خیلی وقته یاد
گفتم
اگه کسی بخواد بمونه
میمونه
و کسی که
بخواد بره میره
برای همین
هم از اومدن و رفتن کسی
نه ذوق زده میشم و نه ناراحت
تنها میدانم
تاریخ اننقضایم
برای انهایی که
رفتند سر رسیده بود
از هر جنس
طبقه که
باشی
روزی طوری احساس تنهایی میکنی که
هزاران نفر هم کنارت باشند
احساس خفگی میکنی
تنها گاهی
اوقات یک نفر میاید و این تنهایی را
طوری پر میکند که
دیگر هیچ کس
توان ندارد جایش را برایت پر کند
آدم برفی هم که باشی ، دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد ، تا گرمت کند تا آرامت کند ! مهم نیست آب شدن... ، نیست شدن مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه ... !
پدر...
کاش بودی و تنهایی دخترت رو میدیدی...
کاش بودی و گریه هاش مو قع تایپ کردنو میدیدی...
کاش بودی و دستامو می گرفتی...
کاش بودی تا بهت تکیه کنم...
کاش بودی و من الان توی روزت به جای گریه می خندیدم...
بیا تمامش کنیم ...
همه چیز را ...
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور شوی به ماندن .
نگران نباش .
قول می دهم کسی جای تو را نمی گیرد .
اما فراموشم کن .
بیخیال من ...
بیخیال همه خاطره های ریز و درشتی که جا گذاشتی ،
بیخیال دفترهایی که یکی بعد از دیگری پر می شدند از نامه هایی که تو هرگز نخوندی ...
بیخیال دلی که شکست ،
بیخیال ،
بخند ...
تو که مقصر نبودی.
من این بازی را شروع کردم .
خودم هم تمامش می کنم ...
می دانی ؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است . بیا به هم نرسیم .
بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم جا میگیرند توی یه آه
شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون
بارونو دوست داشتی یه روز تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز عزیز هم پرسه ی من
بیا دوباره پا به پام تو کوچه ها قدم بزن
شونه به شونه میرفتیم من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه چشمای من و خیابون
یکی را دوســــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــت میدارم
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما
من دیوانه تنها او را دوست میدارم
اما...
خــودم قبـــول دارم برایش کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه کــه
می شــود
روی گرد و خـــاک تنـــم یــادگــاری نــوشت
بنویس و برو...