان استراحت ميکند؟
نه! يکي از تفاوتهاي بارز مغز و کامپيوتر،همين است.اگر کامپيوتر را خاموش کنيم،دست از کار ميکشد ولي مغز ما خاموششدني نيست.حتي وقتي که خوابيم و استراحت ميکنيم،مغز ما روشن است و کار ميکند.اين را نوار مغزي (الکتروآنسفالوگرافي) به وضوح نشان ميدهد.
4- انيشتين با آن همه نبوغ،فقط از 10 درصد مغزش استفاده کرده!
اين هم از آن حرفهايي است که بايد بشنويد و باور نکنيد.ميگويند اين آتش را ويليام جيمز با نوشتن کتاب «ظرفيتهاي انساني» در سال 1908 روشن کرد و پس از او،تحقيقات کارل لشلي در سال 1930 اين تئوري را توسعه داد.ولي طب به ما ميگويد که حتي تخريب بخش کوچکي از مغز (مثلا در جريان سکته مغزي) با عوارض مشهودي همراه است.ضمن اين که اگر 90 درصد مغز براي مدتي طولاني کمکار يا بيکار باشد،احتمالا آن 10 درصد باقيمانده هم به مرور از بين ميرود و به قول پزشکان،دژنره ميشود.تازه،مگر 10 درصد مغز ما چقدر ميشود؟چيزي حدود 140 گرم، يعني اندازه مغز يک گوسفند!پس بشنويد و باور نکنيد.
5- تمام آسيبهاي مغزي غيرقابل برگشت هستند؟
خير! خيلي از آسيبهاي مغزي برگشتپذيرند. البته تا 20 سال پيش تصور ميشد مغز توان بازسازي سلولهاي از دست رفته را ندارد اما اکنون،محققان عقيده ديگري دارند و بسياري از آسيبهاي مغزي را برگشتپذير ميدانند.
6- شنيدن موسيقي،مغز ما را تقويت ميکند؟
شايد حالمان را بهتر کند ولي مغزمان را نه.تاثير مثبت موسيقي بر حافظه پديدهاي که تا مدتها از آن با عنوان «تاثير موتزارت» ياد ميشد امروزه فاقد اعتبار است.البته ثابت شده که نواختن يک ساز ميتواند به بهبود عملکرد مغزي کمک کند،ولي شنيدن موسيقي چنين تاثيري ندارد.
7- چپ دستها فقط از نيمکره راست مغزشان استفاده ميکنند؟
نه! چپ دستها از نيمکره چپ مغزشان هم استفاده ميکنند ولي نيمکره راستشان غالب است.با اين حال،اگر به هر دليلي (مثلا به دنبال يک سکته مغزي)،نيمکره راست مغزشان آسيب ببيند،نيمکره چپشان ميتواند به مرور همان کارها را با کيفيت پايينتري انجام دهد؛همانطور که بعضي چپ دستها ميتوانند تمرين کنند و کمکم راست دست شوند (يا برعکس).
8- با افزايش سن،مغز تحليل ميرود و هيچ کاري نميشود کرد!
اينطورها هم نيست.پزشکان براي فعال نگه داشتن مغزمان در دوران سالمندي،توصيههاي سادهاي دارند:ورزش (حتي در حد يک پيادهروي روزانه)،تغذيه سالم (مخصوصا مصرف ميوهها و سبزيهاي تازه،حبوبات و ماهي)،خواب کافي،نرمشهاي فکري مثل حل جدول،بازي شطرنج و مخصوصا مطالعه کتاب و خواندن روزنامه و مجله و...
با اين حساب،فيلها از آدمها خيلي باهوشترند چون وزن مغزشان 5 برابر است.واقعيت اين است که داشتن مغز بزرگتر به معناي باهوشتر بودن نيست.مقايسه وزن مغز در گونههاي مختلف جانوران نشان ميدهد که «هر که وزنش بيش، مغزش بيشتر.»يعني طبيعي است که عضلات نيرومند يک فيل،در مقايسه با عضلات يک گربه،بايد تحت کنترل مغز بزرگتري باشد.به همين دليل است که فيل 6 هزار گرم مغز دارد و گربه، 30 گرم.
2- عملکرد کامپيوتر مثل مغز است؛چه فرقي ميکند؟
خيلي فرق دارد! شايد بگوييد اصلا کامپيوترهاي اوليه را با الگوگيري از عملکرد مغز ساختهاند ولي نورولوژيستها در پاسخ به شما ميگويند اگر قدرت تمام کامپيوترهاي دنيا را با هم جمع کنيد،باز هم قدرتش به مغز آدميزاد نميرسد؛يعني ساختار مغز ما آنقدر پيچيده است که تشبيهاش به کامپيوتر،لااقل عصبشناسان را به خنده مياندازد.
3- وقتي ميخوابيم،مغزمان استراحت ميکند؟
نه! يکي از تفاوتهاي بارز مغز و کامپيوتر،همين است.اگر کامپيوتر را خاموش کنيم،دست از کار ميکشد ولي مغز ما خاموششدني نيست.حتي وقتي که خوابيم و استراحت ميکنيم،مغز ما روشن است و کار ميکند.اين را نوار مغزي (الکتروآنسفالوگرافي) به وضوح نشان ميدهد.
4- انيشتين با آن همه نبوغ،فقط از 10 درصد مغزش استفاده کرده!
اين هم از آن حرفهايي است که بايد بشنويد و باور نکنيد.ميگويند اين آتش را ويليام جيمز با نوشتن کتاب «ظرفيتهاي انساني» در سال 1908 روشن کرد و پس از او،تحقيقات کارل لشلي در سال 1930 اين تئوري را توسعه داد.ولي طب به ما ميگويد که حتي تخريب بخش کوچکي از مغز (مثلا در جريان سکته مغزي) با عوارض مشهودي همراه است.ضمن اين که اگر 90 درصد مغز براي مدتي طولاني کمکار يا بيکار باشد،احتمالا آن 10 درصد باقيمانده هم به مرور از بين ميرود و به قول پزشکان،دژنره ميشود.تازه،مگر 10 درصد مغز ما چقدر ميشود؟چيزي حدود 140 گرم، يعني اندازه مغز يک گوسفند!پس بشنويد و باور نکنيد.
5- تمام آسيبهاي مغزي غيرقابل برگشت هستند؟
خير! خيلي از آسيبهاي مغزي برگشتپذيرند. البته تا 20 سال پيش تصور ميشد مغز توان بازسازي سلولهاي از دست رفته را ندارد اما اکنون،محققان عقيده ديگري دارند و بسياري از آسيبهاي مغزي را برگشتپذير ميدانند.
6- شنيدن موسيقي،مغز ما را تقويت ميکند؟
شايد حالمان را بهتر کند ولي مغزمان را نه.تاثير مثبت موسيقي بر حافظه پديدهاي که تا مدتها از آن با عنوان «تاثير موتزارت» ياد ميشد امروزه فاقد اعتبار است.البته ثابت شده که نواختن يک ساز ميتواند به بهبود عملکرد مغزي کمک کند،ولي شنيدن موسيقي چنين تاثيري ندارد.
7- چپ دستها فقط از نيمکره راست مغزشان استفاده ميکنند؟
نه! چپ دستها از نيمکره چپ مغزشان هم استفاده ميکنند ولي نيمکره راستشان غالب است.با اين حال،اگر به هر دليلي (مثلا به دنبال يک سکته مغزي)،نيمکره راست مغزشان آسيب ببيند،نيمکره چپشان ميتواند به مرور همان کارها را با کيفيت پايينتري انجام دهد؛همانطور که بعضي چپ دستها ميتوانند تمرين کنند و کمکم راست دست شوند (يا برعکس).
8- با افزايش سن،مغز تحليل ميرود و هيچ کاري نميشود کرد!
اينطورها هم نيست.پزشکان براي فعال نگه داشتن مغزمان در دوران سالمندي،توصيههاي سادهاي دارند:ورزش (حتي در حد يک پيادهروي روزانه)،تغذيه سالم (مخصوصا مصرف ميوهها و سبزيهاي تازه،حبوبات و ماهي)،خواب کافي،نرمشهاي فکري مثل حل جدول،بازي شطرنج و مخصوصا مطالعه کتاب و خواندن روزنامه و مجله و...